به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۷

آفت سیاست‌زدگی ایدئولوژیک در نقد هنری، تقی مختار

تقی مختار: نویسنده، روزنامه‌نگار و فیلمساز
آقای محمد سهیمی با خواندن مطلبی انتقادی درباره وینستون چرچیل، شخصیت محوری فیلم «تیره‌ترین ساعت» (Darkest Hour)، که امسال با دریافت چندین جائزه از فستیوال‌های مهم آمریکا و اروپا مورد تحسین و تجلیل قرار گرفت، قوت قلبی یافته و به منظور آب پاشیدن روی آتش درون خودش قلم چرخانده و به خیال خود خراشی نهاده است بر چهره هالیوود، وینستون چرچیل و حکومت شیطانی «استعمار پیر» بطور همزمان! به روباه گفتند شاهدت کیست، گفت دمم!
اظهار لحیه اول علیه شخصیت محوری فیلم «تیره‌ترین ساعت» - و نه خود فیلم - را یک نویسنده و سیاستمدار هندی به نام شاشی تارور (Shashi Tharoor) که خودش را «خادم ملت هند» معرفی می کند در «واشنگتن پست» کرده و با یادآوری از سوابق مظالم بریتانیا به کشور هندوستان چنگ به چهره هالیوود کشیده است از بابت «تجلیل» از وینستون چرچیل؛ بی آن که اشاره‌ای بکند به فیلم های فراوانی نظیر «گاندی» که همین «هالیوود جهانخوار»، با همدستی «روباه پیر»، در حمایت از مبارزات مردم هند علیه «استعمار پیر»، و بیش از صدها فیلم داستانی و مستندی که هالیوود و انگلستان در دهه‌های اخیر با مشارکت هنرمندان هندی ساخته‌اند درباره دوران مستعمره بودن هندوستان، مبارزات استقلال‌طلبانه مردم هند، و داستان های مربوط به زندگی و فرهنگ مردم این کشور.


با خواندن اظهار لحیه آقای شاشی تارور، داغ آقای محمد سهیمی هم تازه شده و فرصت و دل و جراتی یافته است برای لگدپرانی به فیلمی که دارد به قضیه‌ای داخلی در بریتانیای زمان چرچیل می‌پردازد.
من شمار زیادی از برنامه‌های سیاسی - تحلیلی آقای سهیمی در تلویزیون‌های ماهواره‌ای فارسی زبان را دیده و تقریبا همه مقالات ایشان را که در سایت‌های مختلف منتشر می شود خوانده‌ام و از این رو هم با طرز فکر و جبهه‌گیری‌های آشکار ایشان آشنا هستم و می‌دانم که خودشان را وکیل مدافع تسخیری «اصلاح‌طلبان حکومتی» می‌دانند و هم می‌توانم تشخیص بدهم که متاسفانه شناختی و درکی از هنر - و در این مورد بخصوص هنر سینما - ندارند و لاجرم از تماشای هر فیلم فقط «موضوع» آن است که برای ایشان اهمیت دارد و می‌توانند درباره‌اش حرفی - اگر دارند - بزنند. ولی، با این همه، نمی‌فهمم در «تیره‌ترین ساعت» چه اشاره‌ای به ماجراهای چرچیل و «روباه پیر» در رابطه با هندوستان یا ایران - یا حتی کل خاورمیانه - شده و چه تلنگری به این موضوع زده شده که داغ ایشان را چنان تازه کرده است که بدون پریدن به هالیوود و چنگ کشیدن به صورت چرچیل تسکین نمی‌یافته است؟!
درک این نکته نباید چندان سخت باشد که چرچیل از دید و با ارزیابی مردم انگلیس سیاستمدار تیزهوش و بزرگی بوده است که در همه وقت منافع کشورش را در نظر داشته و در حفظ اقتدار و غرور ملی در آن کشور کوشا بوده است؛ همچنان که مثلا زنده یاد مصدق خودمان برای ما ایرانی‌ها - هر چند که به روزگاری و در وضعیت و شرایط خاصی این دو با هم رو در رو هم شده باشند. مهم این است که هر دو به هنگام زمامداری منافع میهن خودشان را در نظر داشته‌اند و اگر هم در روند پیشبرد اهدافشان نیرنگ‌‎هائی سیاسی بکار برده و خدشه‌هائی هم به دیگران وارد کرده اند، باز در جهت حفظ منافع ملی خودشان بوده است. از این رو قضاوت در باره کل شخصیت یک فرد یا رهبر سیاسی، بر مبنای این که قضاوت کننده خودی باشد یا غریبه، متفاوت است. همان طور که ما - یا لااقل بخش بزرگی از جامعه ما - همراه با روایت رسمی تاریخ کشورمان از نادر شاه افشار، علی رغم همه آن جنایات، خون‌ریزی‌ها و قتل و غارت‌هائی که در هندوستان کرد، با عنوان «فرزند شمشیر» و «فاتح بزرگ» نام می‌بریم اما در تاریخ هندوستان از او بعنوان یک «مهاجم جنایتکار» یاد می شود.
«تیره ترین ساعت» روایت جمعی از هنرمندان بریتانیا - با همکاری هالیوود - است از چند روز خاص، و بخصوص یک ساعت بسیار تیره و تاریک، از گوشه‌ای از تاریخ بریتانیا که دولت می‌باید تصمیم می‌گرفت چند هزار قوای نظامی خود را در دانکرک (جزیره‌ای بندری در فرانسه) به حال خود رها کند تا قوای هیتلر آن‌ها را در هم بکوبد یا با پذیرش خطری سهمناک از طریق عملیاتی که ناممکن فرض می‌شد جان آن‌ها را از مرگ حتمی نجات دهد. همه تمرکز فیلم بر ساعات تیره یک تصمیم گیری مهم در باره لزوم «مقاومت» یا پذیرش «تسلیم» در برابر فاشیزم هیتلری است. آن طور که تاریخ می‌گوید - و این فیلم روایت می‌کند - چرچیل از این مخمصه با «قهرمانی» بیرون آمد و نه فقط از مرگ هزاران بریتانیائی جلوگیری کرد بلکه غرور ملی انگلستان را در بحران عظیم اقتدار و پیشروی همه جانبه هیتلر حفظ کرد.
از قضا نمایش عمومی فیلم «تیره‌ترین ساعت» همزمان بود با روی اکران آمدن فیلم «دانکرک» که متشرکا توسط هنرمندان بریتانیا، آمریکا و فرانسه ساخته شده و ماجرای تخلیه نیروهای بریتانیا، فرانسه و بلژیک از جزیره دانکرک در دوران پیشروی هیتلر در اروپا را روایت می‌کند. در جریان این عملیات تاریخی، که در واقع می‌شود آن را به‌گونه‌ای ادامه فیلم «تیره‌ترین ساعت» دانست، بیش از ۸۰۰ قایق نظامی ارتش بریتانیا جان دست کم ۳۳۵ هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی را که در محاصره ارتش آلمان نازی بودند نجات دادند. این فیلم را کریستوفر نولان نوشته، کارگردانی و تهیه کرده است که بخاطر ارزش‌های هنری و سینمائی چشمگیری که دارد در نودمین دوره پخش جوائز «اسکار»، که همین چندی پیش برگزار شد، در هشت رشته نامزد دریافت جائژه شد و نهایتا توانست سه جائژه «بهترین تدوین صدا»، «بهترین تدوین تصویر» و «بهترین میکس صدا» را به دست آورد.
معلوم است که سازندگان بریتانیائی هر دو این فیلم ها - و بخصوص فیلم «تیره ترین ساعت» که مورد حمله تند آقای سهیمی قرار گرفته - از بابت تصمیم تاریخی چرچیل و عملیات نجاتی که پس از آن در جزیره دانکرک انجام گرفت با لحنی ستایش‌آمیز سخن گفته و نقش چرچیل در این عملیات مهم را برجسته و از او تجلیل می کنند.
اما، نکته اینجاست که همه این تحسین‌ها و آفرین گفتن‌ها به سازندگان «تیره‌ترین ساعت» و جوائزی که تا کنون به این فیلم تعلق گرفته، نه بخاطر بازگوئی این حکایت از دید آن‌ها غرورآفرین بلکه بخاطر «چگونگی» روایت هنری و سینمائی آن است و ظرافت‌ها و ریزه کاری‌های ارزشمندی که از جنبه‌های مختلف هنری در آن دیده می شود؛ امری که متاسفانه آقای سهیمی هیچ درک و دریافتی از آن ندارد و گمان برده است که همه این تحسین‌ها که می شود از سیاستمداری به نام چرچیل است. و چرچیل هم البته در نگاه او کسی نیست جز یک «جنایتکار نژادپرست جاه‌طلب.» پس، «مرگ بر هالیوود!»
کاش می شد کسانی که به خود جرات داده و همراه سیاست‌ورزی به تفسیر و تحلیل مسائل و موضوعات سیاسی نیز می‌پردازند اندکی هم - فقط اندکی - با فلسفه و ادبیات و هنرهای گوناگون آشنا می‌شدند تا اگر قصد اظهارنظر در این عرصه‌ها را داشتند لااقل تا این حد خودشان را سبک نکنند.

گویا نیوز