به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۳

احمد شاملو - چیدن سپیده دم، (با صدای شاعر)



چیدن سپیده دم




از ترجمه شعر “چیدن سپیده دم” اثر مارگوت بیکل 
چیدن سپیده دم
پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم
پیش از آنکه پرده فرو افتد
پیش از پژمردن آخرین گل
برآنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم .
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم
کسانی که ستایش انگیزند
تا دریابم
شگفتی کنم
بازشناسم
که ام
که می توانم باشم
که می خواهم باشم.
تا روزها بی ثمر نماند
ساعت ها جان یابد
لحظه ها گرانبار شود
هنگامی که می خندم
هنگامی که می گریم
هنگامی که لب فرو می بندم .
در سفرم به سوی تو
به سوی خود
به سوی خدا
که راهی است ناشناخته
پرخار
نا هموار
راهی که باری
در آن گام می گذارم
که قدم نهاده ام
وسربازگشت ندارم.
بی آنکه دیده باشم شکوفائی گل ها را
بی آنکه شنیده باشم خروش رودها را
بی آنکه به شگفت درآیم از زیبائی حیات.
اکنون مرگ می تواند فراز آید.
اکنون می توانم به راه افتم .
اکنون می توانم بگویم
"که زندگی کرده ام..."