۱. شاید برای نوشتن درباره روز اجرای برجام کمی دیر باشد اما واقعیت این است که در این روز اساسا اتفاق جدیدی بوقوع نپیوست که نیاز به نوشتن و یا تحلیل داشته باشد، زیرا همانطور که از قبل نیز بارها منتقدان برجام اعلام کرده بودند، به معنای واقعی کلمه زیرساخت تحریم ها سر جای خود باقی مانده است و در مقابل آن چیزی که از بین رفته، زیرساخت تاسیسات هسته ای ایران است.
۲. اما واقعیت مهم تری از روز اجرای برجام وجود دارد و آن این است علیرغم اینکه طی دو سال گذشته و بعد از اعلام خبر توافق ژنو در آذر ۹۲، لوزان در فروردین ۹۴ و وین در تیر ۹۴ بخشهایی از حامیان دولت و طبقات مرفه در نقاط شمالی تهران به بهانه توافق هسته ای و لغو تحریم ها به خیابان آمده و ابراز شادمانی کردند، این بار پس از آنکه حتی بارها اعلام شده بود قرار است در روز اجرای برجام رسما تمام تحریم ها برداشته شود، هیچ واکنش اجتماعی مثبتی در این باره از سوی همان طیف خاص نیز صورت نگرفت و از همین گزاره می توان به خوبی فهمید امروز ادعای لغو همه تحریم ها در دل توده های مردم چقدر باور شده است.
۳. تاکید می کنم که از ابتدا نیز واکنش های متوهمانه اقلیت مرفه ساکن شمال تهران نمادی از خوشحالی توده های مردم نسبت به توافق هسته ای نبود اما نکته مهم اینجاست که این بار حتی این بخش از جامعه نیز نتوانستند روز اجرای برجام را بهانه ای برای یک واکنش اجتماعی مثبت نسبت به توافق هسته ای قلمداد کنند چرا که طی دو سال و نیم اخیر، گذر زمان و افزایش تجربه و ظرفیت فکری مردم، یک آدرس غلط را بیش از همیشه ابطال کرد و آن جمله معروف حسن روحانی بود: «چرخ زندگی مردم زمانی بهتر می چرخد که چرخ سانتریفیوژها کمتر بچرخد.»
۴. همه واقعیت برجام و پسا برجام در همین رویداد مهم اجتماعی نهفته است. چرا که اساس شکل گیری برجام هم در همین مساله ریشه داشت. برجام تابستان ۹۴ منعقد نشد، خرداد ۹۲ به ثمر نشست، همان زمانی که آدرس غلط ارتباط دادن چرخ زندگی مردم با چرخ سانتریفیوژها توسط مردم باور شد و حالا دقیقا این گزاره اشتباه به سرعت در شیب ابطال افتاده است چرا که مردم به جای آرزوها، واقعیات را مشاهده می کنند که امریکا چطور در همان روز اجرای برجام تحریم های جدید علیه ایران را اعمال می کند!
۵. واقعیات برجام امروز به خوبی به مردم نشان داده که در ازای از بین بردن ده تن اورانیوم غنی شده، بتن ریختن در راکتور اراک، از بین بردن چند هزار سانتریفیوژ، صدور مجوز بازرسی های بی سابقه برای آژانس و ... قیمت دلار حتی ۲۰۰ تومان هم ریزش ندارد و سقوط بورس ادامه دار است و دقیقا درس گرفتن از همین واقعیات اجتماعی تلخ و تحقیر کننده است که می تواند باعث جهش تاریخی یک ملت شود. اساسا اگر باور داشته باشیم که رشد اجتماعی و سیاسی مردم برای پیشبرد اهداف و آرمان های انقلاب چقدر مهم است، قطعا اذعان می کنیم که این مساله آنقدر ارزش دارد که حتی بیش از این نیز برای آن هزینه شود چرا که والاترین اهداف انسانی و آرمانی با وجود بهترین رهبر تاریخ نیز بدون آمادگی و رشد امت امکان تحقق ندارد!
لذا امروز دیگر هر چقدر این بخش از سخنان حکیمانه رهبر انقلاب در ۱۲ آبان ۹۲ را مرور کنیم، کم است:
«اين تجربه (مذاکره با آمریکا در موضوع هسته ای) ظرفيّت فكرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى تعليق غنىسازى انجام گرفت، كه آنوقت تعليق غنىسازى را در مذاكرات با همين اروپايىها، جمهورى اسلامى براى يك مدّتى پذيرفت. خب ما دو سال عقب افتاديم، لكن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهميديم كه با تعليق غنىسازى، اميد همكارى از طرف شركاى غربى مطلقاً وجود ندارد.
اگر ما آن تعليق اختيارى را - كه البتّه بهنحوى تحميل شده بود، لكن ما قبول كرديم، مسئولين ما قبول كردند - آن روز قبول نكرده بوديم، ممكن بود كسانى بگويند خب يك ذرّه شما عقبنشينى ميكرديد، همهى مشكلات حل ميشد، پروندهى هستهاى ايران عادى ميشد. آن تعليق غنىسازى اين فايده را براى ما داشت كه معلوم شد با عقبنشينى، با تعليق غنىسازى، با عقب افتادن كار، با تعطيل كردن بسيارى از كارها مشكل حل نميشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب ديگرى است ... البتّه بنده همچنان كه گفتم خوشبين نيستم؛ من فكر نميكنم [از] اين مذاكرات آن نتيجهاى را كه ملّت ايران انتظار دارد، بهدست بيايد، لكن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ايران را افزايش خواهد داد و تقويت خواهد كرد؛ ايرادى ندارد امّا لازم است ملّت بيدار باشد.»
رجانیوز