در سر دونالد ترامپ چه ميگذرد؟
اگر دونالد ترامپ آنطور که گفته ميشود، کاخ سفيد را «زبالهداني» خوانده، پس احتمالا علاقه خود را به آن از دست داده است. بخش غربي کاخ سفيد که رئيسجمهور آمريكا تلي از کاغذهايش را روي ميز انبار کرده و غذاي خود را صرف ميکند، همانجايي است كه روزگاري روزولت مينشست؛ جايي که جان اف کندي بحران موشکي کوبا را رفعورجوع کرد و دونالد ريگان درگير جنگ سرد بود. حالا از آن دوران چيزي جز دو گوشي تلفن و يک تکمه تماس باقي نمانده و اين چيزي است که ترامپ آن را ميپسندد.
تاجري كه حالا رئيسجمهور هم شده، در مصاحبه نيمساعته خود با فوربس در كاخ سفيد دقيقا همان رفتاري را دارد که ٣٥ سال پيش (در مصاحبه با اين رسانه) داشت. او بدون هيچ تغييري، متكبرانه از عملکرد ٩ ماههاش بهعنوان رئيسجمهوري آمريکا دفاع کرده و ميگويد: «من در اين مدت بيش از هر رئيسجمهور ديگري با تصويب قوانين جديد به آمريکا خدمت کردهام. صحبت من فقط درباره فرمانهاي اجرائي نيست که البته بسيار هم مهم هستند؛ من درباره لوايح قانوني که در کنگره تصويب شده صحبت ميکنم».
رئيسجمهور آمريکا درباره اختلافاتش با رکس تيلرسون، وزير خارجه که گفته شده دونالد ترامپ را کودن خوانده، ميگويد: «فکر ميکنم اين اخبار جعلي هستند، اما اگر واقعا اين حرف را زده باشد، بايد تست هوش بدهيم و آن زمان به شما ميگويم که چه کسي برنده ميشود». ترامپ همچنين ميگويد: «من يک لايحه ديگر هم دارم، لايحه توسعه اقتصادي که فکر ميکنم بسيار جالب باشد. هيچکسي درباره آن چيزي نميداند؛ لايحه محرکهاي توسعه اقتصادي براي شرکتهايي که اينجا (در ايالات متحده) هستند. شرکتهايي که مشاغل را اينجا حفظ ميکنند بايد پاداش دريافت کنند و البته آنهايي که مشاغل را به خارج از مرزهاي ما ميبرند بايد بهسختي تنبيه شوند. اين همان قانون چوب و چماق است. البته ممکن است که برخي شرکتها به ترک آمريکا فکر کنند که بايد بدانند در اين صورت شرايط براي بازگشت آنها و فروش محصولاتشان در ايالات متحده بسياربسيار سختتر خواهد شد».
از او ميپرسم شما اولين رئيسجمهوري هستيد که از بخش خصوصي به کاخ سفيد راه يافته و نماينده حزبي هستيد که بيش از يک قرن است از سرمايهداري و تجارت آزاد حمايت ميکند و حامي شرکتهايي است که خودشان محل دفاتر و کارخانههايشان را انتخاب ميکنند. آيا با اين مسئله مشکلي نداريد؟
ترامپ پاسخ ميدهد: «اصلا مشکلي ندارم. آنچه ميخواهم دوجانبه است. فکر ميکنم که عبارت متقابل، عبارت بسيار خوبي است. اگر کسي ما را ٥٠ درصد شارژ کند، ما هم بايد او را ٥٠ درصد شارژ کنيم».
تقريبا يک سال پس از حيرتآورترين انتخابات آمريکا در چند دهه گذشته، ناظران اعتراف ميکنند که هنوز از شوک رسيدن ترامپ به دفتر رياستجمهوري آمريکا بيرون نيامدهاند، اما واقعيت اين است که نبايد شوکه شوند، چراکه اقدامات او کاملا با جهانبينياش سازگاري دارد. به اعتقاد ترامپ، اداره کشور بهجاي اينکه فرصتي براي تبديل ايدئولوژي به سياست باشد، بيشتر شبيه اداره يک کسبوکار بزرگ است؛ اداره کسبوکاري با مجموعهاي از معاملات بيپايان با بردها و باختهاي بيشمار؛ حال اين معاملات ميتوانند پشت ميز مذاکره صورت بگيرند يا در دادگاه افکار عمومي.
دونالد ترامپ در پاسخ به اين پرسش که «آيا شغل جديدش سرگرمکننده است»، ميگويد: «سرگرمکننده است و از آن لذت ميبرم. ما کلي کار براي انجامدادن داريم، آن هم وقتي که سهامها در بازار وضعيت خوبي دارند».
وقتي در دفتر كار ترامپ به او ميگويم که بازارها در زمان رياستجمهورياش ٢٠ درصد رشد داشتهاند، او زمان را به عقبتر برده و مؤکدانه ميگويد: «نه! ٢٥ درصد افزايش از زمان انتخابات. شما بايد روند رشد بازارها را از زمان انتخابات در نظر بگيريد. از روز انتخابات، بازارها ٢٥ درصد رشد داشتهاند، اما اگر هيلاري کلينتون پيروز ميشد، بازارها سير نزولي پايداري را در پيش ميگرفتند».
ترامپ به توليد ناخالص داخلي آمريکا در دوره رياستجمهوري خود هم افتخار ميکند و ميگويد: «توليد ناخالص داخلي در سهماهه آخر ٣,١ درصد بود. خيلي از کساني که در کسبوکارهاي شما و جاهايي ديگر هستند، ميگفتند مدت طولاني بود که توليد ناخالص داخليمان به اين سطح نرسيده بود. ميدانيد اوباما هيچوقت به اين سطح نرسيد».
وقتي ميگويم که دولتهاي پيشين بارها به چنين سطحي در توليد ناخالص داخلي رسيدهاند، ترامپ فورا ميگويد: «اوباما هيچوقت نتوانست در يک سال به چنين موفقيتي برسد. هيچوقت در يک سال نتوانست. او هشت سال رئيسجمهور بود. فکر ميکنم که ما هم سالبهسال بهتر خواهيم شد و کارنامه عملکردمان در سهماهه جاري فوقالعاده خواهد بود، البته بهاستثناي توفانهاي بزرگ».
دو روز پس از اينکه ترامپ با انتشار توييتي گفته بود که مديريت خوبش در توفانها به اندازه کافي مورد توجه رسانهها و سياستمداران قرار نگرفته، درباره توفانهاي اخير آمريکا از او ميپرسم. او با اشاره به واکنش هوادارانش در توييتر ميگويد: «خب من در مديريت اين توفانها نمره خيلي خوبي گرفتهام!».
ترامپ با استفاده از توييتر روش مدرني براي کسب اعتبار پيدا کرده است. هر چيزي که ترامپ توييت ميکند، هزارانبار لايک ميخورد، هزارانبار بازنشر ميشود و هربار ميليونها کاربر جديد او را در توييتر دنبال ميکنند. سؤال اين است که اگر اين دنبالکنندهها قلابي باشند، چه؟ شمار زيادي از هواداران ترامپ در توييتر کساني هستند که فارغ از صحت و درستي آنچه ترامپ ميگويد، مطالبش را تأييد ميکنند؛ حتي مطالب خلافواقعش را که از قضا نمونههايش کم هم نيستند.
براي ترامپ اعداد ابزاري براي جلب حمايت و تأييد ديگران است. او پيش از رياستجمهوري، در کسبوکارش هم براي توجيه اقداماتش، آمارسازي ميکرد و حالا در اداره کشور هم همين رويکرد را دارد. او براي تحقق وعدههاي نامطلوب انتخاباتياش ازجمله ديوارکشيدن در مرز مکزيک براي جلوگيري از ورود مهاجران اين کشور به خاک آمريکا، يا خارجکردن ايالات متحده از توافق آبوهوايي پاريس (که مخالفتهاي گسترده داخلي و خارجي را در پي داشت)، به هرچيزي که بتواند به تحقق چنين خواستههايي کمک کند، متوسل ميشود. براي مثال، وقتي از او درباره دخالت روسيه در انتخابات رياستجمهوري ميپرسيم، يادآوري ميکند در انتخابات ٣٠٦ رأي الکترال آورده است. (آراي الکترال ترامپ در انتخابات ٢٨٩ رأي بوده است). او ميگويد دموکراتها براي توجيه شکست خود در انتخابات، به يک بهانه نياز داشتند و حالا با توسل به چنين ادعاهایی ميخواهند بگويند در حقيقت آنها بايد پيروز اين انتخابات ميبودند.
واقعيت اين است که براي بزرگترين تاجر آمريکا که حالا در دفتر رياستجمهوري نشسته، اعداد و ارقام ابزاري براي بازاريابي هستند. البته ترامپ از اعداد به عنوان اهرم فشار هم استفاده ميکند؛ اهرمي براي تنظيم پارامترها و سرانجام اعلام پيروزي.
به زماني برگرديم که ترامپ در سال ١٩٨٤تيم «ژنرالهاي نيوجرسي» را در ليگ فوتبال ايالات متحده خريد. او درباره روش کار خود به آنها گفته بود: «وقتي براي کسي چيزي ميسازم، هميشه ٥٠ تا ٦٠ ميليون به هزينه ساخت اوليه اضافه ميکنم. افرادم برآورد هزينه ميکنند و ميگويند هزينه ساخت اين ساختمان، ٧٥ ميليون دلار است؛ اما من به صاحب پروژه ميگويم هزينه ساختش ١٢٥ ميليون دلار است. سپس همان ساختمان را با ١٠٠ ميليون ميسازم. اساسا کار کثيفي انجام دادهام؛ اما صاحبان پروژه فکر ميکنند که کارم بسيار عالي بوده است!».
بر اساس الگوهاي رفتاري دونالد ترامپ، رد اين حقه را ميتوان در طرح فعلي کاهش٢٠درصدي نرخ مالياتي هم ديد؛ طرحي که ترامپ گفته بود ميخواهد به زير ١٥ درصد برساند. او دراينباره ميگويد: «من در واقع گفتم ١٥ درصد که به ٢٠ درصد برسم. شما ميدانيد ٣٠ روز براي مذاکره دراينباره زمان هست، من ابتدا ١٥ درصد را مطرح کردم تا به ٢٠ درصد برسم».
اين صفتي است که دونالد ترامپ گويا در رؤساي جمهوري سابق ميستايد. او با بازگشت به دهه ١٩٨٠، درخواست کمک پنجميليوندلاري جيمي کارتر براي ساخت کتابخانه رياستجمهوري را يادآوري ميکند. ترامپ در کتاب خود با عنوان «هنر معامله»، مينويسد: «جيمي کارتر اين شهامت و شجاعت را داشت که درخواست امري غيرمعمول را داشته باشد و همين توانايي به او کمک کرد تا در انتخابات رياستجمهوري پيروز شود».
مثالهاي بيشتري هم هست. از نظر فردي که ذهنيتي معاملهگر دارد، وقتي شخصي که پشت ميز مذاکره نشسته، نه شريک که يک رقيب است، بهترين گزينه، ايجاد فضاي رقابتي است. اين روش دقيقا رويکرد چرخش ناگهاني ترامپ به سوي دموکراتها در طرح افزايش سقف بدهي، قانون مهاجرتي موسوم به رؤياپردازان و لايحه جنجالي خدمات درماني را توضيح ميدهد. ترامپ با اشاره به اوباماکر ميگويد: «فکر ميکنم دموکراتها ميخواهند معامله کنند. همزمان فکر ميکنم يک معامله با جمهوريخواهان دارم. بنابراين در شرايط خيلي خوبي قرار دارم. اين دقيقا روشي است که در کسبوکار داريم... من اگر مجبور باشم ميتوانم با دموکراتها معامله کنم».
ترامپ همچنين با نيمنگاهي به چشمانداز مذاکراتش درباره طرح کاهش مالياتي، ميگويد: «ما درباره همه اينها صحبت خواهيم کرد. در آيندهاي نهچندان دور مذاکرات بسيار دشواري را در پيش خواهيم داشت».
البته کساني که رودررو هم با رئيسجمهوري آمريکا مواجه نشدهاند، از زبان تند او در توييتر در امان نماندهاند. ميتوانيد از تجربيات پل رايان بيکلاس (به گفته ترامپ)، مککانل چسبيده به کرسي، شومر گريان، ليندسي گراهام کندذهن، اليزابت وارن نژادپرست، جان مککين قهرمان ساختگي يا آن هزار نفري که در سال گذشته مقابل او ايستادند، بپرسيد. اغلب اين توهينها کاملا شخصي به نظر ميرسد. در حقيقت ترامپ با مخالفان سياسي خود مانند افرادي که در کسبوکار خود به خدمت گرفته، رفتار ميکند. او در جايي از کتاب هنر معامله گفته است: «من اولين کسي هستم که اعتراف ميکنم بهشدت اهل رقابت هستم و هر کاري ميکنم که در رقابت با ديگران پيروز شوم. گاهي بخشي از يک معامله اين است که از رقيبتان تقليد کنيد».
يا اينکه از تيم خودتان تقليد کنيد. ترامپ در هر شرايطي بايد بتواند رئيس باشد. تمکين به رأي اکثريت براي او پذیرفتنی نيست. او همين اواخر درباره تلاش رکس تيلرسون، وزير خارجه دولتش، در راستای پيداکردن راهي برای مذاکره با کرهشمالي، گفته: «تيلرسون وقتش را تلف کرده است». ترامپ در پاسخ به اين پرسش که آيا ارشدترين ديپلمات دولت خود را تضعيف ميکند، ميگويد: «من او را تضعيف نميکنم. من در واقع پايههاي قدرت را تحکيم ميکنم. سخت است که ببيني کسي غير از خودت پايههاي قدرت را محکم ميکند».
در مدار دونالد ترامپ هيچکسي حاشيه امن ندارد. دونالد جونيور ترامپ يک دهه پيش داستاني را درباره پدرش که امروز رئيسجمهور شده، براي فوربس تعريف کرد. او گفت: «من مجبور بودم که وقتي پنج يا شش سالم بود، با پدرم به سر کار بروم. پدرم در کنار تمام نصايح اخلاقي مثل اينکه سيگار نکش، مشروب ننوش و... هميشه به من ميگفت هرگز به هيچکسي اعتماد نکنم. يک روز از من پرسيد به کسي اعتماد داري؟ و من گفتم نه. او پرسيد به من چطور، اعتماد داري؟ پاسخ دادم بله؛ اما او گفت: نه حتي به من هم اعتماد نکن!»
بيشتر مردم فکر ميکردند ترامپ يک شرکت بزرگ را اداره ميکرد؛ اما اينطور نبود. سازمان ترامپ ٢٢ بنگاه معاملات ملکي داشت که هر بنگاه تيم مديريتي خود را داشت.
ترامپ نام تجاري خود را به بيش از ١٠ نهاد
و مؤسسه ديگر در ازاي حق امتياز واگذار ميکرد. بههميندليل شرکت ترامپ بيش از اينکه کارايي چشمگيري داشته باشد، نفوذ زيادي داشت. ترامپ از اين نفوذ و البته توانايي فوقالعادهاش بهعنوان يک تاجر و شومن بهعنوان اهرمي براي ورود به دنياي سياست استفاده کرد. او ميگويد: «هيچکس دراينباره حرف نميزند اما واقعيت اين است که من پول زيادي خرج نکردم و برنده شدم». رئيسجمهوري فعلي آمريکا کاملا دراينباره صادق است.
با اين حال نکته کوچک اما بسيار مهمي درباره سازماندهي ترامپ وجود دارد که شرايط فعلي امروز بر کاخ سفيد را رقم زده است. دونالد ترامپ در سازمان خود تقريبا صاحب همه چيز است. در سازمان ترامپ هيچ هيئتمديره شناختهشدهاي، سهامدار يا مقام بلندپايهاي وجود ندارد. همه چيز شبيه اداره يک کسبوکار خانوادگي است. البته ترامپ تجربه اداره شرکتهاي سهامي عام را دارد اما حتي در آن زمان هم فقط يک سهامدار بود که مهم بود. زمانيکه دونالد ترامپ کنترل ٤٠ درصد از شرکت تجاري هتلها و کازينوي ترامپ را برعهده داشت، کازينويي را که خود پيشتر صاحبش بود را ٥٠٠ ميليون دلار خريد، درحاليکه کارشناسان بر اين باور بودند که رقمش ٢٠ درصد کمتر از مبلغ پرداختي بود. همچنين در يک دورهاي، ترامپ ١٠ درصد از سهام شرکت بينالمللي ريسورتز را در اختيار داشت اما ارتباط شرکت هتلها و کازينوي ترامپ را با اين شرکت قطع کرد که نتيجهاش ميليونها دلار ضرر سهامداران بود که البته پايان خوشي هم نداشت؛ در سال ٢٠٠٤ هتلهاي ترامپ (براي نخستينبار) اسناد ورشکستگي را پر کردند. شرکت ريسورتز هم چندسالپيش و همزمان با جدايي ترامپ، ورشکست شده بود. به اعتقاد کارشناسان، مدير متعهد کسي است که سازمان خود را با وجود اولويتهاي جديد به بهترين شکل ممکن اداره کند. اما ترامپ معاملهگر و بسياري از حاميان او که بهدنبال تغييرات راديکال هستند، اينطور فکر نميکنند. از نظر ترامپ هيچ دليلي وجود ندارد که اگر سياستهاي بد گذشته معاملههاي بدي بودند، آنها را حفظ کند؛ حتي اگر اين کار به بهاي ازدسترفتن اعتبار آمريکا يا ايجاد هرجومرج در سياست ايالات متحده باشد.
طرح اوباماکر را در نظر بگيريد. ترامپ ميگويد: «اين برنامه يک خرابکاري تمامعيار است». نکته تأمليبرانگیزی است. اما آيا ترامپ بهعنوان فرمانده کل قواي آمريکا وظيفه ندارد بهجاي تهديد شرکتهاي بيمه اين طرح را تا زماني که جايگزين مناسبي براي آن يافت شود، اجرا کند؟ دونالد ترامپ ميگويد: «آنچه تلاش داريم انجام دهيم، شناور نگهداشتن اين طرح شکستخورده است. منظورم اين است که شرکتهاي بيمه يکي پس از ديگري زمين ميخوردند. شرايط آنها پيش از اينکه من به اينجا (دفتر رياستجمهوري) بياييم هم خوب نبود. بايد بگويم اوباماکر اشتباه اوباما بود و هيچ کس ديگري در اين ميان مقصر نيست».
از ترامپ ميپرسم که آيا دولت او اکنون هيچ مسئوليتي ندارد؟ پاسخ ميدهد: «مسئوليت دارد اما من هميشه گفتهام که اوباماکر اشتباه اوباما بوده است و هيچ وقت به پاي او نوشته نخواهد شد».
دونالد ترامپ تقريبا همين رويکرد را در سياست خارجي دارد؛ چه درباره توافق هستهاي با ايران، توافق پيمان آبوهوايي پاريس يا مخصوصا پيمانهاي تجارت آزادي که امضاي دولتهاي پيشين بهويژه دولت باراک اوباما پاي آنها وجود دارد. از ترامپ ميپرسم که آيا هيچ مسئوليتي در قبال پيمانهايي که دولت قبل امضا کرده است احساس ميکند؟ پاسخ ترامپ صريح و بدون مکث است؛ «نه».
اين براي آمريکا خطرناک است که دولت بهجاي تحکيم توافقهاي پيشينيان، تمام آنها را به عقب بازگرداند. اين به معني تضعيف دولت آمريکا در داخل و جامعه جهاني است. اما دونالد ترامپ اين را هم انکار ميکند. او ميگويد: «تصور ميكنم كه اگر بخواهيم پيمان نفتا را خوب اجرا كنيم، متوقف خواهد شد. از طرف ديگر، به اعتقاد من نميتوانيد بر سر يك توافق خوب مذاكره كنيد؛ وقتي كه قرار است توافق چنين دامنه گستردهاي مثل نفتا داشته باشد. نتيجه چنين تلاشي يك فاجعه خواهد بود. افتخار بزرگي براي من است كه چنين توافقي را متوقف كنم و البته افراد زيادي دراينباره با من همعقيده هستند. من توافقهاي دوجانبه را ترجيح ميدهم».
دقيقا همين است. ترامپ در تمام طول عمر خود توافقهاي دوجانبه داشته است. توافقهايي كه در آن چشمانداز برنده ـ بازندهبودن كاملا روشن است اما چنين رويكردي اعتبار آمريكا را در جهان چندجانبه امروز خدشهدار نميكند؟ترامپ ميگويد: «ميتوانيد اين راه را در پيش بگيريد و بيشتر تجارت كنيد. اگر اين روش براي يك كشور جواب نداد يك مهلت ٣٠روزه به آن ميدهيد و بعد از آن دوباره مذاكرات ميكنيد يا نميكنيد».دقيقا همين رويكرد دوجانبه ترامپ است كه تلاش دولت او را براي كاهش كمكهاي خارجي توجيه ميكند. رئيسجمهور آمريكا ميگويد: «براي من آمريكا در درجه اول قرار دارد. ما سالهاي زيادي را با رويكرد گذشته طي كرديم و مجبور شديم كه ٢٠ هزار ميليارد دلار قرض بگيريم. درست است؟».
ترامپ قصد دارد در امور ديگر نيز آمريكا را شبيه سازمان ترامپ اداره كند. بههميندلیل است كه تمايل زيادي ندارد که پستهاي خالي دولت را پر كند. او ميگويد: «نميخواهيم افراد زيادي را وارد دولت كنيم؛ چون به آنها نيازي نداريم. منظورم اين است كه به برخي از اين آژانسهاي دولتي نگاه ميكنيم و ميبينيم كه تا حد عريض و طويل هستند؛ آن در هم در شرايطي كه هيچ ضرورتي ندارد».
در پايان از دونالد ترامپ كه تاكنون هيچ رئيسي نداشته و هرگز خود را ملزم به پاسخگويي نديده ميپرسم چه احساسي دارد كه حالا ٣٣٠ ميليون (مردم آمريكا) رئيس دارد كه بايد به آنها پاسخگو باشد؟ ترامپ پاسخ ميدهد: «مهم نيست چون قصد دارم كار درست را انجام دهم».
منبع: وبسایت فوربس / بهاره محبي