داریوش لعل ریاحی |
دریغ از تفسیری مستقل و حمایت از جنبش هایی غیر از اعتصابات کارگری.
دهم اسفند، اکثریتی از معلمان در سراسر ایران، نشان دادند که می توانند از دیوارِ اختناق بگذرند و بیانگر خواسته های انباشته گردیده در سینه های پر درد ِ خود و فرزندانشان، با سکوتی معنی دار باشند.
در این چند سطری که خواهد آمد، تنها اشاره ای به پویایی و ارزشمند بودن این همبستگی در آغاز ِ گسترش ترک های در پیش ، بر ساختار قدرت. کافی خواهد بود.
اما پرسش اینجاست ... کجا بودند این هواداران ِ محرومین و چپ های رنگارنگ ِ خود بزرگ بین که در حمایت از این اعتراضات، بیانیه ای را مرقوم دارند.
آیا جوهر در قلم هایشان به آخر رسیده بود، یا در شام ِ آخر این تشتت و گسیختگی، به دنبال ردیف کردن منشور های وحدت چپ، برای به اهتزاز در آوردن آن به پیشگاه ملت خویش بودند.
پاسخ چیست؟ از کدامین دریچه می بایست، درون تفکر این راهیان خدمت به خلق را کاوید.
این کدام واقعییتی است که تشکل های چپ را در مقابل هم به خود سانسوری واداشته است. نگاهی گذرا به نشریه های پر طمطراق و سرشار از رنگ و تصویر ِ چپ، منعکس کننده همان نوشتار هایی است که در رسانه های مجازی به وفور می توان دید، شنید یا مطالعه کرد.
دریغ از تفسیری مستقل و حمایت از جنبش هایی غیر از اعتصابات کارگری. در گفتار های هفتگی از تجمعات اعتراضی معلمان، به عنوان خبر سخن می گویند، بی هیچ حرفی و اشاره ای به حمایت یا عدم حمایت از آن. تعجب بر انگیز نیست.
چرا که اگر یکی از این نشریات، پا از گلیم ِ خود فراتر می گذاشت و مثلأ، حمایت گسترده ای را شکل می بخشید یا در صفحات خود منعکس می کرد و دلایل مبسوطی را از درد ها و تألمات ِ این گستره عظیم مردمی و محروم در سراسر کشور می نوشت. آیا آن نکته بینان ِ تا دندان مسلح به تئوری پردازی ها و انگ زدن، از کتاب های نا گشوده در قفسه کتاب هایشان، سر از لاک بیرون نیاورده و نمی گفتند که در شرایط کنونی که آمریکا در مذاکراتش با ایران به آخرین سنگر مقاومت، در به زانو در آوردن حکوکت نزدیک می شود، حمایت از هر گونه اعتراضات گسترده مردمی، تقویت موضع امپریالیسم آمریکاست؟
این چنین برداشت هایی است که چپ را به دو گانه اندیشی وا داشته است.
مردم یا تئوری، جهان بینی یا مبارزه مردمی از درون؟ پاسخ چیست؟
داریوش لعل ریاحی یازدهم اسفند ۱۳۹۳
Dlr1266@hotmail.com
در این چند سطری که خواهد آمد، تنها اشاره ای به پویایی و ارزشمند بودن این همبستگی در آغاز ِ گسترش ترک های در پیش ، بر ساختار قدرت. کافی خواهد بود.
اما پرسش اینجاست ... کجا بودند این هواداران ِ محرومین و چپ های رنگارنگ ِ خود بزرگ بین که در حمایت از این اعتراضات، بیانیه ای را مرقوم دارند.
آیا جوهر در قلم هایشان به آخر رسیده بود، یا در شام ِ آخر این تشتت و گسیختگی، به دنبال ردیف کردن منشور های وحدت چپ، برای به اهتزاز در آوردن آن به پیشگاه ملت خویش بودند.
پاسخ چیست؟ از کدامین دریچه می بایست، درون تفکر این راهیان خدمت به خلق را کاوید.
این کدام واقعییتی است که تشکل های چپ را در مقابل هم به خود سانسوری واداشته است. نگاهی گذرا به نشریه های پر طمطراق و سرشار از رنگ و تصویر ِ چپ، منعکس کننده همان نوشتار هایی است که در رسانه های مجازی به وفور می توان دید، شنید یا مطالعه کرد.
دریغ از تفسیری مستقل و حمایت از جنبش هایی غیر از اعتصابات کارگری. در گفتار های هفتگی از تجمعات اعتراضی معلمان، به عنوان خبر سخن می گویند، بی هیچ حرفی و اشاره ای به حمایت یا عدم حمایت از آن. تعجب بر انگیز نیست.
چرا که اگر یکی از این نشریات، پا از گلیم ِ خود فراتر می گذاشت و مثلأ، حمایت گسترده ای را شکل می بخشید یا در صفحات خود منعکس می کرد و دلایل مبسوطی را از درد ها و تألمات ِ این گستره عظیم مردمی و محروم در سراسر کشور می نوشت. آیا آن نکته بینان ِ تا دندان مسلح به تئوری پردازی ها و انگ زدن، از کتاب های نا گشوده در قفسه کتاب هایشان، سر از لاک بیرون نیاورده و نمی گفتند که در شرایط کنونی که آمریکا در مذاکراتش با ایران به آخرین سنگر مقاومت، در به زانو در آوردن حکوکت نزدیک می شود، حمایت از هر گونه اعتراضات گسترده مردمی، تقویت موضع امپریالیسم آمریکاست؟
این چنین برداشت هایی است که چپ را به دو گانه اندیشی وا داشته است.
مردم یا تئوری، جهان بینی یا مبارزه مردمی از درون؟ پاسخ چیست؟
داریوش لعل ریاحی یازدهم اسفند ۱۳۹۳
Dlr1266@hotmail.com