به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۷

«الهام» هستم؛ یک کوره‌نشین!


الهام در کوره‌پزخانه تنها نیست. خیلی‌های دیگر هم اینجا هستند. مثل «اعظم» که یک روز سخت عاشق می‌شود اما مردی که خیلی دوستش داشته می‌رود سراغ یک زن دیگر. اعظم هم باید برای این اتفاق تلخ یک‌جوری از زندگی انتقام می‌گرفته و برای همین از خانه فرار می‌کند؛ فراری که مقصدش کوره‌پزخانه بوده. «آقارسول» هم هست که یک روز آشپز فرودگاه بوده اما اعتیاد، مسیر زندگی‌اش را تغییر داده است. حالا اینجا همه‌شان شده‌اند یک خانواده؛ به جای خانواده‌ای که هیچ‌وقت نبوده و حالا بزرگ‌ترین دلخوشی خانواده صدای کامیونی است که بار آهک به کوره‌پزخانه آورده است. 
این صدا یعنی امشب تا صبح گرم است و این یعنی یک خوش‌شانسی خیلی بزرگ.


لِخ‌لِخ‌کنان میان زباله‌ها را می‌جورد و یک گونی پاره نصیبش می‌شود. لبخند پیروزمندانه‌ای می‌زند و گونی را پهن می‌کند روی زمین. حالا می‌تواند با خیالی راحت یله دهد روی پودر آهک و چقدر خوش‌شانس است که کوره امشب روشن است؛ این یعنی امشب تا صبح گرم است. گرم و امن …

شاید برای شما که الان جایی نشستید و دارید از پشت سیستم شخصی یا گوشی هوشمندتان این داستان را می‌خوانید، خیلی قابل درک نباشد که زندگی در کوره آهک‌پزی چه شکلی است. شاید هیچ‌وقت هم نفهمید یک کوره روشن در شب‌های سرد زمستان چه خوش‌شانسی بزرگی است و شاید ندانید کوره‌های آهک‌پزی برای برخی آدم‌ها یکی از امن‌ترین جاهای دنیاست.

آدم‌هایی هستند که خوشحالی‌های زندگی از همان اول ازشان رو می‌گیرد. انگار که قرار نیست هیچ وقت روزی بیاید که یک دل سیر غذای باکیفیت بخورند یا یک شب بالش پنبه‌ای زیر سرشان باشد و لحاف پشمی رویشان. حتی هیچ‌وقت برایشان پیش نمی‌آید که یک چهاردیواری امن احاطه‌شان کند و وقتی سرشان را بالا می‌گیرند، یک سقف گچی یا حتی کاهگلی بالای سرشان ببینند.

«الهام» یکی از این آدم‌هاست. یک‌زمانی برای خودش خانه و زندگی داشته اما حالا یک‌ جای خیلی دور زندگی می‌کند؛ انتهای شهرک صنعتی کرمان، کنار کوره‌های آهک‌پزی. خودش می‌گوید که ۲۹ ساله است و دوتا هم بچه دارد؛ هرچند که الان اصلاً از آن دو بچه خبر ندارد. یک‌روز به دلیلی که نمی‌خواهد بگوید از خانه بیرون زده و الان یک «کوره‌نشین» است.
الهام طی چهارسال زندگی کوره‌نشینی بر اثر مصرف زیاد مواد مخدر دچار تغییرات هورمونی شدید شده و حالا صورتی مثل صورت مردان پیدا کرده است. او تبدیل به زنی شده که ریش و سبیل دارد و مواد مخدر تا حد زیادی روی روانش هم تأثیر گذاشته است. غرورش اجازه نمی‌دهد که از سختی‌های زندگی‌اش ناله و زاری کند و اتفاقاً الهام می‌گوید که از زندگی در کوره‌های آهک‌پزی راضی است اما خیلی منتظر است که پدرش یک روز بیاید دنبالش و او را از کوره‌پزخانه ببرد.
اینها را می‌گوید و می‌رود بین پسماندها دنبال چیزهایی می‌گردد؛ دنبال عروسک و اسباب‌بازی. عروسک‌هایی که گیرش آمده را توی کیسه‌ای جمع می‌کند و می‌گوید که باید برود و برای عروسک‌ها مشتری پیدا کند. می‌گوید شاید یک نفر پیدا شود که اینها را بخرد و یک پولی کف دستش بگذارد.

درحاشیه؛ کوره نشینان
خانه هر جایی می‌تواند باشد، یک خانه مثل قصر با سقف‌های بلند یا یک خانه کوچک و با حیاطی نقلی، اما در هر صورت خانه سقف و دیوار دارد با پنجره‌های کوچک و بزرگ، خانه برای هرکسی مفهومی دارد. خانه محلی برای آرامش و پناه بردن از خستگی‌های روزانه است. جایی که به همراه خانواده‌ات در هوای سرد زمستان در آنجا غذا گرم می‌خورید. خانه جایی است که حریم داشته باشد و ما را از سرما و گرما محفوظ نگه دارد. جایی بیرون از خانه‌های ما خانه برای بعضی از افراد معنایی دیگر پیدا می‌کند. یک جایی همین نزدیکی برای مردمی که آنجا زندگی می‌کنند خانه دیگر یک چهار دیواری مسقف نیست. سقف خانه برای ساکنان آن، آسمان است و فرش خانه پودرهای آهک و بخاری خانه سنگ‌های آهک در حال سوختن کوره‌ها است کوره‌های آهک پزی که دو ماهی روشن هستند و لااقل برای زمستان جایست گرم.

شهرک صنعتی کرمان حداقل ۳۰ سال از تأسیس آن می‌گذرد همچنان جز مناطق حاشیه نشین این استان محسوب می‌شود، جایی که خانواده‌های زیادی شب و روز خود را با این خاک و گل‌ولای‌ها سر می‌کنند. انتهای شهرک کوره‌های آهک پزی وجود دارد که شب و روز مشغول فعالیت هستند. ساکنان آنجا می‌گویند نیمه شب احساس می‌کنند زلزله شده و تمام ساختمان روی سرت در حال خراب شدن است، بیرون که می‌آیی می‌بینی که کامیون‌ها در حال خالی کردن سنگ آهک هستند. در شهرک صنعتی کارخانه‌ها تعطیل شده و افراد در فقر مطلق به سر می‌برند در کنار کوره‌ها افرادی اسکان گزیده‌اند که آنها را کوره‌نشین می‌نامند بی‌خانمان‌هایی که خانه و سرپناهی برای گذراندن شب را ندارند و از شدت سرما به گرمای آتش سنگ‌های آهک که در حال پودر شدن هستند پناه آورده‌اند. مجرم نیستند اما زمینه‌های جرم در میان آنها بسیار وجود دارد. مشکلات اقتصادی، مشاغل فصلی، نبود کار، بی‌پولی، اعتیاد، شکست‌های عشقی و فرار از خانه و… باعث شده تا از بد روزگار همگی دور هم جمع شوند و کوره نشین نام بگیرند. گویی فقر مردم ساکنان کوره‌ها را تنگ در آغوش گرفته و مردمانش بی رمق و رنگ پریده دست و پا زنان فریاد می‌کنند و کمک می‌خواهند.