به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۵

چرا در یک رابطه ناسالم می‌مانیم؟

وابستگی بیمارگونه، ترس از تنها شدن، فداکاری برای فرزندان؛ اینها برخی از دلایل کسانی است که درگیر رابطه‌های عاطفی به بن‌بست رسید‌ه‌اند. در این نوشته به جستجوی تعریف رابطه عاطفی سالم و دلایل عدم ترک رابطه ناسالم رفته‌ایم.

می‌گوید سال پیش یک بار با صدای داد و بیداد و مشت‌هایی که به در حیاط کوبیده می‌شد، بیرون پریدم. دختر جوانی که هم سن و سال دختر خودم بود، هر چه دشنام بلد بود، با صدای بلند توی کوچه فریاد می‌کشید و سراغ همسرم را می‌گرفت. تازه فهمیدم همسر صیغه‌ای‌اش است. می‌گوید عذاب‌آورتر از این صحنه، دیدن پسرم بود که از کلاس کنکور برگشته و هاج و واج به هر دومان خیره شده بود؛ به من که اشک می‌ریختم و به دخترک که فریاد می‌کشید.
۴۵ ساله است. مادر دو فرزند. از خانواده‌ای مرفه با خانواده‌ای مرفه‌تر وصلت کرده است.
 ۶ سال پیش با پیراهن سپید به خانه بخت آمده، اما خود را سیاه‌بخت‌ترین انسان روی زمین می‌داند. 
می‌گوید، نمی‌دانم آخرین باری که همسرم با من به عنوان شریک زندگی که نه، به عنوان یک انسان حرف زده، کی بوده است. می‌گوید سال‌هاست که برای او مرده‌ام، ولی من هنوز دوستش دارم. 
اتفاق پارسال، چند ماه بیمارش کرد. اما باز هم برخاست. باز هم در همان خانه است و باز هم ادامه می دهد. 
چرا؟ می‌گوید به خاطر بچه‌هایم. دخترش ماه دیگر نامزد می‌کند.

مریم (نام مستعار) یکی از هزاران شهروند ایرانی است که سال‌هاست زندگی‌شان را وقف رابطه‌ای نادرست کرده‌اند. 
رابطه‌ای گاه تهی از محبت و عشق، گاه مالامال از نادیده گرفته شدن، تحقیر، سرزنش و خشونت. 
آماری از "طلاق‌های عاطفی" در دست نیست. 

وب‌سایت "مشرق" در گزارشی در این‌باره می‌نویسد: «در کشور ما پایگاه رسمی وجود ندارد، هر نهادی یک آمار می‌دهد. اما بر اساس تحقیقات، می‌توان ادعا کرد، از هر دو ازدواج، یک ازدواج در مرحله طلاق عاطفی است. »

اما چه می‌شود که کسی در یک "رابطه عاطفی" به بن‌بست‌رسیده، درجا می‌زند و میلی به بازگشت و تغییر مسیر از خود نشان نمی‌دهد؟

چند وقتی است که این پرسش و گفت‌وگو درباره آن، دغدغه‌ی برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی هم شده است. 

چرا می‌مانیم. عنوان هشتگی است که کاربران با آن از دلایل ماندن خود در رابطه‌‌های به بن‌بست رسیده می‌نویسند.
دویچه وله