تندباد کشتار و عزا و جهالت و شقاوت همچنان بر این سرزمین میوزد و مردمانش در بندند و اسیر ظلم و خرافات، و درون تاریکی غوطه ور، روانپریش! و آنچنان غرقه در باورهای دشمنان خویش، که گذشتههای خود ز یاد برده و آنان را بر جای نیاکان خودشان نشانده و باورهایشان را جانشین فرهنگ خود کردهاند! گفتار و پندار و کردار پلید آنان را بجای پندار و گفتار و کردار نیک خود پذیرفتهاند و از یاد برده، که بودند و چه میکردند و روزگاری به زیر سایه که میزیستند!
مرید مهاجمان ددمنش شدند و مطیع ددمنشان باقی ماندند، که همچو توفانی آمدند و هرچه بردنی بود بردند و هر آنچه را که باقی مانده بود، سوزاندند و اعتقاداتشان را بجای نهادند و رفتند، و آدمها در اسارت آن معتقدات و غرقه درون سیاه چالش باقی ماندند و همچنان باقی مانده اند!
قرنهاست سوگوارند و سینه کوبان و مدام در عزا گریان! نه در عزای برباد رفتن تمدن و فرهنگ خود که در سوگ غارتگرانی که کشورشان را به خاک و خون کشیدند و هموطنان شان را به اسارت بردند!
روزگار چنین روزگاریست و هر ازگاهی هم که با زمان اندکی به خود میآيند و از آموزش دشمن به دور میافتند، جانشینان همان ددمنشان سر میکشند و با ضرب و شتم و تکرار همان باورهای کمرنگ شده، برای پایداریاش میکوشند، مبادا روزی برای همیشه به دور افکنده شوند و نانشان آجر!
هر که چو آنان نیندیشد، ناپاک است و هر که به سوی جعبهی سیاهی که خدایشان درونش محبوس است سجده نکند، کافر، و هرکسی هم که از معتقداتشان روی بگرداند، سزاوار مرگ است و آنها هم روز و شب در حال کشتار در همه جا بر روی زمین، مگر همه را همرنگ خود کنند و بهار دیگران را تبدیل به خزان خود!
ما ایرانیان که روزگاری به زیر تابش نور معرفت میزیستیم و به زیر سایه بزرگ شاهی همچو کورش، نیاز به آفتاب دانش داریم و نه جای در گور تاریک خرافات! برای شفای روح و روانمان باید از کابوسی که درونش خفتهایم بیدار شویم، سیاهیها ز خود بزداییم و از تاریکی افکار واهی برهیم! چنین روزی آغاز بهار ما ایرانیان خواهد بود و برای پاسداریاش هم چو همیشه همچنان با شهد و شکر و گل و سبزه به پیشوازش بشتابیم، مبادا که روزی از یادش بریم!
آتشی برافروزیم و سیاهیها را درونش بسوزانیم و پلیدیها و جهل و نادانی ز خود برانیم، و با پنداری پاک، گفتاری راست و کرداری نیک به فرارسیدن بهار خوشآمد گوییم، که یادگاری از دوران شاد گذشته ماست! و چو آن دوران با مهرِ و دوستی در کنار هم بسر بریم و بپذیریم که انسانها از هر تیره و طایفهای برابرند و برادر، و در باورهایی که آزارشان به دیگران نرسد، آزاد! آزاداندیشی را چو گذشته ارج نهیم و از یاد نبریم که تاریخ سرزمین ما با کورش و آموزههای او آغاز میشود و تمدن ما با کنش و منش او شکل میگیرد، و روا نیست روزی چنین کنش و منشی در دیارش پایان گیرد و اهرمن پیروز!!!
شیرین سمیعی
برگرفته از فصلنامه ره آورد