به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۳

همسر حسن اسدی:

معلوم نیست چه بلایی سر این زندانی‌ها می‌خواهند بیاورند؟
حسن اسدی زیدآبادی و همسرش، عاطفه خلقی 

“هیچ کس نمی‌داند چه در دل ما می‌گذرد، ما که نه زندانی هستیم و نه گناهی کرده‌ایم. آن بنده خدا‌ها را هم آنجا گذاشته‌اند و هر روز یک بلایی سرشان می‌آورند. هر روز اتفاق جدیدی آنجا می‌افتد” این حرف های عاطفه خلفی همسر حسن اسدی زیدآبادی یکی از زندانیان بند ۳۵۰ است.
او دل نگران و چشم انتظار لحظه ها را سپری می کند تا شاید خبری بتواند اندکی بار غم دلش را سبک کند. وقتی شب گذشته این گفت و گو گرفته شد او همچنان منتظر بود، هرچند ساعتی پس از آن تلفنی از زندان و شنیدن صدای همسرش اندکی آرام اش کرد. ولی غم دیگر خانواده ها غم او هم هست.
گفت وگوی کلمه با عاطفی خلفی را بخوانید:
در دو سه روز گذشته اخبار نگران کننده‌ای از زندان اوین منتشر شد که حاکی از ضرب و شتم زندانیان و حمله به بند ۳۵۰ بود، آیا شما پیگیری کرده اید؟
متاسفانه ما بعد از دو روز هنوز خبری بیشتر از آنی که در رسانه‌ها آمده نداریم. من امروز هم به دادستانی مراجعه کردم آنجا هم پاسخی نگرفتم. مسئولان دادستانی تازه قرار بود به زندان مراجعه کنند و ببیند چه خبر بوده، دادستانی فقط می‌گوید یک بازرسی بوده و در واقع اتفاق خاصی نیفتده حالا باید منتظر باشیم تا دوشنبه خودمان برویم و بچه‌ها را ملاقات کنیم و ببینیم حالشان چطور است. من تا خودم همسرم و بقیه زندانی‌ها را از نزدیک نبینم هیچ حرفی را باور نمی‌کنم.
در این مدت به شما و خانواده و مادر اقای زید آبادی چه گذشت؟ ‌
من که نگذاشتم مادر ایشان از ماجرا با خبر شود چرا که شهرستان هستند و قطعا بلایی سرشان می‌آمد. ولی آن چیزی که بر من گذشت، واقعا وحشتناک بود، اولین خبر را که خواندم فقط یک اسم داشت و نوشته بود بقیه زندانیان به شدت کتک خورده‌اند، اصلا مساله کتک خوردن یا نخوردن همسر من نیست، مساله حمله‌ای است که به زندانی‌ها شده، واقعا باید جلوی این رفتار گرفته شود، هر دفعه باید گروهی به بهانه‌ای به آن‌ها حمله کنند و آن‌ها را تحت فشار قرار دهند؟ ‌ اصلا می‌خواهند بازرسی کنند، به صورت عادی بازرسی کنند. امروز در دادستانی به ما گفتند که زندانی‌ها اتاق‌هایشان را ترک نکرده‌اند، اصلا فرض کنیم که ترک نکرده‌اند، یعنی باید کتک بخورند؟ ‌ باید با این خشونت با آن‌ها رفتار شود؟  من نمی‌فهمم یعنی چه؟ ‌یعنی زندان‌بان برود به قصد اعمال خشونت علیه زندانی؟ ‌ با باتوم برود به قصد تحریک زندانی و خشونت؟ معلوم نیست چه بلایی سر این زندانی‌ها و خانواده‌هایشان می‌خواهند بیاورند؟ خانواده‌ها از همه بد‌تر، از پنج شنبه تا حالا داریم دیوانه می‌شویم، نمی‌دانیم باید چکار کنیم و کجا برویم و ‌به چه کسی پناه ببریم؟ ‌
آیا خانواده‌ها برنامه‌ای برای پیگیری و شکایت علیه مسببین دارند؟ ‌
والا من خودم آنقدر حالم بد است که نمی‌دانم باید چکار کنم، اما می‌دانم که یک سری از خانواده‌ها با نمایندگان مجلس تماس گرفته‌اند، هر کس هر کاری در توان دارد، قرار است که انجام دهد. دیگه باید تمامش کنند. بعد از چهار سال ما منتظریم این‌ها آزاد شوند اما هر روز دارند یک بلایی سرشان می‌آورند. یک روز می‌فرستندشان انفرادی، یک روز می‌گویند عید به‌شان مرخصی می‌دهیم بعد تمام مرخصی‌های عید را کنسل می‌کنند، من دیگران را نمی‌دانم اما من بعد از این مساله دیگر مماشات نمی‌کنم، باید همسرم را آزاد کنند. دیگر بس است، انتخاباتی بوده تمام شده، رییس جمهور جدید آمده، حالا برای اینکه رئیس جمهور را تحت فشار قرار دهند می‌خواهند زندانیان ما را تحت فشار بگذارند.
هیچ کس نمی‌داند چه در دل ما می‌گذرد، ما که نه زندانی هستیم و نه گناهی کرده‌ایم. آن بنده خدا‌ها را هم آنجا گذاشته‌اند و هر روز یک بلایی سرشان می‌آورند. هر روز اتفاق جدیدی آنجا می‌افتد.
اگر آن‌ها را گرفته‌اید که به ناحق هم گرفته‌اید چرا که هیچ کدامشان نه از نظر شکلی جرمی انجام داده‌اند نه از نظر ماهوی، حالا که ان‌ها را زندانی کرده‌اید بگذارید زندانشان را سپری کنند، مگر آن‌ها چه در دستشان دارند؟ ‌ زورتان زیاد است؟ باید هر بار یک تشنج و حادثه‌ای آنجا بسازید؟