عادت كتابخواني
بعد از تمام شدن تاب و تب روزهايي به رنگ كتاب و مواجهه با نقد و نظرهاي موافق و مخالف كتابگردي و حركتهايي مشابه بدنيست نگاهي داشته باشيم به فهرست عادتهايي كه در مقالات مختلف از جمله هاوارد آكادميك به عنوان عادتهاي كمككننده به ارتقاي فرهنگ مطالعه در خانوادهها ذكر شدهاند و ببينيم كدام يك از اين كارها را به طور روزانه و نه از سر وظيفه كه اتفاقا برحسب عادتي متعارف انجام ميدهيم:
همان طور كه درصدد افزايش متراژ خانه و افزودن تمهيدات رفاهي هستيم به فكر پربار شدن گوشهاي كه خلوت كتابخانه خانه نيز هست باشيم.
هميشه در كيفمان يك كتاب ولو كم حجم، داشته باشيم. بهترين جايزه براي تشويق كودكانمان را كتاب بدانيم و براي نهادينه شدن اين تفكر، به شريك زندگيمان نيز پيش چشم كودك، كتاب هديه دهيم. اگر عضو هيچ كتابخانهاي نيستيم لااقل در يك كتابفروشي كوچك آمد و شدي داشته باشيم تا ما را به اسم يا چهره بشناسند و اعتماد به نفسي آغشته به فرهنگ پيدا كنيم.
كنار هداياي نفيسي كه به عزيزانمان ميدهيم با هر چند صفري كه كنار رقم خريد دارند بودجهاي براي خريد يك كتاب هم قرار دهيم كه بيشك راه دوري نخواهد رفت!همه اينها اگرچه اقداماتي فردي است و براي ترويج كتابخواني منطقي است كه بايد از سالهاي كودكي آغاز كرد تا به جد موثر واقع شود و با هيجاني گذرا رنگ فراموشي بر قامت بودنش ننشيند. در اين مورد بالطبع سازمانهاي مردمنهاد نقش بسزايي در آن دارند.
براي مثال چند ماه پيش در روزنامه اعتماد از كمپيني به نام «چالش مطالعه در تابستان» كه در كشور انگلستان شكل گرفت، نوشتيم. اينكه جرياني شكل گرفت تا با ابزارهاي مختلف، از جمله شبكههاي اجتماعي، بنرها و بيلبوردها براي شركت در مسابقات كتابخواني كودكان ٦ سال به بالا نسبت به وجود اين حركت مردمي آگاه شوند و از چهرههاي محبوب بومي نيز براي ترغيب هرچه بيشتر مشاركت استفاده شد و جايزه نيز اسكناسهايي روي همچيده به ارتفاع برج بيگ بن نبود!
شايد حالا كه عادت كتابخواني در اقصي نقاط دنيا كمرنگتر شده است بايد پذيرفت كه ميشود از كمك به نسلي كه هماكنون در مقطع تصميمگيري و سكانداري است، گذشت و متمركز به آينده فرزنداني فكر كرد كه غمانگيز است دنياي كمرويايي نظير نسل ما را دوباره و هزارباره تكرار كنند.
ديبا داودي