به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۰

نامه محرمانه دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی به رهبر جمهوری اسلامی سرگشاده شد

پادشاهی که طرح ظلم افکند / پای دیوار ملک خویش بکند

دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، از بنیان‌گذاران نهضت آزادی ایران و فعالان نهضت مقاومت ملی؛ دکترای حقوق و علوم سیاسی؛ دادستان پایتخت در ابتدای دهه 40 و در دولت علی امینی؛ وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و روحانیان (ازجمله حجت الاسلام خامنه ای و آیت الله منتظری) در دوران پهلوی؛ از تدوین کنندگان و نویسندگان پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ وزیر کشور و وزیر دادگستری در دولت موقت مهندس بازرگان؛ نماینده مجلس شورای ملی (مجلس اول پس از انقلاب 57)؛ سرپرست دائره المعارف تشیع؛ عضو کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه؛ برنده قلم طلایی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در سال 1388؛ و مسن ترین کنشگر سیاسی حال حاضر در ایران است. 
بنا به گزارش جرس، وزیر دادگستری دولت موقت مهندس بازرگان، در سن 94 سالگی از موکل پیشین خود در نظام شاهنشاهی، و رهبر کنونی نظام سیاسی، می خواهد که "ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان سیاسی و به ویژه رفع حصر از آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجه الاسلام و المسلمین مهدی كروبی و اعلام آشتی ملی، زمینه‌ی بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نماید."
جـــرس: حدود هفت ماه پیش، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، از فعالان و کنشگران سیاسی با سابقۀ چند دهه اخیر ایران با ارسال نامه ای محرمانه به رهبر جمهوری اسلامی، ملاحظات مهمی را به وی خاطرنشان کرده و خواستار محاکمه و طرح عدم کفایت سیاسی محمود احمدی نژاد شده بود.
گفتنی است، این نامه پیش از فراخوان اخیر محمد نوری زاد و پیشنهاد وی برای ارسال نامه به رهبر جمهوری اسلامی، در 28 اردیبهشت ماه 1390 نگاشته و به شکل محرمانه برای آیت الله خامنه ای فرستاده شده است.
دکتر حاج سیدجوادی در سال 1380 و در سن 84 سالگی در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی، بازداشت و در سلول انفرادی بازداشتگاه 59 سپاه پاسداران، محبوس شد. ایشان بعدتر به قید وثیقه آزاد گردید.
این فعال دیرپای ملی - مذهبی در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی که در شهریورماه سال جاری منتشر شد، با غیرقانونی خواندن دادگاه های انقلاب درخواست کرد که پرونده زندانیان سیاسی به دیوان عالی کشور ارسال شود تا دروغ بودن اتهاماتی که به آنان نسبت داده شده، آشکار گردد.

متن کامل نامه مهم دکتر احمد صدر حاج سید جوادی به رهبر جمهوری اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

« وَالصَق بِاهلِ الوَرعِ و الصِّدق، ثُمَّ رُضهُم عَلی أن لا یطروك و لایبَجِّحوك بِباطلٍ لَم تَفعَله، فَاِنَّ كَثرَه الاِطراء تُحدِثُ الزَّهوَ، و تُدنی مِنَ العِزَّه »

( نهج البلاغه – گزیده‌ای از نامه به مالك اشتر )

مقام محترم رهبری؛ حضرت آیت الله خامنه‌ای

با عرض سلام و تحییات و با استعانت از الطاف خاصه‌ی الهی در توفیق خدمت به ملت شریف ایران

مدت‌ها بود كه قصد آن داشتم تا مطالبی را خدمتتان معروض دارم، لیكن كهولت و بیماری شدید، رمقی بر جا نگذاشت تا رودررو، دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود را با جنابعالی در میان گذارم و دریغ كه موهبت قدرت و مشغله‌ی حكومت نیز مانعی جدی است تا مقامات، لااقل هرازگاهی از یاران و همراهان گذشته سراغی و احوالی بگیرند. از سوی دیگر، متعاقب تهدیدات مكرر تلفنی ماموران وزارت اطلاعات به چند تن از اعضای خانواده ( دختر و نوه‌ی پسری ) كه به جهت مكاتبات علنی و قانونی اینجانب به برخی مقامات داخلی و بین‌المللی صورت گرفته بود، دوستان و آشنایان بر حذرم داشته و می‌دارند كه مبادا موجبات زحمتی مضاعف برای دیگران فراهم آورده شود. نصیحت مشفقان، چندی قفل بر دهانم نهاد، لیكن مشاهده‌ی عسرت زندگی مردم و اختناق روزافزون حاكم بر جامعه به حدی آزرده‌ام ساخت كه وفای به عهد سكوت، روا ندیدم و دیگر نتوانستم بر هیچ مصلحت‌بینی و صلاح‌اندیشی فردی قناعت كنم و همچنین از باب وخامت اوضاع و احوال جسمانی كه چه بسا حتی گرفتن قلم بر دست نیز در روزگاری نه چندان دور میسر نباشد، بر خود واجب دیدم تا در این فرصت پایانی، مكتوب حاضر را عرضه دارم.

صرفنظر از حوادث سیاسی و اتفاقاتی كه این روزها در كشورهای دیگر منطقه در جریان است، رعایت مصالح ملی و ضرورت بازگشت صداقت و راستی به عرصه‌ی حكومت و نظم و آرامش به زندگی عامه‌ی مردم، جلب نظر آن مقام محترم به اشكالات و پیچیدگی‌های مسایل اجتماعی كه از طرف حكومت روا دانسته شده و موجب آزار روحی و فشارهای غیرقابل تحمل به مردم و به ویژه فعالان سیاسی و خانواده‌های ایشان شده است، غرض اصلی تقریر مكتوب حاضر و تصدیع اوقات جنابعالی بود و انتظار می‌رود تا با استفاده از مقام و امكاناتی كه هنوز در اختیار دارید، در رفع مشكلات و نگرانی‌ها، اقدام عاجل و موثر بفرمایید.

1. جنابعالی بارها و بارها از رییس دولت – آقای احمدی‌نژاد – حمایت كرده‌اید و حال آن كه به زعم اینجانب، ایشان محور بحران در جامعه‌ی ایران و عرصه‌ی بین‌المللی بوده و ادعاهایی داشته و دارد كه هیچ دستاوردی برای ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی مقام رهبری و جایگاه ولایت فقیه ندارد. ادبیات مادون شأنی كه امروزه بر كرسی ریاست قوه‌ی مجریه تكیه زده است، امر مكتومی نیست كه نیاز به توضیح فراوان داشته باشد. رییس دولتی كه در عرصه‌‌ی داخلی، كاری جز ویران كردن دستاوردهای مادی و معنوی انقلاب اسلامی و عدول از آرمان‌ها و هنجارهای قانون اساسی نداشته و در صحنه‌ی بین‌المللی نیز به مثابه‌ی كانون بحرانی در منطقه عمل كرده است.

2. آیا تا كنون اندیشیده‌اید كه حاصل حدود شش سال مدیریت آقای احمدی‌نژاد، جز زیر سوال بردن عموم دستاوردهای سالیان پیش از زعامت ایشان، نقض فراگیر و مستمر حقوق بشر، نقض آرمان‌های انقلاب و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، حذف یاران و مدیران بعضاً توانمند دولتی، تخریب زیرساخت‌های اقتصاد ملی، ویرانی صنعت كشور و فربه ساختن سرمایه‌داری تجاری مبتنی بر واردات بی‌رویه چه بوده است؟ آیا اندیشه كرده‌اید كه مراد از حبس افراد شایسته‌ای مانند آقایان مهندس صفایی فراهانی، محمد نوری زاد، مصطفی تاج‌زاده، دكتر ابراهیم یزدی و بسیاری خادمان دیگر ملت ایران چه می‌تواند باشد؟ آیا برای چنین امری، هدفی جز آسیب رساندن به جان افرادی می‌توان یافت كه عظیم‌ترین خدمات را به پیروزی انقلاب و برپایی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند و از باب كهولت سن و یا فشارهای روحی و جسمی رایج در محیط زندان در معرض بیماری‌های سهمگین قرار دارند؟ آقای صفایی فراهانی ماه‌ها در بخش مراقبت‌های ویژه بهداری اوین محبوس بود و دكتر ابراهیم یزدی كه روزگاری به عنوان نماینده " جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر " از انجام هرگونه خدمتی برای قربانیان نقض حقوق بشر در ایران و از جمله جنابعالی دریغ نمی‌كرد و به رغم تمامی خطرات و تهدیدها به وظیفه‌ی دینی و ملی خویش عمل می‌كرد، پنج ماه در مكانی نامعلوم موسوم به خانه‌های امن وزارت اطلاعات ایام كهولت و كسالت را به تلخی و تنهایی‌گذراند. آیا حبس فردی مانند دكتر یزدی در خانه‌ی امن وزارت اطلاعات كه به مراتب از زندان رنج‌آورتر است با آن سوابق روشن، خدمات برجسته و حضور موثر و فداكارانه در دولت موقت و شورای انقلاب، در سی و دومین سالروز پیروزی انقلاب مردمی 1357، وهن آشكار انقلاب و آرمان‌های تاریخی آن محسوب نمی‌شود و آیا جنابعالی بر خود تكلیف نمی‌بینید كه در جهت كاهش این خسارات جبران‌ناپذیر اقدام موثری معمول دارید؟

3. حذف آشكار یاوران انقلاب و بار كردن عناوین غیرواقعی و توهین‌آمیزی چون " سران فتنه " برای كسانی كه بهترین سال‌های جوانی خود را برای برپایی انقلاب و تثبیت نظام هزینه كرده‌اند، با كدام توجیه می‌تواند در راستای تقویت نظام و آرمان‌های انقلاب ارزیابی شود و آیا برای جنابعالی كه در حال حاضر تنها عضو شورای انقلاب محسوب می‌شوید كه لااقل به ظاهر از تیرهای این جریان منحرف در امانید و یگانه كسی هستید كه هنوز از امكانات قابل توجهی برخوردار است، تكلیفی احساس نمی‌شود كه تا فرصت باقی است، تغییری ایجاد كرده و به اصلاح امور پرداخت.

نهضت آزادی ایران در سال 84 و با فاصله‌ی اندكی پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد در بیانیه‌ی شماره 1932 به صراحت اعلام نگرانی كرده و اذعان داشت كه تنها حاصل این انتخاب، انزوای رهبری ( پروژه‌ی تنهاسازی رهبر ) و تحمیل هزینه‌های سنگین به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. گزیده‌ای از این بیانیه به شرح زیر است:

" انتخابات اخیر ایران شكاف بزرگ و آشكاری را كه به تدریج در میان مدیران سطح بالای جمهوری اسلامی پدید آمده بود به بیشترین حد رساند. چنین به نظر می‌رسد كه جریان ویژه‌ای آگاهانه این سیاست را در راستای جداسازی و منزوی كردن رهبری پیش می‌برد. اختلافات شخصیت‌های كلیدی حاكمیت در این انتخابات، فرآیند « همه با من »- و نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر آن، یعنی جداسازی- را به آخرین مرحله‌ی خود رسانده است. نهضت آزادی ایران، فارغ از موضوع اعتقاد یا عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه و رهبری، این روند را ناسالم و به زیان آینده‌ی جمهوری اسلامی و امنیت ملی می‌داند. نهضت آزادی ایران چنین ترتیباتی را، به ویژه در شرایطی كه در برابر تهدیدات خارجی قرار داریم، نه به نفع مصالح مملكتی و نه در راستای امنیت ملی می‌داند. "

آرا و نظریات نهضت آزادی ایران پیرامون نظریه‌‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه بر همگان آشكار است و با این همه از آن‌جا كه این نهاد، جزیی از اصول قانون اساسی بوده است، از سی و دو سال پیش تا كنون، بارها اعلام داشته‌ایم كه حاكمیت قانون، گام نخست در راستای تامین حقوق و حاكمیت ملت محسوب می‌شود و از این رو، به رغم اختلاف نظرهای بنیادین، التزام خود را به كلیه‌ی اصول این قانون ابراز داشته‌ایم، لیكن جریانی كه البته به دروغ دم از ذوب شدگی در ولایت می‌زند، با بحران‌سازی‌ و تحمیل هزینه‌های سنگین و غیرقابل جبران بر پیكره‌ی اقتصاد و اجتماع سیاسی ایران، در عمل به كل نظام و حتی جایگاه ولایت فقیه نیز آسیب‌های فراوان و جدی رسانده است، نمودار عملكرد این جریان به وضوح حكایت از آن دارد كه جز نقض كل قانون اساسی و حتی حذف این جایگاه و برقراری حكومتی نظامی – ایدلوژیك بنا بر قرائتی خرافی و خودساخته از اسلام، هیچ هدف و چشم‌انداز دیگری برای آن نمی‌توان ترسیم كرد. اجرای بدون تنازل قانون اساسی، خواستی اساسی است كه نادیده گرفتن آن از هر سو به گسترش دامنه‌ی بحران و افزایش خسارات مادی و معنوی جامعه‌ی ایران خواهد انجامید.

4. صدر نامه‌ی حاضر با كلامی از حضرت امیرالمونین (ع) آغاز شده كه ترجمه‌ی آن چنین است: « به پرهیزگاران و راست‌گویان بپیوند و از آنان بخواه كه تو را فراوان نستایند و به باطلی كه مرتكب نشده‌ای شادمانت ندارند. زیرا تمجید آمیخته به تملق سبب خودپسندی شود و آدمی را به سركشی وادار كند. »

آیا تا كنون نیاندیشیده‌اید كه نتیجه‌ی عملكرد این كارگزاران و مشاوران متملق در طی سالیان دراز زعامت حضرتعالی چه بوده است؟ آیا تا كنون اندیشیده‌اید كه مراد چاپلوسان از به كار بردن اوصافی مانند " امام خامنه‌ای " چه می‌تواند باشد؟ آیا این دروغ بزرگی نیست كه پایه‌های حكومت را سست می‌كند؟ و آیا ابزاری در دست تمامیت‌خواهان نیست كه با اتكای به آن، منویات و منافع خویش را پیش ببرند؟ دادگاه انقلاب، سی و دو سال پس از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران از چه پشتوانه‌ی حقوقی، عقلی و اخلاقی برخوردار است و آیا زمان انحلال این نهاد قضایی ذاتاً موقت و اعلام دوران ثبات و تكیه بر قانون و اصول مسلم قضایی و در یك كلام تحقق حقوق شهروندی فرا نرسیده است؟ و آیا اساساً عنوان " دادگاه انقلاب "، كذب محض و استفاده‌ی ابزاری از اعتبار و نام انقلابی نیست كه مهم‌ترین آرمان‌هایش، تحقق آزادی و كرامت انسان بود؟

تداخل عملكرد ماموران امنیتی در اداره‌ی زندان‌ها و مدیریت عملی محاكم انقلاب در صدور و اجرای احكام سنگین علیه فعالان سیاسی و معترضان به عملكرد و شیوه‌های مدیریتی آقای احمدی‌نژاد، اصل تفكیك قوا و استقلال نهاد قضایی را منتفی ساخته است. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسوولیت نهایی عملكرد قوه‌ی قضاییه بر عهده‌ی جنابعالی قرار دارد. از این رو توصیه می‌شود كه لااقل به منظور حفظ و اعتبار نام و پیشینه‌ی خود، نگذارید كه در دوران زمامداریتان، چنین نقشی از شما بر جای بماند. بنابراین انتظار می‌رود كه در اقدامی اساسی ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان دربند عقیدتی و سیاسی و انحلال تشكیلات دادگاه انقلاب، امكان پاسخ‌گویی و استیضاح دولت و هرگونه تصمیم نمایندگان ملت در خصوص بررسی كفایت دولت و آقای احمدی‌نژاد و همچنین، زمینه‌ای جدی برای بازگشت نظم و آرامش به جامعه و اعلام آشتی ملی را فراهم آورید.

5. حذف یارانه‌ها در غیاب نهادهای نظارتی بودجه مانند سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت و مطبوعات آزاد و مستقل و با روش و تعجیلی كه دولت دهم برگزید، تیر خلاصی بود كه رو به زندگی تنگدستان نشانه رفت. هشدار می‌دهد كه اعمال فشار روزافزون به معیشت مردم و كوچك كردن سفره‌ی فقرا، پیامدهای سهمگینی برای نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت و از سوی دیگر، هزینه‌های این اقدام نابخردانه را كسی جز مردم زحمتكش نمی‌پردازد و هرگز تحول ناشی از این طرح، مثبت و در راستای منافع ملی ارزیابی نخواهد بود. پرسش اساسی آن است كه آقای احمدی‌نژاد، همراهان و حامیانشان این همه منابع مالی را با چه هدفی مطالبه می‌كنند؟ بنا بر گزارش دیوان محاسبات كشور، دولت دهم 85% از قانون بودجه‌ تخلف و انحراف داشته است. حال در شرایطی كه دولت خود را به هیچ‌كدام از ردیف‌های قانون بودجه متعهد نمی‌داند، افزایش 46 درصدی بودجه‌ی سال 1390 چه معنایی می‌تواند داشته باشد جز تسلط بلامنازع دولت بر منابع عظیم مالی؟ و آیا نامی جز افساد فی‌الارض بر این اقدام می‌توان نهاد؟

رییس دولت دهم ابایی از ارایه‌ی آمار‌های دروغین و غیرواقعی ندارد و متاسفانه، نه وی خود را ملزم به پاسخ‌گویی می‌داند و نه هیچ مقام مسوولی، وی را به وظیفه‌ی قانونی خویش رهنمون می‌دارد. عدم ارایه‌ی رقم رشد اقتصادی و ادعای دروغین ایجاد یك میلیون و ششصد هزار شغل در سال گذشته تا جایی وقیحانه انجام می‌شود كه حتی صدای نمایندگان محافظه‌كار مجلس را نیز در می‌آورد. رشد اقتصادی صفر درصدی در حالی كه نفت بالغ بر صد دلار به فروش می‌رسد و توقف فعالیت بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی و افزایش بیكاری در دو ساله‌ی اخیر و همچنین عدم شفافیت موجودی صندوق ذخیره‌‌ی ارزی و ده‌ها دلیل و نشانه‌ی دیگر، دلایلی متقن‌اند كه حكایت از عدم صلاحیت مدیریتی و اخلاقی دولت دهم و رییس آن در اداره‌ی امور دارد.

این روزها خودشیفتگی، كیش شخصیت و استبداد رای آقای احمدی‌نژاد تا میزانی شدت گرفته كه حتی در عزل و نصب وزیران و همكاران خود، توجهی به عزت و مصلحت مملكت نكرده و بهترین گواه رفتاری است كه ایشان در همین اواخر نسبت به وزرای امور خارجه و اطلاعات نشان داد. البته پرسش بنیادین آن است كه رییس دولت دهم با اتكا بر حمایت چه بخش و یا افرادی تا بدین حد، بی‌پروا عمل كرده و حتی در برابر دستورات مقام رهبری كه روزگاری خود را متصف به پیروی از او می‌دانست، ایستادگی می‌كند؟ به راستی آقای احمدی‌نژاد و همراهانشان از كجا خط می‌گیرند؟

6. نتیجه‌ی عملكرد و شعارهای دولت دهم و شیوع خرافه‌گرایی و معرفی چهره‌ای از اسلام كه مغایر عقل و در تضاد با حقوق ملت‌ها است، در عرصه‌ی داخلی، افزون بر نارضایتی عمومی و نفی جمهوریت نظام، به افزایش گرایشات اسلام‌گریزانه در جوانان منجر شده و زمینه‌ی نفی اسلامیت نظام را فراهم كرده است. در عرصه‌ی بین‌المللی نیز همان‌گونه كه مشاهده شد، پاسخ قاطع مردم و رهبران سیاسی مصر و تونس، تاكید و اصرار بر این نكته بود كه به هیچ وجه خواست برپایی حكومتی مشابه با نظام جمهوری اسلامی ایران را ندارند. با تاسف باید اذعان داشت كه عملكرد نادرست مدیران حكومتی ایران نه تنها در سالیان اخیر به تقویت " موج بیداری اسلامی " كه زمانی الهام‌بخش نهضت‌های رهایی‌بخش خاورمیانه بود، نیانجامیده، بلكه منجر به تشدید نگرانی عظیمی تحت عنوان " جمهوری ‌اسلامی‌هراسی " در منطقه و حتی در میان گروه‌های اسلام‌گرا شده است. یادآوری می‌كند كه چندی پیش نیز، یكی از اعضای بلندپایه‌ی حماس صراحتاً اعلام داشت كه الگوی حكومتی مورد نظر ایشان، تركیه است و نه ایران.

ترسیم نمودار عملكرد و شعائر آقای احمدی‌نژاد، همراهان و حامیانشان در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی و همچنین میزان و حجم ثروت‌های ملی و منابع مالی ناشی از فروش نفت و واردات بی‌رویه در سال‌های اخیر كه فارغ از نظارت و در غیاب نهادهایی مانند سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت، مستقیماً به جیب ایشان وارد شده است، حكایت از آن دارد كه مشارالیه فراتر از اهدافی نظیر راه‌اندازی تاسیسات انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز و تامین برق برای مردم و بلكه در راستای تاسیس یك جریان تروریستی بین‌المللی مشابه القاعده و البته با گرایش شیعی به سرعت در حركت بوده و چنان‌چه جلوی این قطار بی‌ترمز به موقع گرفته نشود، بیم آن می‌رود كه چه بسا در آینده‌ای نه چندان دور، مردم جهان به تكرار تهدیدات و فجایعی هم‌تراز با جنگ‌های جهانی گواهی دهند.

تاكیدات بی‌سابقه و تبلیغات گسترده‌ مبنی بر ظهور قریب‌الوقوع امام زمان(عج) و حتی انتساب عملكرد و تصمیم‌سازی‌های غیرعقلانی و فاقد مبانی كارشناسی دولت به نظرات امام عصر و طرح و تكرار ادعای واهی مدیریت جهان، تكیه بر نوعی ناسیونالیسم نوظهور كه چفیه بر گردن تندیس كوروش انداخته و مكتب ایرانی را ترویج می‌كند، تعاملات آشكار و نهان با مقامات آمریكایی و اسراییلی و به‌كارگیری افرادی با سوابق ناشناخته مانند آقایان حمید مولانا، محصولی، مشایی، سعیدلو، هاشمی ثمره و ده‌ها موضوع دیگر، همه و همه از دلایل و نشانه‌هایی محسوب می‌شوند كه نگرانی فوق را واقع‌بینانه‌تر می‌نمایند.

آیا جنابعالی استحضار دارید كه آقای رحیم مشایی در سخنرانی اخیر در جمع محفلی یاران گرمابه و گلستان خویش به صراحت ابراز می‌دارد كه: « تفاوت مدیریت امام زمان و مدیریت به اصطلاح نایب امام زمان را در شعارهای مردمی كه در اعتراضات دیروز ( 25 بهمن ) شركت كردند می‌توان دید. استراتژی ما بعد از انتخابات 88 علیرغم این كه تمام شعارها علیه دولت و احمدی‌نژاد بود به این صورت تدوین شد كه تلاش كنیم مردم را متوجه مشكل اصلی كشور نماییم و در این راستا از بار فشاری كه بر دولت و احمدی‌نژاد بود بكاهیم. به لطف خدا و مدیریت امام زمان بر خلاف تظاهرات اعتراضی قبل، این بار رهبر بود كه هدف قرار گرفته بود و هیچ كس علیه دولت و رییس جمهوری شعار نداد. »

در ابتدا به اصالت این سخنان تردید داشتم، لیكن قضایایی كه اخیراً در مساله‌ی عزل وزیر اطلاعات رخ داد، نشان داد كه اساسی‌ترین پیامد این اقدام زیركانه‌ی رییس دولت دهم، مسوولیت‌گریزی و انتساب عملكرد ضد مردمی این وزارتخانه به عهده‌ی مقام رهبری و اقناع و جهت‌دهی افكار عمومی در راستای مواردی است كه پیشتر، آقای مشایی به آن‌ها اشاره كرده بود.

به خاك و خون كشیدن مردم و كشتن فرزندان و عزیزان این مملكت و آن‌گاه شانه خالی كردن از زیر بار مسوولیت و متوجه ساختن تمام تقصیرات به عهده‌ی رهبری و مدیریت كل سی سال گذشته از جمله پیامدهای حكومت آقای احمدی‌نژاد بوده است. ملكوك نمودن اصالت و آرمان‌های انقلاب اسلامی 1357 كه روزگاری امید مستضعفان جهان و الهام‌بخش نهضت‌های آزادی‌بخش، از خاورمیانه گرفته تا آفریقا و آمریكای لاتین محسوب می‌شد و تبدیل این ارزش‌ها به احساس ناامنی جهانی و منطقه‌ای و از سوی دیگر رواج خرافه‌گرایی و انجام اقدامات و تبلیغاتی كه به گسترش امواج اسلام‌گریزی انجامیده است و همچنین، ارزیابی پیامدهای ناشی از تحریك مقامات كشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس، هم‌زمان با افزایش تنش‌های بی‌سابقه در ماه‌های اخیر در استان خوزستان، از جمله دغدغه‌هایی بوده‌اند كه نویسنده را به رغم كهولت سن و بیماری‌های متعدد جسمانی ناگزیر ساخت تا نگرانی خویش را از وضعیت ناگوار كنونی و خطری كه تمامیت ارضی، یكپارچگی ملت ایران و اعتبار باورهای اسلامی ایرانیان را تهدید می‌كند، عیان سازد. به جد باور دارم كه از حمله‌ی مغول به این سو، چنین تهدیدی كه توامان به سوی اسلام و ایران صورت گرفته باشد، بی‌سابقه بوده و بی‌تردید، این سنخ مخاطرات، تنها در راستای خواست و سیاست‌های محافل صهیونیستی و منافع افراطی‌های آژانس یهود قابل توجیه است.

مقام محترم رهبری!

در دوران مبارزه بارها تبرعاً وكالت و امر دفاع از جنابعالی را به عهده گرفتم و در طی سی سال گذشته كه در مسند قدرت قرار داشتید و در روزگاری كه چه بسا انگیزه‌ای برای كسب مال و جاه باید وجود می‌داشت، گواهی و تایید می‌فرمایید كه هرگز از بابت منافع و خواست شخصی، درخواستی نداشته‌ام اما اینك و در زمانه‌ای كه تنها، لقای محبوب مانع تداوم این همه درد و رنج جانكاه می‌شود، شرعاً و قانوناً حضرتعالی را وصی بر حفظ حقوق و جان اعضای خانواده و خانواده‌ی بزرگ‌ترم یعنی نهضت آزادی ایران و دیگر آزادی‌خواهان دربند اعلام می‌كنم. شایسته است تا به عنوان قدر متیقن حاكمیت و در مقام رهبری كل نظام و مردم ایران اقدام فرمایید و ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان سیاسی و به ویژه رفع حصر از آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجه الاسلام و المسلمین مهدی كروبی و اعلام آشتی ملی، زمینه‌ی بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نمایید. باشد كه مجلس و قوه‌‌ی قضاییه نیز در پرتو چنین سیاستی، از امكان بررسی كفایت سیاسی و اخلاقی رییس دولت دهم برخوردار شوند. امید دارد كه رد وصیت نكرده و به این آخرین خواسته‌ی فردی كه شاید روزگاری حقی بر گردن آقای سید علی خامنه‌ای و نه رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران داشته است، بی‌اعتنا نباشید.

ستم‌كاری و ظلم بر مردم، واقعه‌ی تازه و حادثی نیست كه بتوان پیامدهای آن را نادیده گرفت و آزموده را دوباره آزمود. سرنوشت خاندان شاه فراری و وقوع دو خودكشی در یك خانواده، حكایت از پریشیدگی بی‌مانندی دارد كه هیچ توجیه نیازمندی مالی و یا دلیل ظاهری دیگری بر آن نمی‌توان یافت و برای من و شما كه در ایجاد حكومت جدید نقش آفریده‌ایم، عبرت‌آموز است.

تلخی سخنم را با حلاوت بیان سعدی علیه‌الرحمه خاتمه داده و گزیده‌ای از حكایات گلستان را به عنوان تكمله، خدمتتان عرض می‌كنم:

« یكی را از ملوك عجم، حكایت كنند كه دست تطاول به مال رعیت دراز كرده بود و جور و اذیت آغاز كرده، تا جایی كه خلق از مكاید فعلش به جهان برفتند و از كربت جورش، راه غربت گرفتند. چون رعیت كم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.

نكند جورپیشه سلطانی كه نیاید ز گرگ چوپانی

پادشاهی كه طرح ظلم افكند پای دیوار ملك خویش بكند

والسلام علی من اتبع الهدی
احمد صدر حاج سید جوادی
عضو شورای انقلاب
28 / ردیبهشت /