عکس ویدا موحد، پس از اعتراض به حجاب اجباری در سطحی وسیع منتشر شد
ویدا موحد اولین زنی بود که روی سکوی آزادی رفت.
چیزی در این عکس، «دگرگون شده» بود: چشم به دیدن زنی آنقدر ساده بر ارتفاعی ناعادت، عادت نداشت. اعتراضات تا کنون در «سطح» خیابان رخ داده بودند. این زن، یکی از ما زنان بود و در عین حال، نبود. سطح خیابان برای انتخاب معترضانه او دیگر کفاف نمیداد.
احتمالا به چشم کسی که سویی ایستاده بود و با دوربین موبایل عکسی از موحد در زمینهای شلوغ میگرفت، شمایل او با آن سادگی چیزی بود در ردیف هزاران عکسی که آدمها روزانه از خودشان و طبیعت میگیرند. زنی که میتوانست با آن لباس خانگی راحت در جایگاه یک زن معمولی از بطن جامعه باشد.
"ما به عنوان ساکنان جهان عکس، به عکس عادت کردهایم. عکس با ما آشنا شده است. بیشتر عکسها را دیگر نمیبینیم زیرا به آنها عادت کردهایم. همانگونه که هیچ چیز آشنایی را در محیطمان نمیبینیم و فقط آنچه به چشممان میآید که دگرگون شده باشد. دگرگونی، آموزنده است و عادت، بیهوده." این تعبیر ویلیام فلوسر، فیلسوف و نویسنده چک است.*
شمایل موحد اما از ردیف عکسهای روزمره که در گوشی ذخیره میشوند و پس از مدتی که صاحب گوشی پی به پر شدن حافظهی دستگاه برد حذف؛ فراتر رفت. او حامل تمام نشانههای اعتراض خاموش زن معاصر ایرانیاست: پوشیده، آغشته به سکوتی که به هزاران سخن میآوازد و «انتخاب» رفتاری معترضانه که اینجا، آویختن پارچهای از چوب و ایستادن در تقاطع شلوغ انقلاب_وصال بود.
عکس موحد در آن پسزمینه شلوغ، به زودی به طرحی بدیع بدل شد. تبدیل به شمایل محض شد و در قامت لوگوی اعتراض زن معاصر، دست به دست چرخید. سوژگی موحد در زمینه ساده آبی، و تاکیدی گرافیکی بر پارچه سفید به چوب آویخته در دستانش،از دگرگونگی عکس آماتور موبایلی شاهد صحنه میآمد: اتفاقی رخ داده بود: زنی معترض، با انتخاب سکوت و ارتفاع، آن چیزی را در دست داشت که سیونه سال، نماد اسارت بنیادین زن ایرانیاست: حجاب اجباری. بر سکویی ایستاده بود که بعدها ارزشی فراواقعی یافت.
، عکاس