منیر طه
مصدّقِ عزیزم
«نمیخواستم از خانه بروم ... مردم آمده بودند قالی مرا بدزدند و نه اینکه مرا بکشند ... غارتگران از جلو و نظامیان از عقب به خانۀ من هجوم آوردند و هر چه در خانۀ من و فرزندانم بود، حتّی در و پنجره ها را از جا کندند و بردند.
جای آن دارد از آن افسری که در ایام توقیف من در باشگاه افسران، عینک مرا که در اتاق خوابم بود و برده بودند به من داد صمیمانه تشکر کنم»
(دکتر محمد مصدق در دادگاه)
(دکتر محمد مصدق در دادگاه)