یک: بعد از سی و هفت سال سرانجام جرم سیاسی توسط جماعتی که اسم خود را نماینده ی مردم گذارده اند، تعریف شد. در این تعریف و قوانینی که در همین راستا به تصویب رسیده، کم مانده انگشت به دماغ کردنِ معترضان نیز جرم تلقی شود. جالب این که نمایندگانِ ترسیده و چاکر مسلک، هرگز بفکر وضعِ قوانینی نیفتاده اند که مثلاً اگر مسئولی هست و نیست یک مملکت را به باد داد و مردم کشور را به ورطه ی یک حقارتِ عظمایِ بین المللی در انداخت و تا توانست پول مردم را از جیب شان بیرون کشید و به هر کجا گسیل فرمود، با او چه بکنند؟ شلاقش بزنند؟ همانگونه که جمعی از زندانیان سیاسی را تا کنون شلاق زده اند. به زندانش بیندازند بی هیچ مرخصی؟ اعدامش کنند بخاطر عقایدش؟
تبعیدش کنند؟ خلع لباسش کنند؟ آبرویش را ببرند؟ دارو ندارش را مصادره کنند؟ به زن و بچه اش فحش بدهند و کله اش را در کاسه ی مستراح فرو ببرند؟ آنقدر بزنند و بترسانندش تا بپذیرد که جلوی دوربینِ برادران به هر چه که آنان می گویند و می خواهند اعتراف کند؟
دو: من و دکتر محمد ملکی بنا داریم در اعتراض به اموالی که برادران سپاه بی دلیل و بی حکم قضایی از ما برده اند و تا کنون پس نداده اند، و در اعتراض به این که هر دوی ما را بی دلیل و بی حکم قضایی ممنوع الخروج کرده اند، هر دوشنبه آشغال های یکی از خیابانهای تهران را جمع آوری کنیم. این که دیگر جرم نیست؟ هست؟ از دوشنبه ی آینده هم شروع می کنیم. کجا؟ از میدان تجریش راه می افتیم تا میدان ونک. مزاحم رفت و آمد مردم و اتومبیل ها نیز نمی شویم که بعداً برایمان حرف در بیاورند و برایمان جرم بتراشند. پیاده رویِ سمت راست را می گیریم و می رویم پایین. آشغال های این مسیر را که جمع آوری کردیم، دوشنبه ی بعدش از میدان ونک شروع می کنیم تا میدان ولیعصر. دوشنبه ی بعدترش از میدان ولیعصر تا میدان راه آهن. از تجریش تا راه آهن را که آشغال روبی کردیم، می رویم سراغ خیابان های دیگر. نیز این بگویم: دوستانی که با ما همراه می شوند بدانند اگر بخاطر آشغال جمع کردن بازداشت شدند و قاضی که نه، بل برادران سپاه و اطلاعات برایشان شلاق و زندان و تبعید و کاسه ی مستراح تجویز کردند، مسئولیتش پای خودشان است. گفته باشم پیشاپیش.
سه: خبر آمد که سالار عقیلی هنرمند خوبمان که با صدای نازنینش “وطنم” را به بند دل همه ی ما متصل نموده است، بخاطر حضورش در شبکه ی من و تو، از حضور در جشنواره ی موسیقیِ فجر کنار گذارده شد. اگر نیک بگردیم و بنگریم، در پس و پشتِ این تصمیم، حتماً انگشتِ برماشه یِ برادران سپاه را خواهیم دید که بندِ دلِ حضراتِ وزارت ارشاد را به ارتعاش انداخته. منتها با این تفاوت که خودِ برادران سپاه با همان قپّه های روی دوششان و آستین های بالا زده، از سیر تا پیاز این مملکت را وارد می کنند و با بکار انداختن چند ده شبکه ی تلویزیونیِ خارجی، و تبلیغ هزار جور کالای آنچنانی – و عمدتاً تبلیغ داروهای تقویت جنسی با تحویل رایگان دمِ در منزل – اصرار بر این دارند که دمِ خروس شان را نبینیم و قسم حضرت عباس شان را باور کنیم.
چهار: فضاحتِ آتش زدنِ سفارت عربستان آنقدر بالا گرفته که دستگاه قضا مجبور شد یکی از چهره های شاخصِ عربده کشِ حزب اللهی – حسن کرد میهن – را از پس پرده بیرون بکشد و تقصیرها را بگردن وی بیندازد. دستگاه قضا گرچه بظاهر خواسته است کاسه کوزه ی آنهمه خسارت و آبرو ریزی را بر سرِ این آخوند بی چاک و دهن و معرکه گردان بیندازد که در همه ی محافلی رسمی و غیر رسمی حضور دارد و خواسته های چاله میدانی اش را با مشتِ عربده بر میز مسئولین می نشاند، اما چرا نگویم مقصر اصلی خودِ بیت رهبری است که سخت به حضور و عربده ی این جماعت محتاج است غلیظ! این سخنِ رهبر را بخوانید که بعد از محکوم نکردنِ اشغال و آتش زدنِ سفارت عربستان افاضه فرموده اند: این را بهانه نکنند که جوانان مؤمن را مورد تهاجم قرار دهند…جوان مؤمن و انقلابی و حزباللهی را متهم نکنید به تندروی؛ اینها همانهایی هستند که خالصانه در صحنه حاضرند و آنجا که دفاع از امنیت کشور و خون دادن مطرح باشد در میدان میآیند.”
سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com
محمد نوری زاد
ششم بهمن نود و چهار – تهران