ما نگران این هستیم که مبادا جامعه ما دچار خسارتهایی بشود که دیگر قابل جبران نباشد و باعث آه و حسرت همگان شود. باز کردن فضای جامعه و ایجاد حق اظهارنظر برای تمامی افراد جامعه میتواند گرهگشایی کند.
حسین موسویان:
«با گذشت چهلسال از انقلاب نه استقلال داریم و نه آزادی!»
«با گذشت چهلسال از انقلاب نه استقلال داریم و نه آزادی!»
گفتوگوی کورش پارسا از کانال جمهوری ایرانی
با «دکتر حسین موسویان» رئیس شورای مرکزی
جبهه ملّی ایران
گفتوگوی جناب کورش پارسا از کانال جمهوری ایرانی با «دکتر
حسین موسویان» رئیس شورای مرکزی و هیأت رهبری جبهه ملّی ایران، در هفته آخر بهمنماه
صورت گرفت و هفته نخست اسپندماه سال جاری توسط کانال تلگرامی ذکر شده، نشر یافت.
با توجه به نقایصی که معمولاً در گفتوگوهای تلفنی و ضبط آنان وجود دارد، فایل
صوتی دچار مشکلات فنی بود که اکنون سعی شده، برخی از نواقص آن پیرایش شود. با توجه
به اهمیت گفتوگو و درخواست برخی از علاقهمندان، فایل صوتی پیرایش شده، بههمراه
متن گفتوگو بهطور کامل نشر مییابد.
20 اسفند 1397 خورشیدی
تهران - کمیته انتشارات جبهه ملّی ایران
*پرسش: آقای دکتر از نظر شما شرایط سیاسی فعلی کشور به چه
سمتی میرود و از لحاظ بینالمللی و سیاست داخلی، کشور ما چه وضعیتی دارد؟
- دکتر موسویان: با سلام و درود. به شما باید عرض کنم که سیاست
کلی کشور وضع مطلوبی ندارد. چه از لحاظ سیاست داخلی و چه از لحاظ سیاست خارجی و
بینالمللی؛ به نظر من کلاً سیاست خارجی یک کشور نسبت به سیاست داخلی آن امری
ثانوی است. اگر حاکمیتی در کشور خودش به فکر برقراری امنیت، وضعیت اقتصادی مطلوب و
رفاه شهروندانش باشد، در آن صورت سیاستهای خارجی خودش را هم به این هدفها معطوف خواهد
کرد و سیاست خارجیای را در پیش میگیرد که این اهداف داخلی را محقق کند. آنچه که
ما از رفتار هیأت حاکمه جمهوری اسلامی میبینیم، این است که برای اعتلای شرایط
کشور و اینکه مردم در رفاه و خوشبختی زندگی کنند و حقوق انسانیشان تأمین بشود،
برنامهای ندارد. اگر هیأت حاکمه ایران چنین برنامهای داشت مسلماً سیاست خارجیاش
را هم به سمت این هدفها منعطف میکرد و روشی در پیش میگرفت که سیاست خارجی در
خدمت این هدفها باشد. اگر هیأت حاکمه ایران بخواهد در کشور بیکاری وجود نداشته
باشد، میلیونها نفر زیر خط فقر نباشند، فسادهای مختلف در جامعه وجود نداشته باشد،
باید آزادیهای افراد را به رسمیت شناخته و آنها را رعایت بکند.
مسئولان باید به مطبوعات آزاد اجازه فعالیت آزادانه را
بدهند، تا آنها زبان گویای مردم بشوند و خواستههای ملّت را بازگو بکنند. باید
اجازه برگزاری جلسات و اجتماعات برای تمامی مردم وجود داشته باشد. در محیط سیاسی
کشور باید آزادی انتخابات وجود داشته باشد تا احزاب و جریانهای سیاسی به طور
آزادانه بتوانند فعالیت کنند و نمایندگان واقعی مردم به مجلس رفته و خواستههای
واقعی همه مردم را بازتاب داده و قوانین کشور را به سوی آن خواستهها جهت بدهند.
وقتی که این مسائل رعایت نشود، سیاست خارجیای هم که بخواهد به پیشبرد این هدفها
کمک بکند، مغفول مانده و به یک سیاست خارجی نامطلوب تبدیل خواهد شد که میتوان گفت
در حال حاضر برای کشور ما پیش آمده است.
از ابتدای پیروزی انقلاب در ایران، یک حرکتی مانند اشغال
سفارت امریکا اتفاق افتاد و عملی که به اسم گروگانگیری در آن زمان
صورت گرفت و این حرکت کشور ما را به سمت خصومت و دشمنی با یک قدرت فرامنطقهای
کشاند که این دشمنی تا امروز هم ادامه داشته است. این دشمنی باعث شد که جنگی هشتساله
هم توسط صدام حسین، دیکتاتور عراق برای ما اتفاق بیافتد که منابع انسانی و طبیعی
کشور ما را یغما برده و آن همه خسارتهای مالی و جانی به مردم ما وارد بکند.
این حرکت، یک حرکت اشتباه و یک سیاست نامطلوب بود که اتفاق
افتاده و همانطور که گفتم تا به امروز هم ادامه داشته است. اگر به فکر امنیت
جامعه و رفاه مردم میبودیم، خوب قاعدتا آن کار نمی بایست صورت میگرفت و اگر هم
یک سری از افراد این کار را خودسرانه انجام داده باشند، که به نظرم چنین چیزی بعید
است؛ بلافاصله باید جلوی آن حرکت را گرفته و اجازه نمیدادیم که صدمات و خسارات
بعدی به گردن ملّت بیفتد.
سیاست خارجیای که میتواند در خدمت سیاست داخلی کشور باشد
یک سیاستی است که براساس تئوری «موازنه منفی»، که شادروان «دکتر محمد مصدق»
آن را تدوین و پیادهسازی کرد بتواند در جهان مستقل عمل کند و ایران به هیچ یک از
بلوکهای قدرت جهانی متصل نشود. البته در عین حال با هیچکدام از این قدرتها هم
خصومت نورزد و با تمامی جهان روابطی محترمانه و بر اساس احترام متقابل بتوانیم
منافع ملیمان را در هر شرایطی تأمین بکنیم و به نظرم از این سیاست عدول شده است.
همانطور که عرض کردم پایههای سیاست داخلی ما، بر اساس آزادی، استقلال، رفاه و
سعادت مردم ریخته نشده است و اگر بر مبنای این اصول گام برداشته میشد، سیاست خارجی
ما گرفتار این مخمصه و گرفتاریهای طولانی و حالت نامطلوبی که دچارش است، نمیشد.
به هر حال وضعیت سیاسی ایران در منطقه به گونهای است که حتی یک دوست واقعی در بین
همسایگانش ندارد و حتی اگر بگوییم بین ملّتهای منطقه، این شرایط متأسفانه وجود
دارد. البته اگر برای مثال یک دولتی با کمک جمهوری اسلامی توانسته سرپا بماند، این
دلیلی بر دوستی آن کشور با کشور ما نمیشود و در عین ادعاهای دولتها، بسیاری از
ملتها نظرات و دیدگاههای خوبی نسبت به ایران ندارند.
اتفاقاتی در کشورهای مختلف افتاده است که برای منافع ملّی
کشورما به شدت مضر و آسیبزا بوده و تبعات فراوانی برای مردم ما به بار آورده است.
برای مثال همین کنفرانس ورشو را در نظر بگیرید که در روزهای گذشته درباره
خاورمیانه و بهویژه ایران برگزار شده بود. در این کنفرانس، اسرائیل که دشمن اصلی
کشورهای عرب منطقه بود، درکنار اعراب با همکاری و اتحاد علیه ایران موضعگیری کرده
و شرایط را علیه کشورمان سختتر کردند. کشور اسرائیل پس از گذشت این سالها
توانسته با تمام این کشورهای عربی روابط خوب و صمیمانه برقرار کند تا بتواند
منافعش را پیش ببرد. یکی از دلایل متحد شدن اعراب و اسرائیل، اشتباهات سیاست خارجی
ایران بوده که کنار هم قرار گرفتن این کشورها را نتیجه داده است.
مثال دیگری که میتوان بیان کرد قرارداد دو سال پیش ایران و
شش قدرت جهانی، به نام «برجام» بود که پس از رایزنیهای فراوان و مذاکرات، این
امید در دل همه به وجود آمده بود که تنگناها از سر راه کشور برداشته خواهد شد و
روابط صحیح و محترمانهای بین ما و کشورهای دیگر برقرار خواهد شد. در همان روزهای
ابتدایی برجام، که هنوز جوهر آن خشک نشده بود، ما میبینیم که آزمایش موشکیای
انجام شده و دو موشکی به هوا فرستاده می شود که روی آنها شعاری نوشته شده است مبنی
براینکه: «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود».
تمام دستاوردهای تیم مذاکره کننده با این آزمایش از بین میرود
و سپس هم دولت بعدی امریکا که روی کار میآید از آن پیمان خارج شده و دوباره تحریمهای
ایران را از سر میگیرد. باید این پرسش را مطرح کرد که این آزمایش موشکی چرا دقیقاَ
در آن ایام اتفاق افتاده و غرض از این حرکت چه بوده است!؟ چرا کسی سوال نکرد که
این حرکت با تصمیم چه کسی انجام شده است! امریکا یکی از بهانههایی که داشت تا از
برجام خارج شود، از همین دست اقدامات هیأت حاکمه ایران بود. در اینجا تلاشهای بیثمری
صورت گرفت که معلوم بود به نتیجه نخواهد رسید، مبنی بر اینکه بین امریکا و اروپا
اختلاف نظری پیدا شود و ایران بتواند با استفاده از آن اختلاف نظر بین آن دو
اختلاف بیندازد و ایران اروپاییها را مجاب کند که از ایران حمایت کنند. از ابتدا
معلوم بود که هیچ وقت اروپاییها جانب امریکا را رها نخواهند کرد و منافع فراوانی
را که از قبال دوستی و همکاری با ایالات متحده در دراز مدت بدست آوردهاند، بهخاطر
ایران به خطر بیندازند و بخاطر یک قراردادی مانند برجام منافع خود را فدای ایران
کنند.
این مسائل، اشتباهات خیلی بزرگیست که حاکمیت ما مرتکب شده
است. در عین حال در روزهای اخیر شاهد بودیم که کانال مالیای هم که اروپاییها
قرار است، برای مبادلات مالی با ایران اختصاص دهند به تصویب قوانین اف. ای. تی.
اف. منوط کردهاند. آنها گفتهاند که اگر این قوانین تصویب نشود آن اقدامات هم کان
لم یکون و به اصطلاح معلق خواهند شد و اروپاییها دیگر کاری صورت نخواهند داد. این
شرایط وضعیت نامطلوبی را برای کشورمان رقم زده است و وضعیت مردم ما را دچار مشکلات
فراوانی کرده است.
ما این وضعیت را نتیجه اشتباهات سیاسی مسئولان جمهوری
اسلامی میدانیم و همانطوری که گفتم ابتدا در مورد سیاستهای داخلی و سپس در مورد
سیاستهای خارجی. سیاستهای داخلی ما در این سالها به این سمت و سو نبوده که حقوق
ملت ایران رعایت شود و رفاه و اقتصاد ملی ایران مورد توجه قرار بگیرد. اقتصادی
سالم که بتواند منافع ملّی را تأمین کرده و تولید ملّی را شکوفا کند. تولید در
کشور رشد نکرده است و این قبیل کارها، هیچ کدام در کشور ما صورت نگرفته است. پس
سیاست داخلی اشتباه بوده و سیاست خارجی که باید براساس آن پایهریزی شود هم اشتباه
بوده و همین باعث شده که با وضعیت نامطلوبی که امروزه شاهدش هستیم مواجه باشیم.
*آقای موسویان، با توجه به توضیحاتی که دادید و بحرانهایی
که شاهدیم و اشتباهات اساسی حاکمیت، مشکلاتی که در مدیریت کلی کشور و همچنین در
سیاست خارجی وجود دارد؛ به نظر شما راه حل برون رفت از این بحران ها چیست؟ آیا
حاکمیت ایران میتواند تغییر مسیر 180 درجهای بدهد و در داخل تغییرات لازم را
اجرا کند، تغییراتی از قبیل به رسمیت شناختن حقوق ملت و آزادیهایی که شما در
سخنانتان مطرح کردید؛ همچنین در سیاست خارجی هم تغییر 180 درجهای داده و سیاست
تعامل با غرب و دوستی با تمامی جهان را در پیش بگیرند و سیاست تنش زدایی در منطقه
را به پیش ببرند. به نظر شما راه حل برونرفت از این بحرانها چیست تا کل اقتصاد
ایران به سمت فروپاشی اساسی نرود؟ شما در توییتی که چند روز پیش منتشر کردید گفته
بودید نظام مشروعیت حاکمیتی خود را از دست داده و باید نظامی با حاکمیت مردم
برقرار شود تا کشور نجات یابد، آنهم حاکمیت مردم به وسیله خود مردم ایران، نه به
وسیله کشورهای دیگر با آلترناتیوسازی و هدایت خارجی، بلکه از داخل کشور و به اتکای
مردم ایران این امر باید صورت پذیرد. به نظر شما چه راهی وجود دارد؟
- مطالبی که فرمودید همه مهم و حیاتی هستند. ما یک بیانیه
ای در مرداد ماه سال جاری (۱۳۹۷ )
منتشر کردیم و در آن بیانیه، که به عنوان «پیشنهادات جبهه ملی ایران به هیأت حاکمه
جمهوری اسلامی» به چاپ رسید. ما به هیأت حاکمه جمهوری اسلامی پیشنهاد کردیم که
برای اینکه کشور از این بحرانهای فزاینده خارج شود باید کارها و اقداماتی را گام
به گام انجام دهند. گام اول این بود که باید دست از اِعمال خشونت نسبت به مردم
بردارد و با ملّت ایران آشتیجویانه برخورد کند. برای اینکه صفت آشتیجویی
خودش را نشان دهد در گام اول، باید تمامی زندانیان سیاسی را از کلیه زندانهای
کشور آزاد کند و این خانوادههایی را که نگران فرزندانشان در زندانها هستند از
نگرانی رها بکند. گام دوم این است که تمام آزادیهای اولیه ملّت ایران را
به رسمیت شناخته و حقوق اولیه ملّت را که بخشی از آن در قانون اساسی مندرج
است برقرار کند. آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات، آزادی بیان و قلم،
آزادی انتخابات و ... را به رسمیت بشناسد. این آزادی انتخابات است که باعث میشود
نیروهای کارآمد و توانا به مصادر امور راه یابند. این صندوق انتخابات است که میتواند
اراده ملّی را جامه عمل بپوشاند.
گام سومی که ما پیشنهاد کردیم این بود که در شرایط
دموکراتیک و آزاد، هیأت حاکمه کشور یک انتخاباتی برگزار کند که نه با نظارت خارجی،
بلکه با نظارت یک هیأت داخلی به نمایندگی از تمامی مردم ایران و تمامی احزاب، گروهها
و دستهجات مختلف باشد و این هیأت به گونهای باشد که همه آن را قبول داشته باشند،
هم حاکمیت آنها را بپذیرد و هم گروهها و احزاب ملّی و مردمی که در ایران فعالیت
دارند. تحت چنین نظارتی یک مجلس ملّی تشکیل خواهد شد که آن مجلس همگی مردم
را رهبری و نمایندگی خواهد کرد و آن مجلس ملّی که نمایندگان واقعی مردم در آن حضور
دارند وظیفه و مسئولیت خواهد داشت که برای بحرانها و مشکلاتی که کشورمان با آنها
درگیر است برنامهریزی و چارهاندیشی کند و راهحلهای مثمرثمر و بلندمدت ارائه
دهد.
این مجلس موظف است که تمامی مشکلات و گرفتاریها را بررسی
کرده و به این وضعیت نامطلوبی که در کشور ما به وجود آمده خاتمه بدهد. این
پیشنهاداتی بود که ما به هیئت حاکمه ارائه کردیم. در یک مصاحبهای از من سوال شد
که این پیشنهاداتی که شما مطرح کردید را آیاکسی مدنظر قرار خواهد داد و آیا هیئت
حاکمه بر اساس این موارد ترتیب اثری خواهد داد؟ و اگر هیئت حاکمه این کارها را
انجام ندهد تکلیف مردم ایران و آینده کشور چه خواهد بود! من در پاسخ گفتم که این
پیشنهادات، به شکل اصلاحی است که ما برای اینکه کشور دچار مخاطرات بزرگتری نشود آنها
را مطرح کردهایم و برای اینکه مسائل خطیر دیگری پیش نیاید حاکمیت باید به این
پیشنهادات گوش بکند و گرنه دچار بحرانهای بیشتری خواهیم شد.
اگر گوش ندهد که مسائل بدتر خواهد شد، زیرا در همین حال
حاضر هم مردم معترض در سراسر کشور به دلایل مختلف درحال اعتراض کردن هستند و انواع
فشارهایی که بر دوش آنها هست آنها را بیطاقت و معترض کرده و گروههای مختلف از کسانی
که پول آنها را بانکها پس نمیدهند تا کارگرانی که برای نگرفتن حقوقشان اعتراض
میکنند تا معلمان و غیره ... همه صبرشان به سر آمده است. این معلمان، کارگران و
... برای حقوق اولیه و مشکلات روزانهشان در حال اعتراض هستند. برای مثال کسانی
هستند که پولی را سرمایهگذاری کرده اند تا از شرکتی اتومبیل بگیرند اما به دلیل
نوسانات قیمت ها شرکت های مختلف قیمت خودروها را افزایش داده و مردم را ناراضی
نموده اند. از این قبیل موارد در این روزها فراوان اتفاق می افتد و هیأت حاکمه ما
باید فکری اساسی برای کشور بکند. مردم می توانند در کنار مطالبات روزمره و اقتصادی
خود، خواستار آزادی زندانیان سیاسی بشوند. مردم میتوانند خواستار آزادی احزاب و
اجتماعات شوند و همچنین مطالبات برحق دیگر خودشان را بیان کنند. آزادی مطبوعات،
آزادی انتخابات، آزادی بیان و قلم و آزادیهای دیگر.
انتخاباتی که با نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزار شود که
اسمش دیگر انتخابات نخواهد بود، بلکه اسم دیگری خواهد داشت. یک شورایی که به وسیله
هیأت حاکمه انتصاب شده این مسئولیت را برعهده دارد که تعیین کند چه کسانی می
توانند کاندید بشوند و چه کسانی نمی توانند. خوب این شورا که عده زیادی را به قول
خودش رد صلاحیت میکند دیگر جایی برای انتخاب نمیگذارد. آنهایی که از طرف
شورای نگهبان تأیید صلاحیت میشوند همه منسوبان به هیأت حاکمه هستند و انتخاب از
میان آنان که معنایی ندارد. این پروسه به هیچوجه انتخابات سالمی نمیتواند باشد و
مردم باید خواستار انتخابات آزاد بدون نظارت شورای نگهبان باشند. چنین کاری علاوه براینکه
روند انتخابات نیست بلکه توهینی به شعور ملت ایران است.
به نظرم گام سومی که پیشتر گفتم از اهمیت اساسی برخوردار
است که مجلسی به نمایندگی از تمامی مردم تشکیل بشود، تا بتواند مشکلات را مدیریت و
رفع و رجوع کند. این مجلس موظف خواهد بود که راجع به تمام امور کلان کشور بحث کرده
و تصمیمات اساسی و مهمی بگیرد. راجع به اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، چگونگی
مدیریت امور شهری و بسیاری از مسائل دیگر که امروزه به شکل بحرانهایی برهم
انباشته شدهاند. این مطالبه هم پیشنهادی به هیأت حاکمه است و هم پیشنهاد و مطالبهای
برای ملّت ایران که آن را از دولت و حکومت خواستار باشند.
*پس شما مجلس موسسأنی که در آن بیانیه مطرح کردهاید، به
نظر میرسد که برای تدوین قانون اساسی تازه هم باشد. این نتیجهگیری من درست است
یا اشتباه میکنم؟
- همینطور است. اگر ایرادهایی در قانون اساسی وجود دارد،که به نظر من حتما وجود دارد؛ این مجلس موظف خواهد
بود که آن ایرادها را برطرف کرده و حقوق اولیه و آزادیهای مردم را به رسمیت
بشناسد. اشکالات موجود در قانون اساسی باید برطرف شده و یک بازنگری بنیادین در قانون
اساسی باید صورت بگیرد. این مجلسی که گفتیم تحت نظر یک هیأت آزاد و متشکل از همه
نمایندگان مردم، پس از یک انتخابات واقعاً آزاد تشکیل شود وظایف متفاوت و سنگینی
خواهد داشت. این افراد چون نمایندگان تمامی ملت ایران هستند پس میتوانند درباره تمام
مسائل و مشکلات کشور برنامهریزی و چارهاندیشی کنند.
*چنان که یادم هست یک هیأت مردمی که متشکل از نمایندگان
تمامی مردم، گروهها و احزاب باشد و پوزیسیون و اپوزیسیون را کاملاً دربربگیرد میتوانست
بر این انتخابات و تشکیل مجلس پیشنهادی شما را خواهد داشت. اگر اشتباه نکنم شما در
بیانیه تان اینطور مطرح کرده اید.
- ما درباره شکل دقیق هیئت تصمیمگیری نکردیم وتنها به گفتن
این مسأله بسنده کردیم که این هیأت باید مورد قبول همگان باشد. اگر چنانچه حاکمیت
به این نتیجه برسد که تن به همکاری بدهد در آن صورت میتوان شکل آن هیأت را به طور
دقیقتری مشخص کرد. ما در جامعه خودمان، جوامع مدنی و گروههای قدرتمندی داریم و
شخصیتهای فرهیخته و برجستهای در جامعه ما حضور دارند که میتوان در چنین هیأتی
از حضورشان بهره جست. بسیاری از این افراد در حال حاضر یا در زندان هستند یا در
زیر فشار طاقتفرسا قرار دارند. افرادی مثل حقوقدانان کشور، فعالان مدنی و حقوق
زنان، وکلای دادگستری معلمان، کارگران و افرادی از این دست که برای حمایت و دفاع
از دیگران به جرمی ساختگی پشت میلههای زندان قرار گرفتهاند.
ما در جامعه امروزی خودمان وضعیت معلمان را بحرانی و آنها
را در سختی میبینیم که در مواقع مختلف اعتراض میکنند و از وضعیت آموزش و پرورش
کشور به شدت شاکی هستند. آنها معتقدند که نظام آموزشی ما نظام درستی نیست و مدارس
کشورمان در حال حاضر از تجهیزات کافی برخوردار نیست و بودجه کافی برای حقوق معلمان
وجود ندارد. در اخبار گوناگون مرتب می شنویم که نوجوانان و کودکانی بی گناه، تنها
بخاطر نبود بخاری، امکانات گرمایی مناسب و ناامنی مدارس به شکلی دردناک قربانی میشوند.
این مسائل مرتب به وجود آمدهاند. این معلمانی که معترض هستند تنها مسائل معیشتی
خودشان را طرح نمی کنند بلکه از کل سیستم آموزشی کشور انتقاد دارند و ناراضی
هستند.
این جماعت فرهیخته هم خواستار بهبود وضع آموزشی هستند و هم
خواستار از بین رفتن تبعیض در آموزش هستند و هم خواستار این هستند که نباید در
کشور بعضی بخاطر تمکن مالی فراوان، از امکانات ویژه و بسیار استثنایی و بقیه دانش
آموزان کشور از امکانات حداقلی برخوردار شوند. این ها خواسته های به حقی است که
مطالبات معلمان ایرانی را شامل می شود و این خواستهها علاوه بر خواسته بهبود
وضعیت معیشتی و حقوق و تسهیلات اقتصادی آنهاست. این حقوقی که امروزه به معلمان
پرداخت می شود از نظر آنها بسیار کمتر از حد انتظار و سطح حداقلی زندگی برای
آنهاست. این جامعه معلمان هستند و جوامع دیگری از جمله جامعه وکلا، حقوقدانان،
دانشجویان، فعالان مدنی و ... هستند که همگی مطالباتی انباشته شده دارند و جوامع
مدنی متفاوت و قویای هستند که شکل گرفته و در کشور فعالاند. در کنار این جوامع،
احزاب و جریانات و گروههای سیاسی مختلفی وجود دارند که در حال حاضر در کشور فعال
هستند.
جریانات ملّی و طرفدار تفکر و راه دکتر مصدق، جریانات
وابسته به جریان چپ و جریانات دیگری در حال حاضر در کشور فعال هستند که میتوانند
نقشآفرینی بیشتری بکنند. در بین حاکمیت هم جناحها و جریاناتی که معتدل بوده و
حقوق بقیه گروهها را به رسمیت میشناسند میتوانند در این زمینه فعالیت مؤثر و
نقشآفرینی بکنند. اینها در مجموع میتوانند هیأتی را درست کنند که همان هیأت
مدنظر که گفتم باشد و البته این هیأت در ابتدا میتواند بزرگتر و شامل همه گروهها
بوده و سپس با توافق افراد درون هیأت، تعداد معدودی انتخاب شوند تا بر سلامت
انتخاباتی آزاد و منصفانه نظارت کنند. این نظارت استصوابی شورای نگهبان نباید وجود
داشته باشد چون در همان ابتدا زیرپا گذاشتن حقوق و رعایت نکردن آزادیهای مردم را
دربردارد. اولین انحراف از آزادیهای اساسی مردم همین نظارت استصوابی است که باید
برداشته شود و نظارت بر انتخابات باید یک نظارت سالم، بر روند انتخابات باشد و
تحتنظر مردم هم باید باشد.
*باتوجه به صحبتهایی که مطرح کردید و این نکتهای که در
سخنانتان به آن اشاره کردید، برداشت من این بود که شما این پیشنهاداتی را که به
حاکمیت مطرح کردید، در قدم دوم باید معترضان این خواستهها را در مطالبات سیاسی
خودشان قرار دهند تا حاکمیت را به واکنش وادارد. گروههای صنفی و جامعه مدنی، از
جمله وکلا، حقوقدانان، معلمان، دانشجویان، کارگران و ... با اولویت دادن به این
مطالبات همه با هم متحد شوند و جنبشی مدنی را به وجود آورند. اگر چنین خیزش سراسریای
به وجود بیاید که با مطالبه کلان سیاسیای که شما مطرح میکنید همه گروهها و
افراد را گردهم جمع کند، در آن زمان به نظر شما وضعیت نیروهای جبهه ملی ایران و
جمهوریخواه و به قول شما جنبش سبزیها و اصلاحطلبانی که در حکومت نیستند یا
اصلاحطلبانی که معترض به وضعیت موجود هستند و حتی اصلاحطلبان جامعهمحوری هستند
که بعضی از آنان حتی تا قبول جدایی دین از دولت هم پیش رفتهاند، همچون ائتلاف
گستردهای، با این همه عقاید گوناگون آیا میتواند راه به جایی ببرد و آیا اصلا
شکلگیری آن احتمالی دارد؟ و سوال بعدی من از شما درباره وضعیت فعلی جبهه ملی
ایران، در داخل و خارج کشور است که این جبهه در حال حاضر به چه فعالیت هایی مشغول
است؟ آیا جبهه ملی آن میزان از قدرت و امکان مانور را دارد که بتواند حول چنین
راهکارهایی گروه های دیگر را مجاب کرده و سازماندهی کند و آیا شرایط سرکوب در داخل
کشور، امکانات فعالان را تا حد زیادی محدود نکرده است؟
- اینکه جو داخل کشور برای فعالیت گروههای سیاسی، جو
مناسبی نیست بر کسی پوشیده نیست. فعالان مخالف و دگراندیش در داخل ایران امکان
فعالیت چندانی ندارند. در اینکه حکومت ایران جایی برای فعالیت گروههای مختلف
نگذاشته است تردیدی نیست. در مورد جبهه ملّی ایران که نسبت به وضعیت موجود داخل
کشور ناراضی است و من از مواضع آن خبر دارم، میتوانم سؤال شما اینطور پاسخ بدهم
که با توجه به تاریخ، جبهه ملّی ایران بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ مواضع
خیلی صریح و روشنی اتخاذ کرده و آنها را اعلام کرده است. جبهه ملی ایران تمام
مسائلی را که حافظ منافع ملّی ایران بوده بیان کرده و تلاش داشته که تمامی
انتقادات خود را مطرح کند.
برای مثال در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ که ما بیانیهای داده بودیم،
کوشیدند که با حربه ارتداد جبهه ملی ایران را از صحنه سیاست کشور حذف و طرد
کنند. ولی بعد از آن ماجرا و اتفاقات پس از آن، باز جبهه ملی ایران به کار خودش
ادامه داده است. در همان محدودیت توانسته خودش را پیش ببرد، تا جایی که در سال ۱۳۸۲
که دولت اصلاحات سرکار بود، توانست پلونومی را برگزار کند.
البته در این چندین سال اخیر ما با محدودیتهای زیادی مواجه بودیم، به طوریکه حتی
تشکیل جلسه شورای مرکزی جبهه ملّی ایران با مانع روبرو بود؛ حتی در یک جلسهای در
سال ۱۳۹۴ منزل شادروان ادیب برومند، را که قرار بود جلسه در آنجا
برگزار شود محاصره کردند، تا از تشکیل جلسه جلوگیری کنند و توانستند که جلوی اعضای
شورا را بگیرند که اعضاء نتوانند به منزل آن مرحوم ورود پیدا بکنند. این محدودیتها
کم نبوده است. جلسه شورای مرکزی ما، که انتخاباتی درون تشکیلاتی برای تعیین اعضاء
بود و کار سیاسی و فعالیت به خصوصی نبود، از آن جلوگیری میشد. با این فشارها و
محدودیتها انتظار گسترش تشکیلات و تشکیل گروههای پرجمعیت، انتظار خردمندانهای
نیست. هستههای تشکیلاتی ما در شهرهای بزرگ و کوچک اجازه تشکیل و فعالیت نیافتهاند.
بنابراین از نظر تشکیلاتی و بالفعل، من نمیتوانم بگویم که ما خیلی تشکیلات قوی یا
گستردهای هستیم، اما از نظر بالقوه، آنچه که در جامعه میگذرد نشاندهنده این
مطلب است که ما بسیار مورد تأیید مردم هستیم و تازه، اگر مردم بخواهند به ما روی
آورده و ثبتنام کنند به کجا باید مراجعه بکنند!
ما کدام مرکز تشکیلاتی یا دفتر به خصوصی را در اختیار داریم
که بتوانیم طرفداران خود را در آنجا جمعآوری کنیم؟ یا اگر مردم بخواهند به سخنان
ما گوش دهند، ما روزنامهای نداریم که در آن مواضع و حرفهایمان را مطرح کنیم. اینها
همه فشارها و محدودیتهایی هستند که از گسترش ما جلوگیری کردهاند. امروزه
خوشبختانه با رواج لوازم الکترونیک و استفاده اکثریت مردم از شبکه های مجازی ما
فرصت تازهای برای بیان دیدگاههایمان پیدا کردهایم و ما میتوانیم که با استفاده
از این شبکهها، افکار و نظریات خود را به گوش آنها برسانیم.
به هر روی ما هر چه در توان داشته باشیم انجام خواهیم داد.
پس از خیزش های دی ماه ۱۳۹۶ که در
شهرهای کوچک و بزرگ مردم در اعتراض به وضعیت اقتصادی به خیابانها آمده و تظاهرات
کردند، ما از وزارت کشور مجوز یک گردهمایی در تهران را درخواست کردیم که مجوز آن
را صادر نکردند. ما چنین بیان کردیم که برگزاری یک گردهمایی از طرف یک سازمان ریشهدار
سیاسی، مثل جبهه ملی ایران که حدود هفتاد سال از تشکیل آن میگذرد میتواند از
التهاب جامعه کاسته و اندکی در تلطیف فضای جامعه مؤثر باشد و در عین حال میتواند
خواسته های مردم را به طرف مطالبات معقول و همچنین بدون خشونت سوق دهد. این کار
انجام نشد و حاکمیت به ما اجازه برگزاری گردهمایی را نداد و بعد از آن ماجراها،
اندک اندک ما شاهد به وجود آمدن حرکت های خشونتباری هستیم که برای جامعه و مردم
ما بسیار مضر و خطرناک است. این کارها برای امنیت کشور و آینده مردم ایران اصلا
راهگشا نخواهد بود و مشکلات را برطرف نخواهد کرد.
این روندها از نظر من خطرناک است و بیش از همه چیز تمامیت
ارضی ایران و بقای سرزمینی ما را تهدید میکند و وجود این محدوده جغرافیایی به نام
ایران زمین را در معرض خطر قرار داده است. ما به این سرزمین اعتقاد داشته و برای
تعالی آن میکوشیم و به هیچ عنوان مایل نیستیم که حرکت های اجتماعی به سمت و سویی
برود که جامعه ما دچار خشونت و هرج و مرج بشود.
ما نگران این هستیم که مبادا جامعه ما دچار خسارتهایی بشود
که دیگر قابل جبران نباشد و باعث آه و حسرت همگان شود. باز کردن فضای جامعه و
ایجاد حق اظهارنظر برای تمامی افراد جامعه میتواند گرهگشایی کند. اگر چنانچه
این آزادی اظهار تفکرات مختلف و متفاوت به جریان های سیاسی داده نشود، ممکن است
مشکلات بسیار زیادتری برای جامعه ما پیش بیاید. مخصوصاً اینکه دشمنانی در اطراف
ایران، در منطقه و در نقاط دیگر جهان هستند که چشم به این سرزمین دوخته و منتظر
نابودی و فروپاشی کشور ما هستند. آنها به شدت دنبال آتشافروزی در کشور ما هستند و
برای رسیدن به این مقصود از هیچ راه و ابزاری چشمپوشی نمیکنند.
این مسأله که بقای ایران اهمیت حیاتی دارد و باید از
فروپاشیدن آن جلوگیری شود، مورد قبول تمام مردم است و باید به مطالبهای ملّی
تبدیل شود. ما میخواهیم که تغییراتی آرام و بدون خشونت و مسالمتآمیز در ایران
اتفاق بیافتد تا کمترین هزینه را دربرداشته باشد و کشور از این تنگناها رها بشود.
وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم، به وضعیت سیاسی کشور مربوط میشود و در دنیای امروز
همه این مسائل درهم تنیده است. برای رهایی مردم از تنگناهای اقتصادی باید رویههای
متداول تا امروز اصلاح شود و کشور از یک آینده مبهم نجات پیدا کند.
*حال پرسشی که مطرح می شود این خواهد بود که رابطه جبهه ملی
با نیروهای جامعه مدنی، چه کارگران، چه دانشجویان و دیگر فعالان به چه صورتی است؟
برای مثال بعضی از این رهبران جامعه مدنی در ایران فعالیت داشته و در زندان هستند
مانند نسرین ستوده، نرگس محمدی و بسیاری مبارزین مختلف دیگر، رابطه جبهه ملی با
این افراد به چه شکلی است؟
- خیلی از این جوامع مدنی تلاش می کنند که خواستههای صنفی
خودشان را بدون وابستگی سیاسی مطرح کرده و پیش ببرند. خوب این حق آنهاست، حتی ما
در اعتراضات کارگری میدیدیم که این مطلب را بیان
میکنند که تنها حقوق عقب افتاده خود را میخواهند و خواسته دیگری ندارند.
بعضی دیگر هم بودند که شعارهای دیگری هم میدادند یا معلمهای فرهیخته کشور ما که
امروزه وضعیت معیشتی سختی را تجربه میکنند خواستهها و مطالباتشان را در
پلاکاردهایی که در دست داشتند به روشنی بیان می کردند. آنها خواستههایشان را در
چارچوب خواسته و مطالبات صنفی بیان میکردند و دیگر گروه ها، از جمله بازاریان،
مالباختگان موسسأت مالی و ... هر کدام برای رسیدن به اهداف خودشان تلاش میکنند.
ما در این بین می توانیم ارتباطی داشته باشیم با وکلای زندانی، فعالان حقوق بشری و
حقوقدانانی که در محاکم و دادگاهها از نیروهای ملّی دفاع کردهاند. ممکن است که
بعضی از گرفتاریهای کنونی آنها هم بدین علت بوده باشد. بنابراین این گروهها نسبت
به جریانات آزادیخواه و ملی دیدگاه مثبتی دارند. این افراد نسبت به دنبالکنندگان
راه دکتر مصدق دیدگاه مثبت و خوبی دارند. سازمان فرهنگیان و سازمان معلمان در جبهه
ملی ایران وجود دارند و به عنوان زیرمجموعههای جبهه ملی قبلا تشکیل شده اند. این
سازمان ها و تشکل های صنفی که امروزه در حال فعالیت هستند با تخمینی محدود، بسیاری
از راه و روشهای خود را با دیدگاه های جبهه ملی ایران و پیروان دکتر مصدق نزدیک
میدانند و تأیید میکنند، منتهی در حال حاضر خواستههای خودشان را در چارچوب
مطالبات صنفی تشکل مخصوص به خودشان پیش میبرند. بنابراین ما ارتباط نزدیک و
تشکیلاتی با این جریانات معترض معلمان و کارگران نداریم و در جبهه ملی ایران، ما
سازمان کارگران و سازمان معلمان مخصوص به خودمان را داریم و همینطور سازمان
حقوقدانان و وکلای خودمان را داریم که در جبهه ملی ایران فعال هستند.
*خیلی ممنون از توضیحات مفصل شما آقای دکتر، قبل از پرسش
پایانی من یک سوال دیگری به ذهنم رسید که آن را مطرح کرده و بعد سوال آخرم را از
شما می پرسم. در سخنانتان به کنفرانس ورشو اشاره کردید و در چند هفته گذشته هم ما
دیدیم که چند حرکت مختلف در جاهای متفاوتی دیده شد. یکی همان کنفرانس ورشو بود که
در لهستان برگزار شد و بیشتر حول گروه مجاهدین و طرفداران سلطنت قرار داشت که حتی
آنها توانستند تظاهراتی را، هر چند کوچک برگزار کنند. ضمن اینکه به نظر می رسید
جریانات دیگر از جمله جمهوری خواهان، جریانات ملی و جریانات موسوم به چپ نظر
اعتنایی به آن کنفرانس نداشتند و استقبالی از آن نکردند. آنها اکثریت این خط را
دنبال میکنند که اصولا آلترناتیوسازی از خارج کشور و از طرف هر کشوری قابل قبول
نیست و بیشتر بر اعتراضات داخل کشور تکیه دارند و تاکید میکنند. بهخصوص از طرف
همین جریانات در چند روز گذشته، در زمینه حقوق بشر در ایران، هیأتی به بروکسل
اعزام شد تا با نمایندگان پارلمان اروپا در مورد زندانیان محیط زیستی و زندانیان
سیاسی گفتگویی بکنند و صدای افرادی از قبیل اسماعیل بخشی، سپیده قلیان و زندانیان
دیگر را به گوش نمایندگان اتحادیه اروپا برسانند. خلاصه اینکه ما در حال مشاهده دو
خط متفاوت هستیم، یکی اینکه به دنبال آلترناتیو سازی به جای مردم ایران است و
دیگری آن که به دنبال حمایت از اعتراضات مردم داخل ایران است و قصد دارد که فشار
حقوق بشری و بین المللی را بر ایران افزایش دهد تا فضا برای مبارزین داخل ایران
مساعدتر شود. نظر شما درباره این کنفرانش ورشو و حرکاتی از این دست چیست؟
- به طور مسلم و یقین, جبهه ملّی ایران ارتباط با قدرتهای
بیگانه و کمک گرفتن از آنها برای دخالت در امور ایران را محکوم میکند. این کمکهای
مستقیمی که گروههای سیاسی از قدرتهای بزرگ میگیرند و سازماندهیهای مختلفی که
شکل میگیرد هیچ کدام براساس منافع ملی مردم ایران نخواهد بود و جبهه ملی ایران
آنها را تأیید نمیکند؛ چرا که قدرتهای خارجی بدون نیت و قصد قبلی و بدون اینکه
بخواهند منافع خود را پیش ببرند هیچوقت در کشوری دیگر دخالت نمیکنند. قدرتهای
بزرگ بدون اینکه منافع خود را در نظر بگیرند در پی بزرگ کردن یک جریان سیاسی برنمیآیند
بلکه معمولا از جریانات سیاسی برای ضربه زدن به منافع آن کشورها و بهرهبرداری از
آنها استفاده خواهند کرد.
قدرتهای بزرگ تنها به دنبال بهره برداری از کشورها برای
منافع خود هستند و جبهه ملی ایران هرگونه ارتباطات این چنینی را مضر به حال مردم
ایران و منافع ملی میداند و آلترناتیوسازیای که بیگانگان به جای مردم ما
بخواهند انجام بدهند از نظر جبهه ملی ایران رسمیتی نخواهد داشت. ما تجربههای
تاریخی فراوانی در این زمینه داریم. ما کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان را
در تاریخ خود داریم و نتایج آن را مشاهده کردهایم. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
را دیدیم که چه نتایجی به دنبال داشت و در پایان هم به انقلاب سال ۱۳۵۷ منجر شد. اینگونه تحرکات قرار
گرفتن زیر سلطه قدرتها، برای قدرتطلبی است و مورد تأیید ما نیست. ما معتقد به
سلامت و پاکدستی هستیم و بدون وابستگی به هیچ قدرتی، تنها با تکیه بر قدرت لایزال
مردم ایران پیش خواهیم رفت. از ملت ایران هم خواستاریم که به این آلترناتیوسازیهای
بیگانگان توجهی نشان ندهند. اگر در کشور ما تغییری باید اتفاق بیفتد، باید به
وسیله مردم ایران و از داخل کشور این تغییر انجام بپذیرد. اینگونه تحرکات از طرف
ما محکوم است و به هیچوجه قابل قبول نیست.
*با تشکر از شما آقای دکتر، باید عرض کنم که پرسش دیگری که
پیش میآید که پیش از سوال پایانی خدمتتان طرح می کنم همین بحث از خارج کشور و
داخل کشور است. پس از کنفرانس ورشو و تحرکات بعضی از نیروهای اپوزوسیون که چشم
امید به بیگانگان دوختهاند و در بخشی از پروژه آلترناتیوسازی کشورهای خارجی در
حال حرکت هستند، وظیفه و مسئولیت اپوزوسیون سالم و معتقد به تغییر از داخل کشور و
جمهوری خواه و ملی چیست؟ این گروه اپوزوسیون که چشم به حرکات و تغییرات مردم ایران
دوخته چه وظیفه ای بر دوش دارد؟ این گروه های ملی و وطن دوست از چه طریقی می
توانند به پروسه تغییر و بهبود شرایط کمک برسانند؟
- بنده فکر میکنم که نیروهای ملّی و آزادیخواه غیروابسته
و سالم کاری که میتوانند بکنند این است که اولا نسبت به آن تحرکات مضر افشاگری
کرده و زوایای آن را فاش سازند و دستهای خارجی پشت پرده را به مردم ایران نشان
دهند، ثانیاً از گروههای سالم و ملی و وطندوست حمایت کرده و صدای آنها را به گوش
مردم برسانند. نیروهایی که به آن شکل، در کشور لهستان تجمع کرده وتظاهرات برگزار
میکنند، از جای جای اروپا و کشورهای مختلف جمعآوری شده اند که هزینه انجام این
کارها میلیون ها دلار خواهد بود. باید پرسید که سرمایه این تجمعها و میتینگها از
کجا تأمین می شود؟ این تلویزیونهای رنگارنگی که در اختیار این گروهها و جریانات
قرار دارد، بودجه خود و هزینههای جاری شان را از کجا تامین میکنند؟
این تلویزیونها، هر کدام میلیونها دلار هزینه نگهداری و
راهاندازی و سرپانگهداشتن دارند و این هزینهها معلوم نیست از کجا در حال تأمین
شدن هستند. ما در جبهه ملی ایران، وقتی در داخل کشور می خواهیم یک آگهی ترحیم چاپ کنیم
باید از کلیه اعضاء، پنجاه تومان، پنجاه تومان جمع آوری کنیم تا صندوق ما بتواند
هزینه چاپ آن آگهی را بدهد. بعد این گروه ها چگونه می توانند به همین راحتی چندین
کانال تلویزیونی رنگارنگ بدون درآمد را بچرخانند. البته این تفاوت راه و خط مشی
پیروان مصدق است با دیگران که هر راهی را برای مبارزه با هیأت حاکمه ایران مجاز میشمارند.
این تفاوت کسانی است که پاکدستی پیشه میکنند با کسانی که راه میافتند در گوشه و
کنار دنیا و از کشورهای مختلف پول میگیرند و منافع ملی را هدر میدهند. بنابراین
آن گروه های مردمی و ملی باید از جریانات داخل کشور حمایت کرده و با آنان همکاری
کنند.
البته به نظر نمیرسید که این نیروها توانسته باشند،
موفقیتی کسب کنند چرا که تعداد خیلی اندکی جمع شده بودند، طرفداران رضا پهلوی و
مجاهدین، با همه خرجها و تبلیغاتی که کرده بودند در حدود هزار نفر را هم کمتر جمع
کرده بودند. با همه آن نیرو و منابع مالی ای که هزینه کرده بودند، به نظر می رسد
که استقبال چندانی از این کنفرانس نشده بود. از طرف مردم ایرانی خارج از کشور،
تعداد کمی از مردم با آنان همراهی نشان دادند. شما علت را چه می دانید؟
- به نظرم دلیل آن روشن است. میتوان گفت به خاطر اینکه
مردم ما آگاه شدهاند. مردم فرهیخته ایران متوجه شده که حکومت فردی، حالا به
هرشکلی که باشد برای کشور زیانآور بوده و جوابگوی نیازهای جامعه ایران نیست.
حکومتی که با انتخاب و رأی مردم بر سر کار آمده باشد و با کمک مجلسی که با انتخاب
آزاد مردم روی کار آمده باشد و این انتخاب چنان باشد که اگر مردم خواستند بتوانند
چند سال بعد رأی و نظر خود را تغییر بدهند. چنین حکومتی است که از دل آن دموکراسی
و حاکمیت ملّی بیرون خواهد آمد و نظر و دیدگاه همه مردم در آن منعکس خواهد شد و
توانایی خواهد داشت تا مسائل و مشکلات مردم و جامعه را حل کند. اینکه ما مسأله
آزادی را و حقوق اولیه ملت را مطرح کردیم برای همین بود چرا که اگر آزادیهای
اولیه ملّت به رسمیت شناخته شود، دیگر حقوق اساسی مردم نیر بر اساس آزادیهای
اولیه بدست خواهد آمد.
آزادی و حاکمیت ملّی است که اعتلاء و شکوفایی اقتصاد ملّی
را به وجود میآورد. از برقراری آزادی و حاکمیت ملّی است که فقر و بیکاری از جامعه
برچیده میشود. بنابراین ما پیشنهاد کردیم که شعار اصلی همه مردم مسأله آزادیهای
اولیه انسانی باشد و البته انتخابات آزاد و مجلس ملّی و اینها راهگشای تمام مشکلات
ما خواهد بود و اینها درکنار هم می توانند برای جامعه ما، یک جامعه سعادتمند و
خوشبخت را به ارمغان بیاورند. کشور ما کشوری ثروتمند است و امکانات بالقوه و
بالفعل زیادی داریم. با این همه فساد و دزدیهایی که وجود دارد و این همه
سوءمدیریتهایی که در گزارش ها بیان می شود، باز جامعه ایران سرپاست و هنوز فعالیت
دارد. این روزها صحبت از فسادهای چند هزار میلیاردی میشود که حتی نوشتن یا گفتن
رقمها و اعداد آنها نیز مشکل شده است. من فکر می کنم که این اتفاقات در هر جامعه
دیگری رخ داده بود به از هم پاشیدگی اقتصادی شدیدی منجر شده و ویرانی های فراوان
به بار می آورد، درحالی که ما همچنان می بینیم که ایران کشور ثروتمندی است که میتواند
از پس گرفتاریها و مشکلات خودش برآید.
ایران موقعیت خاصی در منطقه و جهان دارد. کشور ما دارای آب
و هوای خاص و موقعیت جغرافیایی ویژهای است و از هر نظر غنی و ثروتمند است. ما
مرزهای آبی زیاد با پانزده درصد کل انرژی جهان را در کشورمان داریم. ما باتوجه به
تمامی شرایط میتوانیم کشوری خوشبخت و ثروتمند با مردمی شاد و سالم داشته باشیم که
به قدرت منطقهای تبدیل شده و در آن حاکمیت ملّی وجود داشته باشد و قوای مقننه،
مجریه و قضاییه توسط افراد کاردان و متخصص و البته سالم اداره شود. قوه قضاییه در
کشور ما باید مستقل بوده و مستقل عمل کند. ما نظامی را قبول داریم که با رعایت
آزادیها و برقراری حاکمیت ملّی و بر اساس جمهوری پارلمانی تشکیل شده و شکل بگیرد.
بنابراین حکومت سلطنت گذشته، در آینده ایران نقشی نخواهد داشت و همانطور هم که
شما گفتید تلاشهای این گروه ها در بین ایرانیان خارج کشور هم مقبولیت چندانی پیدا
نکرده و مهاجران ایرانی اقبال چندانی به این قبیل حرکات نشان ندادهاند. این موضوع
علیرغم تبلیغات مفصلی است که تلویزیونهای خارج از کشور برای این گروهها ترتیب
دادهاند. این گروهها، حتی در بعضی از سخنان و جلساتشان، صحبتهایی را هم علیه
نیروهای ملی بیان میکنند. البته اینگونه تبلیغات علیه نیروهای ملی تازگی ندارد،
ولی بسیار زیاد شده است. برای مثال چند روز پیش که یکی از این تلویزیونها را میدیدم
داشت برنامهای درباره انقلاب سال ۵۷ را
نشان میداد و در بازگویی روایتهای آن زمان راوی چنین بیان کرد که جبهه ملی ایران
هم سرانجام، اشغال سفارت امریکا را تأیید کرد و این دروغ بزرگ را با صدای رسا و
بلند اعلام میکرد.
این دروغ بزرگ را من از همینجا رد کرده و اعلام میکنم که
جبهه ملّی ایران از روز اول رخ دادن این حادثه، آن را محکوم کرده و آن را غیرقابل
قبول خواند، به طوریکه دانشجویان پیرو خط امام در جلوی سفارت امریکا پلاکاردی نصب
کرده بودند مبنی بر اینکه «تنها گروهی که اشغال لانه جاسوسی را تایید نکرده جبهه
ملّی ایران است.» آن رسانه مذکور در روایت خود ناگهان چنین دروغ بزرگی را علیه
جبهه ملی ایران بیان میکند. ما بارها اعلام کردیم که اشغال سفارت امریکا کار
نادرستی بوده است و ما از همان ابتدا، از همان روز اولی که اتفاق افتاد آن را رد
کرده و غیرقابل قبول خواندیم. در آن روزگار ما روزنامهای رسمی داشتیم و در
روزنامه پیام جبهه ملی ایران در آن ایام می توان مواضع و عملکردهای ما را به روشنی
دید.
حال باید این پرسش را مطرح کرد که یک رسانه با چه نیت و
هدفی، یک چنین دروغی را مطرح می کند. آیا منظور و نیتی خاص را دنبال می کنند تا
همزمان با تبلیغات و پروپاگاندای خاص گروه های خودشان، نیروهای اصیل و ملی را هم
مخدوش و بیاعتبار بسازند تا راه برای یکهتازیهای آنان فراهم شود و بتوانند
فعالان دیگر را از لحاظ رسانهای منکوب بکنند.
*خیلی ممنون از شما. به عنوان آخرین سوال خدمت شما می پرسم
درباره وضعیت اصلاح طلبان داخل کشور، شما چه نظری دارید؟ من در روزهای اخیر دیدم
که آقایان حجاریان، علوی تبار و تاج زاده گفتگویی داشتند و یکی از نکاتی که در
رسانه ها جلب توجه کرد بحث آنان درباره راهکارهای آینده اصلاح طلبان بود. آقای
حجاریان موضوعی را مطرح کردید در رابطه با درآمد نفتی سال آینده ایران و البته همه
مطلع هستیم که فروش نفت ایران همین حالا به نزدیک یک میلیون بشکه در روز رسیده و
سال آینده از این هم کمتر خواهد شد؛ حتی پیش بینی کارشناسان این بود که اگر دلار
به 20 هزار تومان برسد، کشور دچار قحطی و خسارت های جبران ناپذیری خواهد شد و این
بحران های شدید همه ابعاد زندگی مردم به خصوص وضعیت اقتصادی آنها را تحت الشعاع
قرار خواهد داد. به نظر شما مسیر تغییر و تحول در درون اصلاح طلبان به چه صورتی
خواهد بود؟ با اصلاح طلبان درون حاکمیت که هسته سخت قدرت را تشکیل می دهند که کاری
نداریم، اما اصلاح طلبانی که در بیرون حاکمیت و در بطن جامعه و معترض به شرایط
امروز کشور هستند، آنها به چه سمتی خواهند رفت؟ آیا این امکان وجود دارد که آنها
بیشتر به نیروهای ملی از قبیل جبهه ملی ایران روی آورده و به نیروهای ملی و
دموکرات داخل کشور نزدیک بشوند؟
- این موضوع به تشخیص خود آنها بستگی دارد و اینکه چه موضعی
را انتخاب بکنند و اینکه چقدر مواضع خودشان را با دیدگاههای جبهه ملّی ایران و
اصول اعتقادی آن تطبیق بدهند. ما اصول اعتقادی اولیهای داریم شامل: آزادی،
استقلال، عدالت اجتماعی، رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، جدایی دین از حکومت. این
موضوعات مهمی هستند و این بستگی به تصمیم آنها دارد که این اصول اعتقادی را قبول
داشته باشند یا نه.
در زمان دولت اصلاحات، که اصلاحطلبان قدرت را در اختیار
داشته و هم قوه مجریه یعنی دولت را و هم قوه مقننه یعنی اکثریت قریب به اتفاق
اعضای مجلس را در اختیار داشتند، ما دیدیم که آنها کارهای مهم و عمیقی در راستای
منافع ملی و تعمیق آزادی های بنیادین مردم نتوانستند انجام بدهند. شاید ساختار
حقیقی قدرت در ایران به شکلی شده که آنها نتوانستند تحولی در قدرت ایجاد بکنند و
این موضوع را ملت ایران هم درک کرده است. در این اعتراضات اخیر یکی از شعارهایی که
در اجتماعات مردم مطرح میشد این بود که: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!»
و این شعار نشان از همین درک مردم دارد.
مردم با این شعار خود، عبور از اصلاح طلبان و اصولگرایان را
یکجا نشان دادند. حال اصلاحطلبانی که صداقت در وجودشان باشد و سلامت باشند و این
آلودگیها و فسادهایی که در جامعه ما دامن خیلی ها را آلوده نموده، آنها را درگیر
خود نکرده باشد؛ این نیروها میتوانند در کنار نیروهای ملّی قرار بگیرند و اتفاقاً
باید هم در کنار هم قرار بگیرند. اگر تصور کنیم که نیروهای اصلاحطلب به تنهایی میتوانند
همه مشکلات را سروسامان دهند این تصور معقولی نیست و خامدستانه است. وضعیت کشور
ما به یک جایی رسیده که باید تمام نیروهای صادق و درستکار دست در دست هم به این
بحران ها و مشکلات رسیدگی کنند. اتحادی ملّی بین نیروهای دلسوز و وطنخواه در این
زمانه ضروری به نظر میرسد. این نیروهای دلسوز و وطن دوست باید همدیگر را یافته و
دست یاری بهم بدهند تا بلکه بتوانند کشور ما و کیان ملی ما را حفظ کرده و دوباره
سربلند گردانند.
*بنده هم منظورم پیوستن فیزیکی و عضو شدن در جبهه ملی ایران
نبود، بلکه بر اساس همان پروژه کلان اصلاحطلبی در معنای عام و کلی آن، به طوری که
بیانیه مرداد ماه خودتان اعلام کرده بودید را منظور داشتم که اگر راهی برای تشکیل
مجلس موسسان مدنظر جبهه ملی به وجود بیاید، در آن صورت اتحاد و همبستگی ای بین
نیروهای ایران دوست و طرفدار تمامیت سرزمین ما لازم و ضروری به نظر می رسد. منظور
من این بود که آیا این پتانسیل بین تمامی نیروهای ملی وجود دارد که بتوانند در
کنارهم جمع شده و برای ایران فعالیت کنند، چرا که به نظر میآید حل مسائل کلان
کشور نیازی به نیرویی متخصص و کارآمد دارد. در تایید سخنان شما می خواستم عرض کنم
که برای پیش برد پروژه کلانی که شما در آن بیانیه مطرح کردید که مجلس موسسانی برای
تدوین قانون اساسی جدید و چاره اندیشی برای مشکلات کلان کشور تشکیل شود، آیا این
پتانسیل بین گروه ها و احزاب دیده می شود؟
- ببینید ما سخنان گوناگونی می شنویم از طرف کسانی که به
اردوی اصلاحطلبی در ایران تعلق دارند و در فکر و بیاناتشان از تغییرات بنیادین
حرفهایی زده میشود. تغییرات مثبتی در افکار و دیدگاههای کسانی که به عنوان اصلاحطلب
فعالیت میکردند دیده شده و ما امیدواریم که این تشریک مساعی و هم فکری بین
نیروهای ملی و آزادیخواه از طرف آنها هم دنبال بشود. به هر حال منظور بنده هم این
نبود که آنها به عضویت جبهه ملی ایران دربیایند و پیوست تشکیلاتی پیدا بکنند، بلکه
همین هم اندیشیها و اتحاد برای برنامهریزی، برای عبور از این بحرانهایی که کشور
را فراگرفته میتواند در آینده نزدیک راهگشا باشد و همین اندازه، هم مفید است و هم
قابل تشکر و قدردانی است.