به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۹۸

ملت ایران میان دو سنگ آسیا- حسن بهگر

امت سازی 
در سال ۵۷ رژیم شاه بزرگترین متحد آمریکا در منطقه سقوط کرد و جمهوری اسلامی با ایدئولوژی اسلامی و با شعار نه شرقی نه غربی بر ایران تسلط یافت. اما خیلی زود مشخص شد که این شعار راهبردی همراه با «همه باهم » و «وحدت کلمه» درخدمت امت سازی است و خمینی خیال دارد انقلاب خود را به کشورهای دیگر صادر کند. این شعار ستون فقرات سیاست جمهوری اسلامی شد تا اینکه بتدریج در سال های اخیر با گرفتار شدن به تحریم های آمریکا از شعار نه شرقی نه غربی فاصله گرفت و ناچار به شرق گرایش یافت. یادآوری کنم که در اوایل انقلاب، شعارهای ضد امپریالیستی گروه های چپ و دیدگاه جهان وطنی آنها در یاری رسانی به تفکر امت سازی خمینی کمک کرد. روسیه و چین نیز که همواره خواستار ایرانی بی طرف بودند با بازی کارت ایران در برابر آمریکا موفق به استفاده های سیاسی و اقتصادی شدند. 
جمهوری اسلامی قدرت منطقه ای
حمله آمریکا به عراق و افغانستان فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی فراهم آورد تا خود را بعنوان نیروی برتر در خاورمیانه مطرح کند و با کسب در آمد سرسام آور نفت بدون توجه به وضع فلاکت بار معیشتی و بهداشتی مردم ایران به ترویج و تبلیغ ایدئولوژی شیعه در آسیا و آفریقا بپردازد. در این مسیر بیشترین توجه ، مصروف جنبش های اسلامی بویژه در منطقه مدیترانه ازجمله حزب الله لبنان ، حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین شد و توانست چند نیروی نیابتی در برخی از کشورها درست کند. باید اعتراف کرد جمهوری اسلامی به سبب داشتن استراتژی مشخص و اراده ی قاطع برای اجرای سیاستش تاحدی موفق بوده و بویژه در مبارزه با داعش و راندن آن توانست از تجزیه عراق و سوریه جلوگیری کند. البته این کار با نیت صیانت از جمهوری اسلامی و همین امت واحده بود نه حفظ ایران .
نگرانی آمریکا و اسراییل 
همانطور که گفته شد خود آمریکا با حمله به افغانستان و عراق که ج ا هم از آن رضایت داشت موجبات تقویت حکومت ایران را فراهم نمود و با حمایت از داعش به جمهوری اسلامی فرصت داد تا در ساختن گروه های نیابتی قدمهای دیگری بردارد.
اکنون مقامات دولتی آمریکا و اسراییل نگرانی خود را از پروژه ی جمهوری اسلامی بنام پل زمینی (Land Bridge) و کریدور زمینی (Land Corridor) که قرار است از ایران به مدیترانه برسد، ابراز می دارند. 
مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، گفته است: «حکومت ایران همچنان به دنبال کریدوری است که از مرزهای ایران تا سواحل مدیترانه کشیده شده باشد. تهران این کریدور را برای انتقال نیرو و یک سیستم پیشرفته تسلیحاتی در نزدیکی مرزهای اسرائیل می‌خواهد.» 
از جانب دیگر اسراییل مدتهاست که مواضع ایران در سوریه را بمباران می کند و ضدهوایی ایران که توسط روسیه قفل شده، نمی تواند هواپیماهای اسراییلی را هدف بگیرد. اخیراًا وزیر دفاع اسرائیل گفت که کشورش کماکان در سوریه اهداف متعلق به جمهوری اسلامی و هم‌پیمانانش را هدف قرار خواهد داد،‌ وزارت خارجه جمهوری اسلامی درواکنش به آن گفت «به هرگونه اقدام احمقانه‌ای پاسخی کوبنده خواهیم داد.» 
آیا این بدان معناست که ج ا می خواهد وارد جنگ علنی با اسراییل شود؟ 
پیامد جنگ با اسراییل، جنگ با متحدش آمریکا را در پی دارد. این نیز آشکار است که روسیه خواستار حمله به اسراییل نیست و با آن کشور بهترین روابط را دارد و طبعاً به خاطر جمهوری اسلامی و صدور انقلابش نیز نمی خواهد وارد جنگ با آمریکا شود. ایران نمی تواند این تهدید خود را بر سر اسراییل با پشتیبانی گروه های نیابتی تا ابد نگهدارد و به همین سبب نیز اسراییل خواستار آنست که جمهوری اسلامی تکلیف جنگ یا صلح را مشخص کند و بدین ترتیب ماندن یا رفتن جمهوری اسلامی در سوریه مطرح است .
شکست صدور انقلاب 
بدیهی است سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبتنی بر صدور انقلاب کاملا اشتباه و خلاف منافع ملی ما بوده است. می توان اشکارا دید که این استراتژی تا چه حد با واقع بینی و قابلیت و جثه ی جمهوری اسلامی ناسازگار بوده و بر پایه توهم بنا شده است. بیشترین موفقیت جمهوری اسلامی مرهون انقلابی است که از دل آن بیرون آمد و آرمان های آن را که آزادی وعدالت اجتماعی و استقلال بود دزدید ولی به هیچ یک عمل نکرد. ولی از آنجا که مردم به همان آرمان ها پایبندند، کماکان از استقلال کشورشان دفاع می کنند، چنانکه در جنگ 8 ساله با عراق کردند و امید دارند که در انقلابی دیگر به دموکراسی و آزادی و جدایی دین از دولت تحقق بخشند.
 سوء استفاده ی ج ا ازموقعیت ژئوپولتیک ایران، ثروت نفت و گاز و امکانات دیگر در خدمت صدور انقلاب، بر خلاف منافع ملی ما و منافع قدرت های بزرگ جهانی بوده و عاقبتی نداشته و ندارد. این سیاست غلط، میلیون ها ایرانی را در فقر و تنگدستی قرارداده و به نسل های آینده میهن ما نیز جفا روا داشته است.
از جانب دیگر آمریکا نیز برای حق حاکمیت کشورها احترامی قائل نیست و بویژه پس از۱۱ سپتامبر این حق را در منطقه لگدمال کرده و خسارات جانی و مالی بسیاری به بار آورده است و بارها ایران را تهدید به حمله کرده است .
چاره ی کار چیست ؟
مجموعه ی این حوادث ج ا و به تبع آن ایران را بر سر دوراهی قرارداده است :
۱- مذاکره و خلع سلاح موشکی و دست کشیدن از پشتیبانی گروه های نیابتی .
 ۲- ایستادگی و مقاومت در برابر آمریکا و متحدانش .
در صورت اول معلوم نیست که پس از تسلیم و پذیرفتن شرایط، آمریکا حمله نکند و ایران به سرنوشت عراق و لیبی دچار نشود، چون دیگر سلاحی درکارنیست و ایران همه کارت هایش را باخته است. تجربه ی برجام نیز این حدس را تایید می کند زیرا خامنه ای در برجام کوتاه آمد و نتیجه اش از دست دادن بخش مهمی از تکنولوژی هسته ای بود که درنتیجه ی آن رآکتور اراک در زیر خروارها سیمان دفن شد و ایران جز پاره شدن قرارداد برجام و تشدید تحریم ها چیزی به دست نیاورد. این خلف وعده آمریکا ثابت کرد که نه تنها به وعده ها بلکه به قراداد های آن نیز نمی توان اعتماد کرد.
اما در صورت دوم تحریم ها ادامه خواهد یافت و آمریکا امید دارد که مردم از گرسنگی و قحطی به خیابان ها بیایند و گوشت دم توپ شوند شاید که جمهوری اسلامی ساقط شود و آنها بتوانند در این گیرودار منتخب چلبی وار خود را وارد معرکه نمایند. 
ولی نخست اینکه معلوم نیست فقر و گرسنگی بتواند موجب انقلاب شود. شورش ها و آشوب ها بدون سازماندهی و رهبری ره بجایی نمی برد و در دو خیزش اخیر بچشم شاهد بودیم که نبرد. جمهوری اسلامی نیز اگر هیچ چیز نداشته باشد دستگاه سرکوب و کشتار را از روز اول تجهیز و محکم کرده است و می داند مردم سازمان نیافته و بی هدف راه به جایی نخواهند برد . 
بدین ترتیب مردم ایران درمیان دو سنگ آسیای استبداد داخلی و نیروی مهاجم خارجی که هر روز تهدید و تحریم می کند گیر کرده اند و جنگ با استبداد داخلی در عین تحمل تحریم های فرسایشی و فشارهای حکومتی جاهل و نادان که هر روز به بهانه های مختلف مردم را آزار می دهد، مردم را ضعیف و عاجز کرده است و اپوزیسیونی وسیع و انسجام یافته و برخاسته از دل مردم نیست که مخالفان را سازمان بدهد. از وحدت گفتار و تشکیلات خبری نیست​.
 آیا جمهوری اسلامی بدین ترتیب دوام خواهد آورد؟ کسی نمی داند ولی امکان فروپاشی، چنانکه در شوروی رخ داد، وجود دارد. فروپاشی همراه خود هرج و مرج خواهد آورد، چنانکه تجربه ی شوروی نیز نشان داد و این برای ایران بسیار خطرناک است و با بغض و کینه انبارشده مردم احتمال تصفیه خونینی می رود.
تنها راه نجات رو آوردن حکومت به مردم است که هم خود هم ملت و کشور را نجات دهند. ولی آیا حاضر به این کار خواهند شد؟ شاه که حاضر نشد و وقتی که ناچار شد از کشور بیرون برود، رو به بختیار آورد. عاقبت را همه دیدیم. این بار تلخی عاقبت معلوم است، ولی چند و چونش نه
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
2020February  15
این مقاله برای سایت ایران لیبرال نوشته شده و نقل آن با ذکر ماخذ آزاد است .