به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۴

به بهانه درگذشت ابوالحسن نجفی

ابوالحسن نجفی
خداحافظ آقای «غلط ننویسیم»!

بعد ازظهر جمعه دوم بهمن۱۳۹۴ «ابوالحسن نجفی» درگذشت. از زمره مردانی که یک تنه یک نهاد و بنیاد بودند و به اندازه بنیادهایی که سالانه میلیاردها تومان بودجه می بلعند کارآیی دارند.

  یک کنش‌گر و پژوهش‌گر فرهنگی که هر چند با عنوان پیش‌کسوت عرصه‌های زبان و ادبیات فارسی، ترجمه، فرهنگ‌نویسی، وزن شعر و ادبیات تطبیقی شناخته می‌شد اما شهرت او در سطحی فراتر از نخبگان و در میان همگان و خاصه اهل مطبوعات و رسانه و روزنامه‌نگاران بیشتر به خاطر این کتاب بود: «غلط ننویسیم» 

  نکته جالب اما در این میان این است که بخش قابل توجهی از شهرت این کتاب به خاطر نقد‌های سه گانه و جدی و جانانه یک زبان شناس سترگ – دکتر محمد رضا باطنی – است که
  ۲۷  سال قبل و در سال ۱۳۶۷ در سه شماره ماهنامه معتبر و پر مخاطب «آدینه» درج می شد با این تیتر مشهور و طعنه آمیز : «اجازه بدهید غلط بنویسیم!»

  ماجرا از این قرار بود که ابوالحسن نجفی در کتاب «غلط ننویسیم» به خاطر رواج پاره‌ای از واژگان و اصطلاحات در زبان پارسی امروزین ابراز نگرانی کرده بود. 

  دکتر باطنی اما در مقاله ای که به تایید یک زبان شناس دیگر – دکتر علی محمد حق شناس- نیز رسیده بود تصریح کرد: « با ورود و رواج واژه های جدید هیچ خطری زبان فارسی را تهدید نمی‌کند و زبان فارسی بیدی نیست که با این بادها بلرزد.»

  ابوالحسن نجفی به عنوان مثال از تعابیری چون «‌آتش گشودن» و «‌حمام گرفتن» انتقاد کرده و آنها را نادرست دانسته و «آتش کردن» و « حمام رفتن» را به جای آنها درست دانسته بود. 

  در مقابل و در نفی آن دکتر باطنی نوشته بود: «حمام رفتن مربوط به دورانی بود که بقچه در دست و سپیده دم به حمام عمومی می رفتند و آدم هایی که امروز می شناسم به حمام نمی روند بلکه دقیقا حمام می گیرند!»

  با این حال گفتار سوم را این گونه به پایان برد: « آقای ابوالحسن نجفی و بنده هیچ نوع سابقه کدورت یا حساب شخصی نداریم و تصریح می کنم: ایشان به طور یقین به فرهنگ و ادب این سرزمین خدمات شایانی کرده اند و از این رهگذر مورد احترام همه هستند.»

  حق هم همین بود و ابوالحسن نجفی بسیار مورد احترام بود و
 ۲۷ سال سال پس از مجادله بر سر « غلط ننویسیم» هم زندگی کرد و به خدمات خود به فرهنگ ملی و زبان فارسی افزود و خوش بختانه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی اجازه نداد در انزوا و فراموشی روزگار بگذراند و عضو پیوسته آن بود و تا دم واپسین نیز مدیریت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان را بر عهده داشت.

  کافی است به عنوان برخی از آثاری که او ترجمه کرده اشاره کنیم تا روشن شود دقیقا از که سخن می‌گوییم: شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، شیطان و خدا (‌ژان پل سارتر)، ضد خاطرات (‌آندره مالرو) و خانواده تیبو (‌روژه مارتن دوگار).

  غیر از «شیطان و خدا» شماری از دیگر آثار برجسته سارتر را نیز او به ما معرفی کرد (‌ادبیات چیست و درباره نمایش).

  با این حال آنچه نام او را بر سرزبان اهل فرهنگ انداخت «‌غلط ننویسیم» یا همان «‌فرهنگ دشواری های زبان فارسی» و فرهنگ فارسی عامیانه است.

  شاید هر که غیر ابوالحسن نجفی بود پس از تاختن و نواختن محمد رضا باطنی دیگر گرد زبان شناسی نمی‌گشت اما دست نکشید و « مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی» را ادامه داد.

  نویسنده این سطور با این که دیدگاه دکتر محمد رضا باطنی را ترجیح می‌دهد و از این زبان شناس پویا بسیار آموخته و چون او زبان را یک موجود زنده می داند که ایستا نیست و پویاست اما نقد مشهور بر «غلط ننویسیم» چنان نبود که زنده یاد ابوالحسن نجفی را از چشم ما بیندازد و این البته به خاطر بزرگی هر دو بود: هم نویسنده و هم منتقد. 

  جان کلام را همان موقع «کاظم کردوانی» در آدینه و پس از سه شماره توفانی مقالات باطنی نوشت که « ما نجفی و باطنی هر دو را می خواهیم» و تاکید کرد:« اگر هزاران روشنفکر خوش نام و صاحب صلاحیت داشتیم هم باز جایز نبود لبه تیغ انتقادمان را این گونه فرود آوریم چه رسد به روزگاری که باطنی‌ها و نجفی‌ها آن قدر زیاد نیستند».

 آری، شمار نجفی ها و باطنی ها زیاد نبود و نیست اما دست بر قضا گاهی یک منتقد خوب و صاحب صلاحیت، نه تنها از تاثیر نویسنده نمی کاهد که بر شهرت او هم می افزاید.

 از این روست که حتی کسانی که در مناقشه ادبیات کلاسیک با زایایی زبان شناسی جدید جانب دار دومی هستند نیز همواره احترام ابوالحسن نجفی را پاس داشتند و اکنون با حزن می گویند: خداحافظ آقای «غلط ننویسیم»... 


عصر ایران؛ مهرداد خدیر