“ وقتی در آخرین ملاقات حضوری با ذوق و شوق به سراغم آمد و گفت آقای وکیل چه خبر و با سکوت من مواجه شد، متوجه همه چیز شد و زیرلب رو به آسمان گفت: توکل برخدا…
اینها گفتههای وکیل شخصی است که به "جرم" خوردن مشروب "اعدام" شده است.
و من ماندهام که آیندگان چه قضاوتی با ما خواهند کرد؛ این که انسانی را در زمان حیات ما به خاطر خوردن مشروب اعدام کردهاند.
اتهام او خوردن مشروب بوده است؛ گیریم که چند بار خورده است. گیریم که زیاد خورده است. عادیترین کاری که میلیاردها انسان هر روز انجام میدهند از جمله هزاران قاضی.
او قربانی جهالت محضی شده است که دیگر حتی نمیشود گفت "قرون وسطایی".
نمیدانم مردم دنیا، آنهایی که این خبر را شنیده و باور کردهاند چه نگاه تحقیرآمیزی به ما دارند.
گفته شده که او دو فرزند دارد. نمیدانم کودکان او چه حسی نسبت به هموطنانشان دارند؟! این که ملتی اجازه داده است حکومتی به خاطر خوردن مشروب، پدرشان را اعدام و زندگی و آیندهی آنها را به تباهی بکشاند.
نمی دانم همسر او چه قضاوتی خواهد داشت؟! چگونه خواهد توانست به تنهایی بار سنگین زندگی در این کشور فلاکت زده را بر دوش کشد؟ کشوری که اقتصادش ویران است به مانند دستگاه عدلیهاش که ویرانهای بیش نیست.
فرزندان آن قاضی که چنین حکمی صادر کرده است(گیریم که قانون به او تکلیف کرده است)، چه قضاوتی در مورد او خواهند داشت؟ آیا هنگام صدورحکم اندیشه نکرد؟ تردیدی به خود راه نداد؟ دستاش نلرزید؟ چشمان بیآیندهٔ کودکان او را تجسم نکرد؟ فکر نکرد چگونه با کودکان خود و همسرش چشم در چشم خواهد شد؟ با خودش چگونه کنار خواهد آمد؟
حتما یادش خواهند ماند که او، انسانی را به خاطر خوردن مشروب از پای در آورده است. آیا توجیه این که "فقط قانون را اجرا کرده است" کافی خواهد بود؟ اگر روزی مجبور باشد حکم اعدام میلیاردها انسانی را که هر روز در حال خوردن مشروب هستند صادر کند چی؟
این حکم، برای همیشه، در تاریخ بشریت ثبت شد و ننگ آن به نام حکومتی است که می خواست ما را به درجه انسانیت برساند.
رضا خندان، فعال مدنی و همسر نسرین ستوده