به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۴

روزنامه نگار خواهد گفت آن چه را که نمی گذارند بگوید

مهرانگیز کار 
«دشمنان،جاسوس را در لباس "روزنامه چی" می فرستند»

امامان جمعه در یک حکومت دینی ماموران حکومتی به شمار می روند و نمی توانند ادعا  کنند هر آن چه می گویند برآمده از آزادی بیانی است که با تکیه بر اعتبار دینی از آن  برخوردارند.
آنها لباس مامورین حکومت دینی پوشیده اند و باید در برابر مردم پاسخگو بشوند.  نمی توانند نسبت به آحاد مردم سخن لغو بر زبان جاری کنند. نمی توانند پیش از آن که یک شهروند پس از پایان مراحل محاکمه منصفانه، حکم بر محکومیت اش صادر بشود، از او  با صفت مجرمانه یاد کنند.
در حکومت دینی، اینان کارمندان حکومت هستند. مسئولیت  دارند و هرگاه حرف ناشایستی بر زبان جاری سازند، مردم می توانند از آنها مانند هر  حقوق بگیر حکومتی به اتهام توهین و افترا شکایت کنند.
مواجب می گیرند، باید  پاسخگوهم بشوند. با یک کارمند حکومت فرقی ندارند. حکومت که دینی شد، رابطه  کارمندی جایگزین روابط معنوی امامان جماعتبا مردم می شود. جبرئیلی در کار نیست و  پیامبر تازه ای در راه نیست. بی جهت احساس پیامبری بر امامان جماعت دست داده است. کارمند شده اند و از جلال و جبروت روحانی نزد مردم، به دلخواه گذشته اند. حکومت درست کرده اند و دیگر از آن زندگی غیر مسئولانه خبری نیست. آخر عاقبت باید به مردم جواب پس بدهند. فقط دیر و زود دارد. همین!
قابل قبول نیست هر کلامی را، بدون آن که نیت مجرمانه ای پشت آن باشد،مصداق  "توهین به مقدسات" اعلام کنند و مجازات های سخت و خفت بار را بر اساس مواد مندرج در قانون مجازات اسلامی نسبت به مرتکب به اجرا بگذارند.سندی در دست نیست تا آنها "توهین به حقوق شهروندی" را به بهانه خطبه های نماز جمعه حق حود بدانند و به  آن جنبه الهی بدهند. مواجب بگیر حکومتی را با خط و ربط های ماوراء الطبیعه چه  کار؟ این که هم از درآمد ملی مواجب بگیرند، هم نفی "حقوق شهروندی" را حق  خود بدانند، بی پایه است.  نه در شرع اختیار تهمت بستن و افترا و حق بدزبانی های مهلک به آنها داده شده و نه در عرف. فقط سکوت مردم سطح اتکای آنهاست. سکوت از سر ترس و سرکوب که هر شهروند به حد وسع خود در این   36 ساله از آن سهمی برده است. در دوسال اخیر هتاکی امامان جمعه نسبت به زنان و روزنامه نگاران و هنرمندان، شدت  گرفته است.

در آخرین نمونه یک امام جمعه که اساسا برای توهین به شهروندان بر این  مسند تکیه زده گفته است: دشمنان،جاسوس را در لباس "روزنامه چی" می فرستند. از طرفی نماینده رهبری در سپاه که یک روحانی به نام علی سعیدی است گفته است: "بزک امریکا از طریق هنر، مقاله، یادداشت ها، مناظره ها،رسانه های مختلف و فضای  مجازی انجام می شود."   بنابراین در دوران "پسا برجام" کل خلاقیت های هنری از هر  قبیل و کل جریان خبر رسانی، سوای مطبوعات هم کاسه با امامان جماعت،  هدف های بی چون و چرای نیروهای امنیتی شناخته خواهند شد. رد آنها را در حوزه "جاسوسی" پی می گیرند و زیر ذره بین می گذارند.  منظور از نگارش یادداشت، این نیست که اهل قلم و هنر، مرتکب پلشتی های فردی و و اجتماعی و سیاسی نمی شوند، بلکه منظور آن است که روحانیون یک جمعیت خاص را پیشاپیش  مجرم معرفی می کنند. به آنها بر چسب می زنندبا این تاکید که این ها برای  جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی ظرفیت و گرایش دارند و نباید آب خوش از گلوشان پائین برود و احساس امنیت و شادمانی کنند. باید همیشه از ترس بلرزند تا امامان جمعه و صنف شان آسوده بخوابند و به ملتی که آنها را چاپیده اند جواب پس ندهند.

این دغدغه خاطر به طور معمول در تاریخ جاسوسی جهان، نسبت به اسرار نظامی و کسانی که ممکن است این اسرار را به دشمن برسانند، ثبت شده و شاید جمهوری  اسلامی ایران، نخستین دولت در جهان است که تعریفی از جاسوسی ارائه می دهد که با  دغدغه خاطر نسبت به روزنامه نویس، هنرمند، رسانه و فضای مجازی در امیخته است.  آن چه گوئی مایه نگرانی نیست، اسرار نظامی است و افرادی است که از این اسرار باخبرند.  همچنین آن چه مایه نگرانی نیست دستجاتی از مطبوعات وابسته به حکومت و آثار  سینمائی و هنری و ادبی است که با رویکرد به دیپلماسی در سیاست خارجی همیشه  مخالفت کرده اند و در یک دوران 36 ساله، ایرانیان را با تاکید بر این سیاست به انزوا  کشیده اند. آنها به منافع ملی به شدت صدمه زده و از گل نازک تری هم نشنیده اند. آن چه مایه نگرانی روحانیت حاکم نیست نفوذی های درون نظام مطبوعاتی و هنری و ادبی خودشان است که هم از توبره می خورند و هم از آخور. هم امام جمعه ها را مدح و ثنا می گویند، هم بر طبل مرگ بر این و آن می کوبند و برمقام و ثروت شان می افزایند. از دو طرف بهره می برند. از آن که مجیزش را می گویند. از آن که آرزوی مرگش را سر می دهند. ایرانیان خارج از کشور از این دو دوزه بازی ها قصه ها در سینه دارند.
یک تاریخ مطبوعات پر نشیب و فراز پشت سر روزنامه نگاری در این کشور است. آنها در هر زمانه تا به مرحله رشد رسیده اند و خواسته اند حرفه ای کار کنند و حقوق صنفی داشته باشند، درقی به دورقی خورده و سیاسی کار شده اند. نسلی که به سمت و سوی پختگی می رفته، وارد فضاهای آزادی خواهی شده و پس از چندی چه چه زدن به غل و زنجیر کشیده شده. آنها که جای او را گرفته اند همان مسیر را پیموده اند، باز تا نیمه راه رفته اند و با همان سرنوشت مواجه شده اند. اما این بار، چرخ سرنوشت آنها جور دیگری می چرخد.  زودتر از دیگر دوران ها، به اجبار تحریریه را ترک می کنند و در زبان هتاک خطبه سرایانی که از هفت دولت آزادند، می شوند: "نفوذی" و "روزنامه چی" و "جاسوس".  با کدام سپر دفاع قانونی می توان با این خطبه سرایان بی مروت برخورد کرد؟  قانون که البته به قدر بضاعت خویش در یک حکومت دینی داریم. آن چه نداریم "مجری قانون" است. از کجا بیاوریم این تنها داروی شفا بخش را؟  اینان از سال 1368 که قانون اساسی را اصلاح کردند، حضورشان
بالای هرم قدرت سیاسی کاملا "غیرقانونی" است، حتا با مترهای قانونی خودشان.
در جای دیگری این مقوله گفته خواهد شد. شکافتن موضوعی با این اهمیت کار  "روزنامه چی" هاست که هرگاه بتوانند زبان باز کنند، منتشر خواهند کرد آن چه را تا کنون مکتوم مانده است.
ایران وایر