به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۸

اشرف عليخانى (ستاره): سياستهايى كه ريشه در شارلاتانيسم دارند

اشرف عليخانى (ستاره)
به استناد تمام شواهد و واقعيتهاى موجود و حاكم در جامعه كه هر ايرانى داخل كشور، با گوشت و پوست و استخوانش لمس ميكند، گاهى رخدادى و يا تصميمى رسانه اى ميشود كه درجه ى ارتجاع و انحطاط سياست هاى حاكمان نظام اسلامى در ايران را بيش از پيش به نمايش عموم جهانيان ميگذارد. 

در هفته ى جارى، و در ميان انبوه خبرهاى هميشه تلخ مربوط به ايران دو خبر لابلاى اخبار مهم كمرنگ بنظر رسيد و يا اصلأ به چشم نيامد، درحاليكه بن مايه ى قابل اهميتى داشت و دارد.

خلاصه ى خبر اول كه از خبرگزارى ايسنا منتشر شده، چنين است:

"وزارت دادگسترى ايران اعلام كرده است كه روز ١٢ مرداد كه همزمان با سالروز ازدواج على ابن ابيطالب امام اول شيعيان، با فاطمه دختر پيامبر اسلام است، هيچ حكم طلاقى در ايران ثبت نميشود.".

در اين خبر آمده كه "به تمام دادگاه هاى خانواده دستور داده شده كه در روز ١٢ مرداد هيچ واقعه ى طلاقى را ثبت نكنند".

اين تصميم و دستور، احتمالأ براى سالهاى آينده بصورت قانون درخواهدآمد، همانند بسيارى ديگر از قوانينى كه نه جنبه ى عقلانى دارد و نه حتى كمترين فايده و تاثيرى!

اما نكته اى كه حائز اهميت است، اينست كه وزير ورزش و جوانان (كه پيشنهاد دهنده ى اصلى اين طرح بوده)، وزير دادگسترى، رئيس قوه قضاييه و ديگر وزرا و مسئولين تا بالاترين سطح كه رهبرى است،  چرا بجاى پرداختن به حل معضلات اجتماعى، چنين تصميمات مضحك و درعين حال بيفايده اى ميگيرند؟

آيا ثبت نشدن طلاق در ١٢ مرداد، براى پيشگيرى از ميزان بالاى نرخ طلاق است؟ آيا فقط براى احترام به على ابن ابيطالب و فاطمه دختر پيامبرست؟ آيا براى خودشيرينى كردن در بين جوامع اسلامى است؟ آيا براى هرچه بيشتر فاصله انداختن بين شيعه و سنى است؟ آيا براى اينست كه زوجين با يك روز تاخير در ثبت طلاق، فرصتى بيابند و شايد از طلاق پشيمان شوند؟ آيا براى استراحت دادن به قضات دادگاه هاى خانواده است؟ واقعأ دليل اصلى اين تصميم و حكم، چيست؟؟

در جامعه اى كه باز بنا به نقل خود رسانه هاى داخل ايران(همشهرى) در هر ساعت ٢٠ طلاق رخ ميدهد، ثبت نشدن طلاق در "يك روز خاص" چه فايده اى دارد؟ بخصوص اينكه اساسأ "ثبت طلاق " با "صدور حكم طلاق" دو موضوع جداگانه هستند، به اينصورت كه ابتدا قضات حكم را صادر ميكنند و بعد از طى مراحل ادارى به ثبت دفترى - محضرى، و شناسنامه اى ميرسد. درواقع طلاق پيش از ثبت شدن، رخ داده و تمام شده؛ فقط مانده به ثبت برسد!

اگر از عوارض متفاوت از هم پاشيدگى زندگى ها بگذريم ( بگذريم؛ چون در اين حكومت كسى مسائل عاطفى و بحران هاى روانى زوجين پس از طلاق، بحران هاى گوناگون براى فرزندان طلاق، مشكلات خانوادگى و اقتصادى زنان پس از طلاق، و ديگر مسائل را درك نميكنند!) اما چرا رهبر جمهورى اسلامى كه علاقه و اصرار زيادى براى رشد جمعيت و ايجاد ٢٠٠ ميليون شيعه ى ايرانى دارد، و ديگر مسئولين حكومت اسلامى لااقل حتى براى تأمين همين علاقه به افزايش جمعيت، تصميمات اساسى و عقلانى براى جلوگيرى از فروپاشى خانواده ها نميگيرند و در اين رابطه هيچگونه اقدام مثبتى نميكنند؟ 

چرا فقر را كه ريشه ى اصلى طلاق هاست، روز به روز گسترش ميدهند؟

چرا به بهداشت روانى و سلامت فكرى جامعه اينقدر بى توجهى ميكنند؟ چرا با به صلابه كشيدن زنان و افزايش نابرابرى بين زن و مرد ، خانواده ها را از درون گرفتار تنش ميكنند؟ چرا به فراگير شدن اعتياد و توزيع مواد مخدر حتى در دبستانها، دامن ميزنند؟ چرا بيكارى را در تمام سطوح و بين تمام اقشار جامعه افزايش ميدهند؟ (البته بجز قشر خودشان).

و ده ها چراى ديگر؛ كه پاسخش نيز مشخص است؛ اينكه: مسئولين جمهورى اسلامى فقط براى غارت ملت آمده اند!

و حال به خبر دوم بپردازم كه طنز تلخيست باورنكردنى منتها واقعيت سقوط فرهنگى و فكرى را نشان مى دهد.

خانم زهره الهيان، نماينده ى پيشين مجلس شوراى اسلامى كه از قضا پزشك هم هست، در توييتر با كلى آفرين گويى و خوشحالى، نوشته است كه :"گروهى از زنان دانشجوى دانشگاه صنعتى شريف كمپينى راه انداخته اند و تصميم دارند هر كدام ده فرزند داشته باشند و از بچه هاى همديگر هم مراقبت كنند".

نگارنده از كم و كيف چنين كمپينى بيخبرست، اما ايجاد چنين كمپينى؛ حتى فقط "فكر راه اندازى چنين كمپينى" حاكى از نهايت بيفكرى، بيخردى، و مهمتر از همه توهين به زنان دانشجو بطور اخص و  تمام زنان ايران و جهان بطور اعم است.

اين توييت و اين كمپين (كه آرزو دارم نه راه اندازى شده باشد و نه هرگز راه اندازى شود) در اولين نگاه،  اين ذهنيت را بدست ميدهد كه زن براى زاد و ولد كردن و توليدمثل است و زاييدن بچه مهمترين شاهكار و هدف و وظيفه ى زنان است. 

گرچه يكى از بزرگترين و ماندنى ترين عشق ها، عشق به فرزند است اما در جامعه اى كه در هر ساعت ٢٠ طلاق رخ ميدهد و طبق آمار از تيرماه سال گذشته تاكنون  نزديك به ١٧٦ هزار مورد طلاق ثبت شده است، آينده ى اين فرزندان ده تايى از اين دانشجويان كه هيچ تضمينى براى پايدارى ازدواجشان وجود ندارد، چه خواهدبود؟؟ 

تشويق به ازدواج و تشويق به توليد ده فرزند، آنهم در شرايطى كه دانشجو پس از فارغ التحصيلى نه كار و شغلى دارد كه بتواند زندگى اش را تأمين كند، و با افزايش ٩٢ درصدى قيمت مسكن، نه مسكن مناسبى، و با تورم كمرشكن و نابودگر اجناس و كالاها، نه خوراكى و نه پوشاكى ! 

واقعأ اين تصميم ها و تشويق ها از كدام انگيزه ناشى ميشود؟؟ با كدام عقل جور درمى آيد؟

آيا كار يك دانشگاه به اينجا رسيده كه چنين الگويى براى جامعه باشد؟

وقتى طرز فكر پزشك و استاد و دانشجوى ما اينگونه باشد، چه توقعى بايد داشت از زنان و دخترانى كه به هر دليل تحصيلات ندارند و يا در شهرهاى دور و محروم از رشد و ترقى فرهنگى ، با هزاران مشكلات جسمانى و اقتصادى در خانواده، بخاطر ناآگاهى خود و همسرشان دچار حاملگى هاى متعدد مى شوند!؟ 

در پايان، از تمام هموطنانم بويژه آنهايى كه به هر طريق توان و امكان اقدامات مثبت و سازنده دارند، خواهش ميكنم به مشكلات پزشكى زنان در استانهاى سيستان و بلوچستان و كردستان، توجه فورى مبذول دارند، و براى رفع مسائل درمانى و پزشكى زنان در اين خطه ها اقدام نمايند؛ چراكه در شهرهاى اين استانها غالبأ نه "پزشك متخصص زنان" وجود دارد (فقط پزشك عمومى هست) و نه بيمارستانها و آزمايشگاه هاى تخصصى، و نه حتى بيمه ى تأمين اجتماعى يا ساير بيمه ها از سوى پزشكان مطب ها يا درمانگاه ها، پذيرفته ميشود. پاسخ پزشكان و بيمارستانها چنين است: " با بيمه قرارداد نداريم!". در شهرهاى محروم و غير مركزى زنان براى ساده ترين تست هاى پزشكى ناچارند با صرف هزينه ى هنگفت به مراكز استانها مراجعه كنند. و چون اوضاع اقتصادى بسيار بد است،  بهمين خاطر در اغلب موارد از آزمايش و مراجعه به پزشك باز ميمانند يا دير مراجعه ميكنند و به سلامتى شان آسيب جدى وارد ميشود. 

چقدر دلم ميخواهد فرياد بزنم: آيا كسى هست به داد اين محرومان برسد؟؟؟ 

گرچه ميدانم اين خودمانيم كه بايد به داد خود برسيم و خود و هموطنانمان را از اين نكبت و فلاكت رهايى بخشيم. 

اشرف عليخانى (ستاره) 

٩ مرداد ١٣٩٨