به مناسبت برگذاری نمایشگاه نقاشی «سونات صلح»
قاشیهـای سـونا عبدالعظیمزاده از ٢٧ بهمن تا ١١ اسفند ١٣٩٦ در گالری فرمانفرما به نمایش درآمد. ارائه این آثار همراه با اجرای پرفورمنس و قطعات موسیقی بود. این هنرمند جوان تبریزی، فارغالتحصیل رشته کارشناسیارشد نقاشی از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران است که تاکنون در بیش از ٥٠ نمایشگاه گروهی در سمنان، مراکش، نیویورک، دانمارک و تاجیکستان شرکت کرده. «سونات صلح»، عنوان این مجموعه آثار بود که مضمونی زنانه داشت؛ زنانِ نوازنده که هر یک احوالات متفاوت و متضادی دارند. به بهانه برپایی این نمایشگاه با او گفتوگو کردیم.
زنان نقاشیهای شما اغلب ساز به دست دارند. آیا این اعتراضی به وضعیت موسیقی زنان است یا اعتقاد شما به تواناییهای زنان است که نادیده گرفته شده!
در اینکه زنان سرزمینم از استعداد و تواناییهای سرشاری برخوردارند، شکی نیست. آنها همیشه شایستگیهای خود را در زمینههای هنری، علمی و صنعتی نشان دادهاند.اما معتقدم اگر ما خودمان را نادیده بگیریم، جامعه هم ما را نادیده خواهد گرفت. زن مانند زمین و ریشه است که خلق میکند و میرویاند، پس باید به این باور برسد که میتواند. مجموعه «سونات صلح» بیشتر از اینکه اعتراض به وضعیت موسیقی زنان داشته باشد، متعلق به انسانهایی است که هنر را بدون درنظرگرفتن موانع و محدودیتها به بخشی از زندگی خود تبدیل کردهاند، چون ذات هنر همراه با آزادی است. انسان هرچقدر در زندگی روزمره خود محدود و تابع باشد، در هنگام خلق یک اثر هنری رهاست.
چهره زنانی را جسورانه به تصویر کشیدید که در عین غمگین، شاد هم هستند و با رنگآمیزیهای شاد امید را فریاد میزنند. چرا؟
چون معتقدم همواره غم و شادی مکمل یکدیگرند. یکی نباشد، دیگری معنایش را از دست میدهد، مثل شب و روز، زندگی و مرگ، بقا و فنا و خدا و شیطان، به همین دلیل این موضوع در نقاشیهای من هم جاری شده است.
یکی از ویژگیهای آثار شما ترکیببندی رنگهاست؛ رنگهایی که در ظاهر غیرقابل ترکیب به نظر میرسند.ولی در عمل به ترکیببندی خلاقهای رسیدید مثل همنشینی رنگ بنفش و آبی فیروزهای یا زرد و مشکی. چگونه به این دیدگاه رسیدید؟
بله. همینطور است. در نقاشیهای من، تنوع رنگ زیاد به چشم میخورد. من گاهی آگاهانه و گاهی هم ناخودآگاه رنگها را کنار هم قرار میدهم، همیشه دوست دارم رنگها را ترکیب کنم. حتی برای بهدستآوردن یک رنگ خاص چندین رنگ را با هم ترکیب میکنم تا به رنگ دلخواه خودم برسم؛ یعنی بهندرت تکرنگی را از «تیوپ» برداشته و به «بوم» منتقل میکنم.
برخی از تابلوها از همجواری هم معنا پیدا میکنند؛ مثل چهرههای سه زن درسه تابلو در ابعاد کوچک و برخی هم در تک تابلو. منتها چندین زن در تک تابلو حضور دارند. چرا به جمعبودن زنان اعتقاد دارید؟
بیشتر به دلیل عنوان «سونات صلح» زنها را اینچنین به تصویر کشیدم. سونات در موسیقی، نتی است که برای یک یا دو ساز نوشته میشود و در نهایت به یک سمفونی تبدیل میشود. هنر موسیقی، انتزاعیترین و اجتماعیترین هنرهاست. تکچهرههای من «سمبلی» از تماشاگران بودند و این اتحاد زنان فقط برای صلح با هستی میتواند صورت بگیرد. معتقدم اگر وحدت برای شادی و صلح باشد، نتیجه زیبا و پرمحتوایی بههمراه خواهد داشت.
مشکلات زنان نقاش در تبریز چیست؟
به عقیده من، هنرمندبودن و هنرمندماندن در هرکجای جهان سخت است. با اینکه من در ابتدای کارم فقط برای خودم نقاشی میکردم، ولی در ادامه ناچار شدم و لازم بود به جامعه و مخاطبانم بپیوندم. یک هنرمند، فرهنگ، هنر و تاریخ اقلیمی که در آن رشد یافته را مطالعه میکند و با درک و شهود خود، اثرش را خلق کرده و به مخاطبانش تحویل میدهد. باید بدانیم تنها چیزی که یک اثر را از آثار دیگر متفاوت میکند فقط موقعیت جغرافیایی نیست، بلکه ناببودن نگاه و اندیشه و عمق خلاقیت آن است.
در اینکه زنان سرزمینم از استعداد و تواناییهای سرشاری برخوردارند، شکی نیست. آنها همیشه شایستگیهای خود را در زمینههای هنری، علمی و صنعتی نشان دادهاند.اما معتقدم اگر ما خودمان را نادیده بگیریم، جامعه هم ما را نادیده خواهد گرفت. زن مانند زمین و ریشه است که خلق میکند و میرویاند، پس باید به این باور برسد که میتواند. مجموعه «سونات صلح» بیشتر از اینکه اعتراض به وضعیت موسیقی زنان داشته باشد، متعلق به انسانهایی است که هنر را بدون درنظرگرفتن موانع و محدودیتها به بخشی از زندگی خود تبدیل کردهاند، چون ذات هنر همراه با آزادی است. انسان هرچقدر در زندگی روزمره خود محدود و تابع باشد، در هنگام خلق یک اثر هنری رهاست.
چهره زنانی را جسورانه به تصویر کشیدید که در عین غمگین، شاد هم هستند و با رنگآمیزیهای شاد امید را فریاد میزنند. چرا؟
چون معتقدم همواره غم و شادی مکمل یکدیگرند. یکی نباشد، دیگری معنایش را از دست میدهد، مثل شب و روز، زندگی و مرگ، بقا و فنا و خدا و شیطان، به همین دلیل این موضوع در نقاشیهای من هم جاری شده است.
یکی از ویژگیهای آثار شما ترکیببندی رنگهاست؛ رنگهایی که در ظاهر غیرقابل ترکیب به نظر میرسند.ولی در عمل به ترکیببندی خلاقهای رسیدید مثل همنشینی رنگ بنفش و آبی فیروزهای یا زرد و مشکی. چگونه به این دیدگاه رسیدید؟
بله. همینطور است. در نقاشیهای من، تنوع رنگ زیاد به چشم میخورد. من گاهی آگاهانه و گاهی هم ناخودآگاه رنگها را کنار هم قرار میدهم، همیشه دوست دارم رنگها را ترکیب کنم. حتی برای بهدستآوردن یک رنگ خاص چندین رنگ را با هم ترکیب میکنم تا به رنگ دلخواه خودم برسم؛ یعنی بهندرت تکرنگی را از «تیوپ» برداشته و به «بوم» منتقل میکنم.
برخی از تابلوها از همجواری هم معنا پیدا میکنند؛ مثل چهرههای سه زن درسه تابلو در ابعاد کوچک و برخی هم در تک تابلو. منتها چندین زن در تک تابلو حضور دارند. چرا به جمعبودن زنان اعتقاد دارید؟
بیشتر به دلیل عنوان «سونات صلح» زنها را اینچنین به تصویر کشیدم. سونات در موسیقی، نتی است که برای یک یا دو ساز نوشته میشود و در نهایت به یک سمفونی تبدیل میشود. هنر موسیقی، انتزاعیترین و اجتماعیترین هنرهاست. تکچهرههای من «سمبلی» از تماشاگران بودند و این اتحاد زنان فقط برای صلح با هستی میتواند صورت بگیرد. معتقدم اگر وحدت برای شادی و صلح باشد، نتیجه زیبا و پرمحتوایی بههمراه خواهد داشت.
مشکلات زنان نقاش در تبریز چیست؟
به عقیده من، هنرمندبودن و هنرمندماندن در هرکجای جهان سخت است. با اینکه من در ابتدای کارم فقط برای خودم نقاشی میکردم، ولی در ادامه ناچار شدم و لازم بود به جامعه و مخاطبانم بپیوندم. یک هنرمند، فرهنگ، هنر و تاریخ اقلیمی که در آن رشد یافته را مطالعه میکند و با درک و شهود خود، اثرش را خلق کرده و به مخاطبانش تحویل میدهد. باید بدانیم تنها چیزی که یک اثر را از آثار دیگر متفاوت میکند فقط موقعیت جغرافیایی نیست، بلکه ناببودن نگاه و اندیشه و عمق خلاقیت آن است.
فرانک آرتا / شرق