بمان مادر،استوار بمان مادر که پیروزی محصول تدبیر و مقاومت است.
بمان که پایان این حکومت فاسد همین نزدیکی ها و به همین زودی است.
خبرگزاری هرانا – سهیل عربی زندانی عقیدتی در زندان اوین، طی دلنوشته ای خطاب به مادرش به بازسرایی سروده ای اجتماعی_سیاسی پرداخته است. گفتنی است متن این نامه اقتباسی است از آنچه سال ها پیش زندانی دیگری به مادر خود در زندان اوین نوشته بود. فرنگیس مظلوم مادر سهیل عربی در تاریخ یکم مرداد ماه سال جاری توسط نیروهای بازداشت شده و هم اکنون در زندان اوین تحت بازجویی به سر می برد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پنجشتبه ۹ تیرماه ۱۳۹۸، سهیل عربی زندانی عقیدتی در زندان اوین، طی دلنوشته ای خطاب به مادرش به بازسرایی سروده ای اجتماعی_سیاسی احمد خرم آبادی زندانی دهه ۵۰ پرداخته است.
متن کامل این دلنوشته در ادامه می آید:
"بمان مادر که باران بلا بند میآید آخر سر"
مادر خوب سلام، دست پر درد تو را میبوسم. خواهرانم خوبند؟ راستی مادر جان، خواب دیدم که پدر بیمار است، زیر مهتابی مشرف به حیاط، خفته در بستری و تبدار است. زیر آن مهتابی که به هنگام غروبان بهار رخت میگسترد. پدر نیز میگفت که تو در کنج اتاقی نمناک، زانوان را به بغل کرده و مینالیدی:
” پسرم، وای خدا گشت چه خاکی به سرم”.
مادر به تو سوگند که از بهر تسلای تو نیست، نه فقط خانه ما غمبار است، و نه تنها پدرم بیمار است، چه تهران و لرستان، و چه گیلان و سپاهان، و چه اهواز و خراسان، چه شیراز و چه کرمان و چه تبریز، و به هر خطه در این مدخل زندان بزرگی که بود کشور ایران، صبح غمبارتر از تنگ غروب است، غروب از شب تاریک، دل آزارتر از کوه و در و دشت، همه تیره و تارند، و چه بسیارند پدرها به کرد و لر و گیلک، به ترک و عرب و فارس زبانی که ز بیداد ستمکاری ضحاک زمانه پر دردند. دیروز نگهبان در سلول مرا باز نمود و ز دو پایم غل و زنجیر گشود و مرا برد به اتاقی که در آن دژخیم است.
وای مگو مادر محبوب که مرا ذره ای از این سگ زنجیری زندان بیم است. روی مبلی بنشاند و به تملق هربار پیاپی میگفت:
” بنده از دیدنتان خوشحالم. آیت الله عنایت کردند و شما را به شرف آوردند، بعد از این پست مهمی به شما بسپارند. گفتش که برادر، تو که در رشته تحصیل مهندس شدهای و از این پست بزرگی که از امروز بگیری، دیگرت هیچ کم و کسر نداری. کنون این قلم و نامه که به خوشبختی خود صحه گذاری”.
مادر، به هجو آمدم و بانگ کشیدم که دیگر خفه باش احمق بدبخت، تو آنقدر خرفتی که ندانی که سرا پای من و خلق زنفرت شده آکند. از این شیخ و از این تاج و از این تخت. توی گوساله که از تفاله مدفوع همین خلق کنی تغذیه و باز کنی فخر، که من سیرم اگر خلق گرسنه است به من چه. تو گفتی که مهندس شده ام پشت به مردم بکنم پست بگیرم، و من این زندگی دد منشی را بپذیرم، چرا پس؟ که یک بار نمیرم؟ نه، این دانه و این دام تو بردار
مادرم پسرت باز سر دار، چه تبدار چه بیمار
در رهگذری رو به رهی خام نیابی که ترسیده تر از خویش نیابی. توی بیچاره هنوزم که هنوز است ندانی که مراد از تز انسانی و شالوده آن چیست و این فلسفه ددمنشی درخور و شایسته آن نیست. تو بی شرمی و آنان که دراین فلسفه همفکر تو هستند، به ظاهر همه انسان ولی ازعالم انسانی و اندیشه بدورند. شما را همگی چشم و زبان هست ولی لال و کورید. شما روبهکان گرد سگی جمع شده هستید و همچون که خداوند و قومش بپرستید. نه در مکتب ما شیخ خدا نیست. من آنم که یک بار ولو این که دوصد بار، به هر مرگ فجیعی که بخواهی بمیرم و من این زندگی دد منشی را نپذیرم . چونکه شاگرد به از استاد بگردد، که ارباب شما گفت نمیرم. نمیرند آنان که ره خلق بگیرند.
مادرم به تو سوگند که بهر تسلای تو نیست، نه فقط خانه ی ما غمبار است و نه تنها تو به زنجیر و پدر بیمار است، چه تهران که لرستان همه محبوس همه در رنج. مادر به تو سوگند نه فقط خانه ی ما غمبار است، نه تنها تو محبوس و پدر بیمار است، که از مشهد و شیراز، که از کرد و لر و مردم اهواز، پسر و مادر و خواهر ،خاله و عم و برادر، همه محروم اند و محبوس. شادی و عدالت به سرابی، که سحر تا به غروبان به عزا و شب تا به سحر ها همه کابوس، ولی از یاد مبر مردن کاکتوس. بمان مادر ، بمان مادر و از یاد مبر مردن کاکتوس.
مردن گل ها و گیاهان نرم و لطیف، کاملا مشهود است. لحظه لحظه نردیک شدن گل آفتابگردان به مرگ را میتوان دید و فهمید، اما کاکتوس تا آخرین لحظه ظاهری مستحکم دارد. اصلا به نظر نمیرسد که مرده است یا در حال نزدیک شدن به مرگ است، چون از درون میگندد و به مرگ نزدیک میشود و مرگی ناگهانی دارد. خار های این کاکتوس سالهاست که در تن من، ما و مردم زادگاه من است. کاکتوسی که از درون گندیده و به زودی از شر آن خلاص میشویم. بمان مادر،استوار بمان مادر که پیروزی محصول تدبیر و مقاومت است. بمان که پایان این حکومت فاسد همین نزدیکی ها و به همین زودی است.
سهیل عربی/زندان اوین/مردادماه ۱۳۹۸″.
در خصوص سهیل عربی، نویسنده این نامه لازم به توضیح است وی از ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۲ در بازداشت و زندان به سر میبرد و تمام این مدت از مرخصی محروم بوده است.
این زندانی علاوه بر حکمی که شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران برای او به اتهام سب النبی صادر کرده است، در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ به اتهام توهین به رییس وقت دانشگاه علامه طباطبایی، آیتالله احمد جنتی و غلامعلی حدادعادل از طریق نوشتههایش در فیسبوک در شعبه ۱۰ دادگاه ویژۀ کارکنان دولت به ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شد. او همچنین در شهریورماه ۱۳۹۳ به اتهام “توهین به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی” و “تبلیغ علیه نظام” در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به ۳ سال حبس محکوم شد که این حکم نیز به فاصله کوتاهی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
پس از اعتراض وکیل سهیل عربی به حکم اعدام صادر شده توسط شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران و ارجاع آن به شعبۀ ۳۶ دیوان عالی کشور، این شعبه اتهام «افساد فی الارض» را نیز به پرونده اضافه و حکم اعدام این زندانی راتایید کرد. طبق آنچه در متن حکم آمده، سهیل عربی به دلیل «تعدد صفحات فیسبوک» به “افساد فی الارض” نیز محکوم شد، اما در نهایت درخواست اعاده دادرسی از سوی دیوان عالی کشور پذیرفته شد و این بار شعبه ۳۴ دیوان عالی کشور حکم اعدام را لغو و پرونده را برای رسیدگی مجدد به یکی از دادگاههای بدوی فرستاد. دادگاه در رسیدگی مجدد اتهام “سب النبی” را حذف کرد و سهیل عربی را به هفت سال و نیم زندان و دو سال تحقیقات مذهبی (برای اثبات پشیمانی) و دو سال ممنوع الخروجی پس از آزادی محکوم کرد.
وی در زندان تهران بزرگ از بابت پرونده جدیدی که در زندان علیه وی مفتوح شده، در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۹۷ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و “تشویش اذهان عمومی” به سه سال حبس، سه سال تبعید و جزای نقدی محکوم شد.
آقای عربی در تاریخ ۹ اردیبهشت به دلیل درد شدید ناشی از “ترومای بلانت” به بیمارستان اعزام شد اما بدون رسیدگی کافی پزشکی به زندان بازگردانده شد. این زندانی در حال حاضر با توجه به صدمه فیزیکی و درد شدید نیازمند رسیدگی درمانی و انجام آزمایشات جهت انجام جراحی احتمالی است.
سهیل عربی، زندانی عقیدتی پس از بازداشت فرنگیس مظلوم، مادرش از زندان تهران بزرگ به بند عمومی زندان اوین منتقل شده است. همچنین خانم مظلوم نیز پس از بازداشت به سلول های انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و در حال حاضر تحت بازجویی قرار دارد.