مرتضی کاظميان
گلشيفته يا پرستو و فاطمه و مرضيه؟
روی سخن اين يادداشت نه «گلشيفته» که آنهايی است که دغدغهی اين روزهايشان، «بخشی از زندگی گلشيفته» شده است.
«گلشيفته فراهانی» سه روز است فضای مجازی را آکنده است. در اين مختصر، قصد ارزيابی اقدام او را ندارم. گلشيفته بازيگر سينماست. مثل بسياری ديگر. کارنامهی هنریاش نيز بهجای خود مورد داوری قرار خواهد گرفت. اقدام اخير گلشيفته شايد در کنار تحليل جامعهشناختی ايران امروز، معنايی ديگر يابد.
در ايران تغييرات اجتماعی معناداری بهوقوع پيوسته است. طبقه متوسط مدرن، حامل اصلی اين تغييرات است. تغييرات اجتماعی البته خود را در برخی عرصهها از جمله تغيير هنجارها، آشکار کرده است. ماجرای گلشيفته فراهانی، بخش بسيار کوچکی از تغييرات اجتماعی در ايران را «عريان» کرده است. اما بايد تاکيد کرد که اين، تنها گوشهای از تغييرات است، بخش بسيار کوچکی از آن. مطالبات شهروندان اما تماميت حقوق اساسی و مدنی آنان را شامل می شود. خواستههايی که بخشهايی از آن، حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی مورد تاکيد قرار گرفته، اما حاکميت اقتدارگرا هيچ اعتنايی به آن نمی کند. مطالباتی که با باتوم و زندان و حتی گلوله، پاسخ میگيرد.
حق «زندگی»، آن چنان که مردم می خواهند، يکی از برجسته ترين تقاضاهای شهروندان است. اين حق اما در ايران امروز برای بسياری از زنان در حوزههايی چون پيدا کردن کار و ارتقاء اجتماعی و منزلتی همسان مردان، انتخاب پوشش با رعايت حريمهای جامعه، جدايی بیدردسر از همسر زورگو، حق برابر ارث، و مواردی مشابه و حتی سير کردن سالم شکم خود و فرزندان، متبلور شده است.
با اين مقدمه، روی سخن اين يادداشت نه «گلشيفته» که آنهايی است که دغدغهی اين روزهايشان، «بخشی از زندگی گلشيفته» شده است. اين جمع در حالی گلشيفته را مرکز ثقل کنش خود در فضای مجازی کردهاند که همزمان برای بخش ديگری از زنان ايران، اتفاقهايی ديگر درحال وقوع است.
فاطمه خردمند، روزنامهنگاری که همسرش (مسعود لواسانی، روزنامهنگار و زندانی سياسی تازه آزاد شده) از وضع جسمی و بيماری خاص او میگويد، در دور جديد بازداشتها، دو هفته است روانهی انفرادیهای اوين شده است. متين، پسر سه سالهی فاطمه، حالا به جمع نيمای ستوده، زينب محموديان، پرهام زيدآبادی، عرفان دليرثانی، و ديگر کودکان مظلوم ايران پيوسته و منتظر مادر بیگناه خويش است. به فاصلهی کوتاهی از بازداشت فاطمه خردمند، پرستو دوکوهکی، روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی و همکار بنياد فرهنگی دکتر علی شريعتی، مورد سرکوب غيرقانونی حاکميت اقتدارگرا قرار گرفته و به اوين منتقل شده است. پرستو بهجای کنش روشنفکرانه، حالا بايد پاسخگوی اذهان بيمار و رفتار خشن بازجويان متوهم باشد. ديگر همسايه فاطمه و پرستو در انفرادیهای سرد و خشن اوين، مرضيه رسولی، روزنامهنگار حوزه هنری و فرهنگی است. فاطمه رسولی نيست که از رويدادی که يک بازيگر سينمای ايران در خارج از مرزها آفريده، خبر دهد و به ارزيابیاش نشيند.
فاطمه، پرستو، و مرضيه، تنها نيستند؛ اوين و ديگر زندانهای ايران، و مراکز مختلف امنيتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، شاهد حضور زنان آزادهای هستند که بهدليل روشنگری، پيگيری حقوق اساسی و مدنی خود و ديگر زنان و مردان ايران، تهديد و تحقير میشوند، همهگونه توهين میشنوند، مورد بدرفتاری و خشونتهای گوناگون کلامی و فيزيکی قرار میگيرند، و بازداشت میشوند.
آنانی که اين روزها دغدغهشان، پرداختن به ماجرای گلشيفته شده و دفاع از حقوق وی، به شکل باورنکردنی در برابر موج جديد سرکوب و بازداشت کنشگران مدنی و فعالان سياسی و روزنامهنگاران، سکوت کردهاند. بديهی است که صدا و سيما و کيهان و فارس و همسلکان تبليغاتیشان در دستگاه شستوشوی مغزی و دروغپراکنی و تحريفگری نظام اقتدارگرا، شادمان بر طبل بکوبند و «بازی» تعريف کنند و «ميدان بازی» سامان دهند.
«ميدان بازی» آزادیخواهان و دموکراسیطلبان کجاست؟ کمتر از ۶ هفته تا انتخابات فرمايشی و نمايشی مجلس باقی است. سرکوبگران و تماميتخواهان در حال بسط اقتدار نامشروع خود با تشديد خفقان و سرکوباند، و میکوشند به اشکال گوناگون، با ارعاب و بازداشت نخبگان جامعه، مهندسی انتخابات مطلوب خود را بی مزاحم پيش برند. خطای راهبردی است که کنشگران مدنی و فعالان سياسی (حتی در فضای مجازی)، مسائل فرعی را جايگزين مسائل اصلی کنند. دستکم آنکه نهايت وقت ناشناسی است که در ميانهی چنين دعوايی، کسی مدعی پيگيری «حق فردی» و دفاع از «آزادی شخصی» و مفاهيم مشابه شود.
«تضاد اصلی» در ايران امروز، منازعهی دموکراسی و اقتدارگرايی، و چالش انرژیبر آزادیخواهان و تماميتطلبان است. اشتباه استراتژيک است که حاملان و همراهان جنبش سبز، پيگيری و تعميق جنبش اعتراضی خود را در سايهی اقدام اخير، يا جنگ روانی اقتدارگرايان از ياد ببرند.
آنهايی که در ميانهی منازعهی دموکراسیطلبان و اقتدارگرايان، دغدغهی گلشيفته دارند و اعلام کردهاند تمام قد در کنارش ايستادهاند، فراموش نکنند که فاطمه خردمند، پرستو دوکوهکی، و مرضيه رسولی تنها چند روزی است که به نسرين ستوده و بهاره هدايت و مهديه گلرو و شبنم مددزاده و بسياری ديگر از زنان آزاده و حقجوی ايران پيوستهاند؛ زنانی که حقوق مدنی و اساسی خود را در چهارچوب جنبش دموکراسیخواهی تعقيب میکنند؛ زنان آزادهای که نه فقط برای آزادی خود و فرزندانشان که برای رهايی همهی شهروندان تحت ستم و سلطه، روزهای بس سخت جدايی از همسر و فرزندان را صبورانه و بهگونهای ستايشبرانگيز تحمل میکنند.