با اینکه روسیه در تاریخ خود دارای دمکراسی نبوده و سرزمین تاریخی حکومتهای جبار میباشد، در این گذشته در اروپا تنها نیست. پارهای از کشورهای دیگر اروپا، به تازگی به باشگاه کشورهای دمکرات پیوستهاند. با وجود عقب افتادگی سیاسی و اجتماعی روسیه در مقایسه با اروپای غربی و با وجود زنده بودن رویای امپراتوری، بخش بزرگی از جمعیت آن کشور خود را اروپایی احساس کرده و خواهان برقراری نظم اجتماعی و سیاسی غرب در روسیه میباشند. روسیه همیشه برسر دوراهی قرار داشت و اکنون به سبب جنگ، زمان تصمیم گیری قاطع فرا رسیده است. یا باید به غرب پیوسته و در سایه آن هرچه زودتر نهادهای خود را مدرنیزه کرده و یا برای دوران درازی در قطب چین حل گردد. روسیه از راه دگرگونی داخلی به صورت کودتا و یا تظاهرات فراگیر ممکن است به اروپا بپیوندد. البته در هردو حالت بخش خاوری روسیه هر روزه چینی تر شده و بنظر نمیرسد که در درآز مدت روسیه بتواند در عمل، از کوههای اورال به سوی شرق را در مهار خود داشته باشد. امکان تجزیه آن سرزمین در درازمدت بسیار زیاد است و بخاطر همسایگی با غولی بنام چین، فرار از قطب آن کشور محتمل نخواهد بود.
در ماههای گذشته، چین به دو دست آورد بزرگ نایل شد: نخست وادار کردن روسیه به پذیرش نقش متحد کوچک تر به امید دریافت کمکهای نظامی برای پیش گیری از شکست در جبهه اوکراین. کمکهای نظامی چین به روسیه محدود خواهد بود. معجزه اقتصادی چین به خاطر همکاری با غرب امکان پذیر گردید. بدون باز کردن بازارهای داخلی غرب به روی تولیدات چینی و همزمان سرمایه گذاری در آن سرزمین، اقتصاد مرده چین که از مائو به ارث رسیده بود، چین قادر به ایجاد معجزه نمیشد. هنوز هم چین سالانه نیاز به ایجاد ده میلیون شغل جدید دارد که بدون بازارهای غربی دست رسی به آن امکان پذیر نخواهد بود. چین نمیتواند غرب را از خود دور کند و همکاری با روسیه را با احتیاط جلو خواهد برد. از این رو اتحاد روسیه و چین، اتحادی تاکتیکی و کوتاه مدت خواهد بود که در آن دوران هم غرب و هم چین تلاش حواهند کرد که روسیه را به طور کامل در قطب خود وارد کنند. همزمان چین در داخل خود با مسایل نا آرامی اجتماعی روبروست. تاکنون چین توانسته با افزایش شگفت آور سطح زندگی و پیروزیهای اقتصادی، کشور را آرام و غرور ملی را ارضا کند. اما هرچه قدرت اقتصادی چین افزایش مییابد، تقاصا برای شرکت در سرنوشت سیاسی نیز افزایش خواهد یافت. توان چین کمونیست برای آرام نگاه داشتن کشور، هنوز به طور کامل مورد آزمایش قرار نگرفته است. تجربه نشان داده که پیشرفت اقتصادی بهمراه خود تقاضای شرکت در تصمیمات سیاسی را افزایش میدهد. درون چین متلاطم تر از آن است که در ظاهر نشان میدهد. (۳)
چین در منطقه با چالشهای دیگر نیز روبروست. همسایگان چین از قدرت گرفتن آن کشور به هراس افتادهاند و هر یک تلاش میکنند برای برقراری موازنه، خود را به آمریکا و هند نزدیک کنند. استرالیا و انگلستان میتوانند از تکنولوژی پیشرفته آمریکا برای سوخت هستهای در زیردریایی استفاده کنند. شاید این مقدمهای باشد که پس از چندی ژاپن و کره جنوبی نیز بتوانند به این گروه ملحق شوند. چین از اینکه این دو کشور به دست یابی جنگ افزار هستهای دست یابند، بشدت نگران است. ما اطلاع دقیق از روابط کره شمالی با چین نداریم. اما میتوان گفت که چین اگر مهار جنگ افزار هستهای کره شمالی را به طور کامل در دست نداشت، نمیتوانست با آرامش شاهد ماجراجوئیهای نظامی کره شمالی باشد. باید امیدوار بود که چین، هرچند که از حربه کره شمالی همیشه استفاده میکند، بخاطر صلح در جهان قادر به کنترل آن رژیم غیر قابل پیش بینی باشد. کشورهای درجه دوم دیگر مانند اندونزی، فلیپین، ویتنام، کامبوج و تایلند، با حفظ روابط اقتصادی با چین، چارهای ندارند که برای پاسداری از خود در برابر زورگویی آن کشور، هر چه بیش تر به آمریکا نزدیک تر شوند.
در اقیانوس هند، چین به طور سنتی با پاکستان، و هندوستان با روسیه متحد بودند. هندوستان که نیروهای مسلح آن کشور به مقدار زیاد از جنگ افزار روسی استفاده میکرد، پس از نمایش عدم توانائی در جنگ اوکراین، از نظر منطقی باید روی به غرب آورد. دمکراسی نیم جان در هندوستان (بخاطر فقر و اختلاف طبقاتی شدید) از نظر فرهنگی به غرب نزدیک تر است تا به چین و روسیه. باید انتظار نزدیکی و همکاری بیش تر غرب با هندوستان را داشته باشیم.
دست آورد دوم چین در سیاست خارجی در چند هفته گذشته، تسهیل در ایجاد روابط میان ایران و عربستان را باید نام برد. برقراری این روابط هرچند به نام چین تمام شد، دو پایهی اصلی داشت که یکی سیاست خارجی گسترش جدید عربستان و دیگری ضعف شدید مالی نظام اسلامی است. عربستان با یک برنامه از پیش چیده شده، توافق چین و به احتمال زیاد نظام اسلامی را برای اعلان حمایت چین از مالکیت جزایر ایرانی در خلیج فارس وسیله اعراب جلب کرد. (۴) نظام در حال ازهمپاشی اسلامی، برای دریافت چندرغاز از عربستان (چون نتوانست از دیگر منابع به آن دست یابد) آماده تسلیم در برابر این خواست عربستان گردید. چین بدون اینکه منفعتی در باره مالکیت این جزایر داشته باشد، از این پیروزی دیپلماتیک، به ویژه در زمینی که به طور سنتی منطقه نفوذ آمریکا بود، خرسند گردید. توافق ایران با عربستان، باقی مانده سیاستهای خارجی بن سلمان را تسهیل کرد: رسیدن به نوعی توافق در یمن و به ویژه باز کردن پای بشار اسد به جرگه کشورهای عرب متمایل به عربستان. پس از چندی، رابطه با شیعههای عراق و لبنان با هدف جذب آنان به حیطه عربستان ساده تر میتواند انجام گیرد.
پاکستان که به مقدار زیاد وابسته مالی عربستان میباشد از اینکه متحد آن کشور یعنی چین قادر به ایجاد برقراری روابط ایران با عربستان گردید، این تحرک را گامی دیگر در تحکیم روابط با چین میبیند. غرب و به ویژه آمریکا، بهبود روابط عربستان با ایران و امکان بالاتر ثبات در خلیج فارس و منطقه را در راستای آزاد کردن نیروهای خود از منطقه و اعزام آنان به خاور دور میبیند.
اسرائیل که به واسطه وجود نظام اسلامی در منطقه توانست، به سادگی بیش تر با اعراب روابط سیاسی برقرار کند، به احتمال زیاد این توافق را تهدیدی بر گسترش نفوذ میداند. اما اسرائیل هم اکنون درگیر مسایل حیاتی تر در منطقه خود میباشد. گرچه تهدید فوری و حیاتی خارجی همیشه کمکی به اجرای برنامههای داخلی حکومتهای در تنگنا میکند، وجود نظام اسلامی برکتی برای آن کشور در این زمان میباشد. تلاش نتنیاهو در تزلزل دمکراسی در اسرائیل، با مخالفت هوادار بزرگ آن یعنی آمریکا و یهودیان آن کشور روبرو گردیده است. اسرائیل نمایشگاه غرب در اجرای دمکراسی (دستکم برای جمعیت یهودی آن سرزمین) در میان کشورهای عربی بوده است. عقب گرد اسرائیل از این موضع که نتنیاهو خواستار آن است، بدون تردید بر وجهه غرب آسیب خواهد رساند. این موضع گیری نتیاهو یک بار دیگر ثابت کرد که به طور اصولی، نزدیکی با گروههای مذهبی، در مخالفت با پراکش دمکراسی میباشد. نمیتوان با قاطعیت گفت که نتنیاهو در مقابله با شورشهای داخلی و همزمان در غزه، در پایان دست بالا را خواهد یافت یا خیر. اما روشن است که چالشهای داخلی بر علیه حکومت او روبه افزایش خواهد بود و شاید این دوران پایان نقش او در سیاست اسرائیل باشد.
موقعیت ایران. در این باره باید با وجود یگانگی در سیاست خارجی و داخلی، برای روشن شدن مساله تا آنجا که ممکن است، آن دو را تفکیک کنیم.
در سیاست خارجی، عقب نشینی نظام از مواضع پیشین که تمامی بر ضد منافع ملی کشور بود، و باید گفت همراه با بخت، تا اندازهای برای آنان دست آورد داشته است. عربستان و متحدین دستکم در رابطه با ارز خارجی درهم، زمان تنفس به نظام دادهاند. به احتمال زیاد با دست یابی به منابع بیش تر مالی بخاطر چپاول دارئیهای ملی وسیله اعراب که نظام برای آن حساب باز کرده است، دست رژیم برای افزایش واردات و مقابله با گرسنگی و سقوط ارزش پول ملی، بازتر خواهد شد. همزمان رژیم با اعزام وزیر خارجه (دراین روزها نقش او و وزارت خانه متبوعه مبهم است) به سوئد و ملاقات با نمایندگان فرانسه، آلمان و انگلستان، تلاش کرد که برجام را زنده کند. پاسخ وزیر خارجه نظام با حمله پهپادی نیروی قدس به مواضع آمریکا در سوریه داده شد. این حمله روشن کرد که چند دستگی در داخل نظام بیش از آن است که بتوان با جهان به نوعی ثبات دست یافت. به سخن دیگر تا وضعیت در داخل متعادل نگردد، امکان ثبات در منطقه را باید فراموش کرد.
در منطقه قفقاز که روابط با ترکیه و رژیم دست نشانده در باکو بسرعت رو به وخیم گذاردن گردیده بود، رژیم بخاطر زلزله ترکیه بازهم زمان تنفس یافت. اردوغان که در چند سال گذشته توانسته بود پیروزیهای خارجی متعدی را در کارنامه خود داشته باشد و به ویژه پس از حمله روسیه به اوکراین از موقعیت برتر نزد غرب برخوردار بود، بخاطر زلزله عظیم که کشتار و خرابی بسیار همراه آورد، به طور طبیعی مقداری از محبوبیت خود در داخل را از دست داد. احتمال بازنده شدن در انتخابات نزدیک آینده بشدت افزایش یافته است. به احتمال جانشین وی بیش تر به مسایل داخلی خواهد پرداخت تا گذشته. در هر حال حتا اگر وی برنده نیز شود، نیرو و منابع مورد نیاز داخلی، او را از پرداختن به مسایل خارجی تا مقدار زیاد دور نگاه خواهد داشت. باکو بدون همراهی و دخالت مستقیم آنکارا شهامت کافی برای رویائی مستقیم با ایران و ارمنستان را نخواهد داشت به ویژه که اسرائیل نیز با مشکلات داخلی روبروست. اما بدون تردید کمکهای مالی و تجهیزاتی به تجزیه طلبان در داخل ایران را رها نخواهد کرد.
در داخل ایران باید گفت که زمستان و تعطیلات نوروزی برای رژیم فرصتی فراهم کرد که بتواند روابط خود با ملت را بهبود بخشد. اما شوربختا که گامی برداشته نشد. تنها قانون حراج دارائیهای کشور به تصویب رسید که نظام امیدوارست از آن راه به ارز خارجی دسترسی پیدا کند. با اینکه گزارشات جسته و گریخته حاکی از برخوردهای درونی در کانون رژیم حکایت دارد، هنوز دگرگونی اساسی در سیاستهای رژیم دیده نمیشود. البته ثابت شده که این رژیم قابلیت اصلاح و یا هرگونه دگرگونی را نداشته و ندارد. از این رو، باید انتظار ادامه و گسترش خیزش ملی و تظاهرات گسترده در سراسر کشور را داشته باشیم. پاسخ رژیم، مانند همیشه روی آوری به زور و خشونت خواهد بود. در حالیکه توانایی استفاده از زور را از دست دادهاند.
هنوز یک حربه در اختیار نظام اسلامی باقی مانده: از همپاشی ایران در صورت سقوط نظام اسلامی. این حربه موثری برای رژیم بوده است. نبود رهبری در داخل و در دست گرفتن پرچم مبارزات ضد رژیم در خارج با شرکت دادن تجزیه طلبان این حربه را برنده تر کرده است. قدرتهای جهانی از آمریکا و انگلیس و فرانسه گرفته تا چند قد و نیم قد در ناحیه مانند عربها، جبهه ترکیه - آذربایجان و پاره کوچکی از کردهای آن سوی مرز، در این راه مصرانه گام بر میدارند. پس از نشست شرم آور دانشگاه جورج تاون بنا به دستور آمریکا، کنفرانس تورنتو با شرکت تجزیه طلبان شناخته شده و کنفرانس استنفورد با شرکت خانم شیرین عبادی که همیشه از "ملتهای ایران" سخن میگوید، تشکیل شد. این نشستها چه دردی از ملت ایران دوا میکند و یا چه کمکی به خیزش کنونی ملت ایران در راه دست یابی به اراده ملی، میتواند انجام دهد؟ البته که پاسخ منفی است. اما بدون تردید نظام اسلامی از این دیگاهها به سود خود بهره برداری میکند. باید یادآور شد که ایران یکپارچه حتا زیر سلطه ظلم رژیم اسلامی، از نظر ملت ایران به سرزمین تکه و پاره شده هرچقدر ثروتمند و یا "آزاد" برتری دارد. بارها از ایرانیان در خارج نشسته درخواست شده که اگر نمیتوانید یاری رسانید (که بنظر نمیرسد که بتوانند) دستکم شر نرسانید. هیچ فرد و گروهی در ایران نه به شما و نه به مجاهدین پرچم رهبری را نسپرده است.
برای شرکت در خیزش ملی تنها دو شرط مورد نیاز است: وفاداری به یکپارچگی سرزمین ایران و تلاش در پاسداری از آن و شرط دیگر تلاش در راه برقراری اراده ملی در ایران آینده. نه نیازی به جایزه نوبل و نه نیازی به شرفیابی به حضور مکرون وجود دارد. نیاز به یک جو دلسوزی برای ایران از همه این "کیفیت ها" بالاتر است.
فرهاد یزدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - برآورد میگردد که تولید ناویژه فدراسیون روسیه با جمعیت ۱۴۳ میلیون نفری کم تر از ایتالیا با جمعیت ۶۰ میلیون نفری باشد.
۲ - برآورد میگردد که در سال ۲۰۲۲ یک تریلیارد دلار هزینه نظامی کشورهای عضو ناتو بوده است.
۳ - به فشار مردم در برابر اقدامات حکومت در مورد کرونا توجه شود.
۴ - گامی دیگر وسیلهی رژیم در راه تجزیه ایران.