راز دل (ویدئو)
عليرضا قربانی به دنبال لغو کنسرت گروهش، در گفت و گو با «موسيقی ما»، ضمن اعتراض شديد به لغو اين کنسرت گفت: برای من، اين اقدام جای تأسف و تعجب بسيار دارد. نهادهای قضايی اگر می خواهند اعمال نفوذ کنند، بايد عليه اداره ارشاد استان يا نهادهای ديگری که در رابطه با اعطای مجوز دخيل بوده اند، وارد عمل شود نه اينکه به صورت مستقيم با برگزارکنندگان کنسرت برخورد کرده و مانع از اجرای برنامه توسط آنان شوند. وی در اين باره افزود: بايد اين مسأله از لحاظ قانونی نيز مورد بررسی قرار گيرد اما در اين ميان چند نکته مهم وجود دارد که برای من بسيار باعث تأسف و بيش از آن تعجب است. اگر در اين باره خلاف يا ممنوعيتی وجود دارد، چرا شورای تأمين استان، اداره کل ارشاد و اداره اماکن اين مجوز را داده اند؟
وی درپايان درباره نااميدی هنرمندان از برخوردهايی اينچنين هم گفت:
ما تاکنون دلسرد نشده ايم و از اين به بعد هم نخواهيم شد. اتفاقاً مسائلی از اين دست باعث می شود، در راه مان مصمم تر شده و اجرای برنامه را به عنوان يک وظيفه برای خودمان بدانيم. ما بايد قانون شکنان را متوجه اين مسأله کنيم که موسيقی، يکی از باارزش ترين و مهم ترين هنرهای خداوند است و می تواند در جامعه بسيار تأثيرگذار باشد.
راز دل
اي بي وفا راز دل بشنو
از خموشي من
اين سكوت مرا ناشنيده مگير
اي آشنا چشم دل بگشا
حال من بنگر
سوز و ساز دلم را نديده مگير
امشب كه تو در كنار مني
غمگسار مني
سايه ات سر من تا سپيده مگير
اي اشك من
خيز و پرده مشو
پيش چشم ترم
وقت ديدن او راه ديده مگير
دل ديوانه من
به غير از محبت
گناهي ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان
كه جز بي پناهي
پناهي ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشي
كه در هر بيابان
به تلخي سرشكي بيفشاند
به جز اين اشك سوزان
دل نااميدم گواهي ندارد خدا داند
وی درپايان درباره نااميدی هنرمندان از برخوردهايی اينچنين هم گفت:
ما تاکنون دلسرد نشده ايم و از اين به بعد هم نخواهيم شد. اتفاقاً مسائلی از اين دست باعث می شود، در راه مان مصمم تر شده و اجرای برنامه را به عنوان يک وظيفه برای خودمان بدانيم. ما بايد قانون شکنان را متوجه اين مسأله کنيم که موسيقی، يکی از باارزش ترين و مهم ترين هنرهای خداوند است و می تواند در جامعه بسيار تأثيرگذار باشد.
راز دل
راز دل
اي بي وفا راز دل بشنو
از خموشي من
اين سكوت مرا ناشنيده مگير
اي آشنا چشم دل بگشا
حال من بنگر
سوز و ساز دلم را نديده مگير
امشب كه تو در كنار مني
غمگسار مني
سايه ات سر من تا سپيده مگير
اي اشك من
خيز و پرده مشو
پيش چشم ترم
وقت ديدن او راه ديده مگير
دل ديوانه من
به غير از محبت
گناهي ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان
كه جز بي پناهي
پناهي ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشي
كه در هر بيابان
به تلخي سرشكي بيفشاند
به جز اين اشك سوزان
دل نااميدم گواهي ندارد خدا داند