به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۹۹

بی‌ یار ماییم

شکیلا 
از اون ترسٌم که در غربت بمیرٌم
ولایت بر دلٌم داغش بمونه
داغش بمونه

بی‌ یار ماییم




شکیلا​ 
بی‌​ یار مأییم
همه یار دارن و بی یار ماییم
لباس کهنه بازار ماییم
همه دارن لباس کدخدایی
نمد پوش قلندر وار ماییم
بی یار ماییم بی یار ماییم
خوشا امشو که مهمون شماییم
کبوتر بر لب بوم شماییم
تٌرٌش رویی نکن مهمون عزیزه
خدا دونه که فردا شو کجاییم
بی یار ماییم بی یار ماییم
نشونٌم باغ سروناز دادند
به دستٌم نرگس شیراز دادند
تا اومدٌم سر و سامان بگیرٌم
منو از آشیون پرواز دادند
پرواز دادند
همه یار دارن و بی یار ماییم
لباس کهنه بازار ماییم
همه دارن لباس کدخدایی
نمد پوش قلندر وار ماییم
بی یار ماییم بی یار ماییم
می ترسٌم تا بخوام برٌم به خونه
نمونه از من مسکین نشونه
از اون ترسٌم که در غربت بمیرٌم
ولایت بر دلٌم داغش بمونه
داغش بمونه