به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۳

به امید آزادی همه ی عزیزان در بند

حسین زمان 
زندونی 
هنوزم یکی توی پس کوچه ها ، داره عاشقی ها رو سر میبره...

زندونی 


زندونی - کاری از حسین زمان
حسين زمان: این ترانه همدلی من و عرض ارادتم به عشاقی است که
سالهاست پشت حصار شیشه ای و در حسرت در آغوش گرفتن یکدیگر تنها با نگاهشان عشق را تقدیم معشوق میکنند.

زندونی 
...کجایی که تنهایی و بی کسی ، با من آشنا کرده حس غمو 
ببین داغ دوری از آغوش تو ، به زانو دراورده احساسمو
همه فکر و ذکرم شدی و هنوز ، داره آب میشه دلم پای تو 
ببین قفل لبهای من وا شده ، منو قصه گو کرده چشمای تو 
خیالم رو از عمق دلواپسی ، تا رویای بوسیدنت میبرم 
سکوت شب و گریه پر میکنه ، شبایی که از خواب تو میپرم 
نشد قسمتم باشی و پیش تو ، به لبخند هر روزت عادت کنم 
منو محو چشمای مستت کنی ، تو رو مثل کعبه عبادت کنم

من این کنج زندون ماتم زده ، تو بیرون از اینجا تو رویای من 
من این گوشه جای تو غم میخورم ، تو بیرون از این میله ها جای من 
دارم تو هوای تو پر میزنم ، داری غصه هامو نفس میکشی 
به یادت رها میشم از این قفس ، تو از غصه ی من قفس میکشی 
از این شهر خاکستری دلخورم ، از این بغض پیچیده تو لحظه هام 
تو این روزهای پر از بی کسی ، تو تنها تنها تو موندی برام 
نباید چشامون از عشق تر بشه ، به خشکی این شهر بر میخوره 
هنوزم یکی توی پس کوچه ها ، داره عاشقی ها رو سر میبره...