به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۹۶

محمد سیف زاده: یک روز به مرتضوی گفتم تو نماز هم نمیخوانی؟

محمد سیف زاده
امکان طرح مجدد پرونده خانم کاظمی وجود دارد

محمد سیف زاده،  وکیل خانواده زهرا کاظمی در گفت و گو با نشریه صدا در ارتباط با پرونده زهرا کاظمی می‌گوید: 
در مورد آقای مرتضوی، باید مسئولان پاسخ دهند با چه مجوزی یک جوان ۱۸ ساله را رئیس دادگاه شهربابک منصوب کردند،آن هم بدون اینکه سواد حقوقی داشته باشد؟! چرا مجلس سوم که از قضا در اختیار اصلاح طلبان بود قانون می‌گذارد که هرکس بازجوی انقلاب بود می‌تواند قاضی شود؟! چرا اینها جواب نمی‌دهند؟ ما همه مسئولیم. اینکه حالا یک جناحی برای بهره گیری جناح دیگر را بکوبد مشکلی حل نمی‌شود. باید سؤال کرد که چه کسی ایشان را به قدرت رساند؟ دادستانی تهران برای کسانی بود که ۳۰ سال سابقه قضاوت در دادگستری داشتند و به دیوان عالی کشور رفته بودند و از آنجا آنها را دادستان عمومی می‌کردند اما سعید مرتضوی بدون طی همه این مراحل دادستان تهران شد!


در ارتباط با پرونده آقای شمس الواعظین (برای روزنامه نشاط) ما ۸، ۹ ماه از صبح تا شب در دادگاه بودیم ، می‌آمدیم و می‌رفتیم و از صبح تا شب و تمام روز با آقای مرتضوی بودیم، یک روز من به مرتضوی گفتم تو نماز هم نمی‌خوانی؟ پرده را زد کنار و گفت آفتاب هست؟! گفتم ساعت نه شب است. آنجا آقای جلایی پور عصبانی شد و شروع کرد به دادوفریاد کردن که الان می‌روم زنگ می‌زنم و به رهبری میگویم که تو نامسلمانی. نهایتاً شمس الواعظین به جلایی پور تلفن زد و گوشی را به من داد و من به او گفتم بیا بالا. جلایی پور که رسید در راهرو، خبرنگاران داخلی و خارجی همه ایستاده بودند که یک مرتبه جلایی پور گفت این دادگاه، دادگاه انگیزاسیون است، این دادگاه، دادگاه تفتیش عقیده است، مرتضوی هم بدون اینکه معنی اینها را بفهمد گفت انگیزاسیون هست ولی تفتیش عقیده نیست! این آدم که نمی‌دانست انگیزاسیون و تفتیش عقیده یک معنی هستند رئیس دادگاه مطبوعات بود!

مرتضوی موقعی که روزنامه‌های را می‌بست آدمهای بسیاری راهنمایی می‌شدند تا بیایند از او تشکر کنند که با این کار جلوی فاسدها را گرفته! من همانجا بودم و اینها را می‌دیدم. می‌دانستم چه کسانی هستند. باند قدرت از او حمایت می‌کرد و باند مقابل هم نیامد به نقد بپردازد!

یک روز به او گفتم مرتضوی تو بچه‌های انقلاب را تقریباً از بین بردی، برای بچه‌های نظام هم پرونده سازی می‌کنی؟ که خندید.

خانم زهرا کاظمی در ارتباط با حوادث سال ۸۲ دانشگاه تهران آمده بود ایران که مصاحبه کند. از وزارت ارشاد هم کارت خبرنگاری گرفته بود. چون خانواده بازداشت شدگان جلوی زندان اوین تحصن کرده بودند خانم کاظمی آنجا می‌رود و مصاحبه و عکسبرداری می‌کند که ایشان را می‌گیرند و می‌برند داخل زندان. داخل زندان می‌خواهند دوربین را از ایشان بگیرند که نمی‌دهد و مقاومت می‌کند اما یکمرتبه فیلم را درمی آورد و می‌سوزاند. به رغم اینکه فیلم را سوزانده، یکی می‌آید می‌گوید اگر نمی‌توانید فیلم را از او بگیرید من یک نفر دیگر را مأمور کنم که در همین حال یک نفر دیگر از پشت زهرا کاظمی را می‌گیرد و مشتی به سرش می زند که در همین حین سرش به زمین برخورد می‌کند و بیهوش می‌شود. وقتی بیهوش می‌شود و به جای اینکه ایشان را به بهداری ببرند، به دادسرا می‌برند. بعد از اینکه به هوش می‌آید، می‌برند برای بازجویی.

گزارش مجلس ششم آقای مرتضوی را قاتل اعلام کرده بودند. در آن گزارش باصراحت، کمیسیون به این نتیجه می‌رسد که قاتل، مرتضوی است. گزارش می‌گفت نصف شب، سه نفر از ماموران، با آقای مرتضوی وارد سلول می‌شوند و آنجا اتفاقی میافتد که خانم کاظمی حالشان بسیار وخیم می‌شود و با سرعت او را به بیمارستان می‌برند. وقتی که به بیمارستان می‌برند اطرافیان آقای مرتضوی به بیمارستان دروغ میگویند. میگویند ایشان اعتصاب غذا کرده و دچار خونریزی شده! بیمارستان از همه جا بی‌خبر، می‌رود دنبال این قضیه. درحالیکه ایشان مجدداً دچار ضربه مغزی شده و در اثر آن فوت می‌کند. اما دو تا اثر ضربه روی سربود. اگر مشخص می‌شد مرگ ناشی از کدام آن ضربات است قاتل مشخص می‌شد. یکی از این ضربه‌ها ضربه جلوی اوین و دیگری داخل سلول و موقع بازجویی مرتضوی.

اکنون امکان طرح مجدد پرونده خانم کاظمی وجود دارد. آقای یونسی که الان می‌گوید وزارت اطلاعات بررسی کرده و متوجه شده است که اتهام خانم کاظمی جاسوسی نبوده، درست می‌گوید. این مرتضوی بود که بر طبل جاسوس بودن خانم کاظمی می‌کوبید.