به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۷

آنها شرم نمی‌کنند ما چرا خجالت بکشیم؟ ، مجتبی واحدی

آنچه می‌خواهم بگویم شاید سخن تازه‌ای به نظر نرسد اما گفتن و تکرار آن را لازم‌ می‌دانم. چند روز بیشتر به چهل سالگی انقلاب نمانده است. بسیاری از کسانی که در فریب مردم برای پیوستن به انقلاب نقش داشته یا خود نیز فریب خورده بودند یک به یک این دنیا را ترک‌ کرده‌اند و این قافله به سرعت در حال رفتن است.
نسل اول اصولگرایان حکومتی جای خود را به کسانی می‌دهند که نقشی در تحرکات انقلابی نداشته‌اند. در مقابل، بسیاری از جوانانی که بیست سال پیش دل به "اصلاح از درون" بسته بودند فوج فوج اردوی اصلاحات را ترک می‌کنند. در چنین شرایطی علیرغم جنگ‌های زرگری و برخی اختلافات واقعی، دو جناح حکومتی یا به عبارت بهتر "همه نشستگان بر سر سفره انقلاب" با مهارتی خاص بر فعالیت‌های فریب‌کارانه خود افزوده‌اند تا به مردم بباورانند "هیچ آلترناتیوی خارج از دو جناح حکومتی وجود ندارد که قادر به تحقق خواسته های مردم باشد بدون آنکه خطری متوجه کشور شود."

متاسفانه مهارت اصلاح‌طلبان در طراحی و اجرای جنگ روانی و همکاری بسیاری از رسانه‌های فارسی زبان‌، موجب سهولت کار برای رسیدن آنها به اهداف فریب‌کارانه خود شده است. آنها مدتی است با دروغ‌هایی همچون "خطر سوریه‌ای شدن ایران"، مدارا بلکه همکاری شرم‌آور خود با نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی را توجیه بلکه تقدیس می‌کنند. اصلاح طلبان در جریان انتخابات سال نود و دو نیز با دروغ بزرگی به نام "خطر جنگ" مردم را به شرکت در انتخابات و رای به حسن روحانی تشویق کردند در حالی که بعدها مشخص شد از ماهها قبل از انتخابات سال نود و دو، ایران و امریکا با وساطت عمان مشغول مذاکره بوده و به توافقاتی رسیده بودند که هر نوع درگیری نظامی را منتفی می کرد. حضور اصلاح طلبان در آن انتخابات درحالی صورت گرفت که هیچیک‌ از ابهامات مربوط به انتخابات رسوای سال هشتاد و هشت برطرف نشده بود و همان کسانی تصمیم گیران اصلی انتخابات بودند که به ادعای اصلاح طلبان کودتای سال هشتاد و هشت را سامان دادند. شاید در آن زمان بسیاری از رای دهندگان، حسن روحانی و اصلاح طلبان حامی او را، گروهی متفاوت با بخش تندرو حکومت می‌دانستند. شاید گمان می‌کردند انتخاب حسن روحانی مانعی در برابر ترکتازی‌های جناح رهبر خواهد شد و به اجرای خواسته‌های مردم کمک می‌کند. چهار سال گذشت بدون آنکه وعده‌های سیاسی روحانی و بهشت نمایی‌های اصلاح طلبان، محقق شده باشد. این بار روحانی و یاران اصلاح طلب او با غروری خاص از دستاورد عظیم خود در برجام گفتند و از مردم خواستند با افزایش رای به روحانی در دور دوم، بر قدرت او برای مقابله با "تندروهایِ مردم‌ ستیز" بیفزایند. آنها به دروغ تلاش کردند برجام را پروژه دولت روحانی - و نه پروژه کل نظام‌- معرفی کنند و بدینسان روحانی را بخش متفاوت و معتدل نظام معرفی کنند. روحانی با افزایش رای پنجاه درصدی نسبت به دوره اول انتخاب شد اما از نخستین روز پس از انتخاب، خود را در دامان تندروها ، سپاهی‌ها و وابستگان رهبر انداخت.
آنچه در بالا آمد خلاصه‌ای از وضعیتی است که همکاری عملی و دشمنی مشترک دو جناح با مردم و تمرکز آنها بر حفظ نظام به هر قیمت به وجود آورده است. به ویژه پس از حوادث دی‌ماه سال نود و شش، سخنگویان و فعالان دو جناح بر حجم‌ تبلیغات فریبکارانه خود افزوده‌اند تا نشان دهند تنها راه حفظ امنیت و تمامیت ارضی، حمایت از موجودیت جمهوری اسلامی است.‌ بسیاری از اصلاح طلبان، به صورت علنی آمادگی خود برای گفتگو و حتی همکاری با فاسد‌ترین بخش‌های نظام را اعلام کرده و می‌کنند. آنها در همین شرایط برای تضعیف جبهه مقابل، به انواع حیله‌ها متوسل می‌شوند تا ازهمدلی، همکاری و نزدیکی براندازان جلوگیری کنند.
متاسفم که بگویم جمهوری اسلامی و دو جناح اصلی سیاسی، در این تفرقه افکنی موفق بوده‌اند. بسیاری از نحله‌های اپوزیسیون، تحت تاثیر جوسازی‌ها و اتهام افکنی‌های رسانه‌های رسمی نظام یا پروپاگاندای اصلاح طلبان، از، همنشینی و همفکری با سایر بخش‌های جبهه براندازی، احساس شرم‌ می‌کنند. در حالی که اصلاح طلبان، بی هیچ‌آزرمی با قاتلان ملت و تباه کنندگان معیشت مردم پالوده می‌خورند. آنها نه تنها از نشستن در کنار عاملان نابودی ملت و کشور، احساس خجالت ندارند بلکه با دروغ پراکنی‌ها و القائات دروغین در مورد خطرهای خارجی، حمایت خود از نظام‌ فاسد و ظالم را تقدیس می‌کنند.
در تمام سال‌های گذشته، تنها دغدغه اصلاح‌طلبان، اهالی قبیله اصلاحات بوده است. آنها بی هیچ نگرانی، ظلمی که بر دراویش، کارگران، روحانیون ‌غیرحکومتی و سایر معترضان می رود را تماشا و حتی به حمایت از ظالم‌ می پردازند. سکوت شرم‌آور در برابر با ستمی که بر کارگران هفت تپه و نمایندگان ‌شجاع آنها رفت آخرین نمونه از همراهی ننگ آلود اصلاح طلبان حکومتی با جنایت کاران است. آنها به راحتی از تعامل با چپاول کنندگان‌ منابع ملی و قاتلان ملت سخن می گویند اما کسانی را که با توجه به تجربه بیست و یکساله، اصلاح نظام را غیر ممکن می دانند دشمن می شمارند و دروغ های نظام در مورد براندازان را تکرار می کنند. حتی در سیاست خارجی از کمک های بی منطق خارجی و دخالت غیر موجه نظامی در سایر کشورها حمایت می کنند. از قاسم سلیمانی بت می سازند و به تطهیر کسانی همچون علی لاریجانی مشغولند. نه تنها بخش مستقر در داخل کشور، بلکه تریبون داران خارج نشین جبهه اصلاحات، در انتقادات و اعتراضات خود، حریم‌ امن برای علی خامنه ای ساخته اند و سخنی نمی گویند که مردم را متوجه ام الفساد و عامل اصلی تباهی ها کند.
با توجه به آنچه در بالا آمد جبهه براندازان نیازمند تجدید نظر اصولی در رفتار، گفتار، سیاست گذاری ها و تعاملات خویش است. راس حاکمیت با باج‌دهی فراوان به چین، روسیه، ترکیه و حتی کشورهای کم‌اثر، در اندیشه تقویت جایگاه خویش است. در داخل، فاسد‌ترین سیاستمداران و مدیران‌ قضایی و اجرایی، تحت‌الحمایه حکومت هستند. در همین‌حال، اپوزیسیون واقعی به ویژه براندازان، به اندک بهانه‌ای از هم‌ دوری می‌کنند.
دوستان! احساس شرمندگی بخش‌های مختلف اپوزیسیون از همنشینی و همکاری، توطئه حاکمیت است. اتهام افکنی علیه رسانه هایی که به تدریج‌ پا می‌گیرند - و ممکن است ضعف ‌هایی داشته باشند - خواسته رهبر جمهوری اسلامی است.‌ چه کسی گفته حضور فلان چهره اصلاح‌طلب در سیمای رسوای جمهوری اسلامی بلامانع است اما استفاده براندازان از معدود رسانه‌هایی که عامل پروپاگاندای نظام‌ نیستند قبیح است؟ با کدام‌ منطق، حضور دائم‌ دهها اصلاح‌طلب در رسانه وابسته به فلان دولت مکار غربی، جهاد مقدس است و حضور یک‌ برانداز در رسانه‌ای که ممکن است به کشور دیگری نزدیک‌ باشد، وطن‌فروشی؟ اگر قرار بر شرمندگی باشد اصلاح‌طلبان و شرکای حکومتی آنها باید خجالت زده باشند نه کسانی که به مردم‌ پیوسته‌اند و آزادی کشور از ضدایرانی‌ترین‌ حکومت تاریخ ایران را مطالبه می‌کنند. اندکی تامل لطفا!
منبع: - دیدگاه نو