«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفتتپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عینحال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایتها، علاوه بر دادن تصویری بیواسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نامهایی میکند که اسارت آنها همچون زندگیشان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.
هر روز یکی از روایتهای کتاب تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد که «ایرانوایر» ناشر آن است را میتوانید در این وبلاگ بخوانید. «ایرانوایر» پیشتر نسخه کامل پیدیاف این کتاب را اینجا منتشر کرده است.
***
زندان سپیدار؛ روایت پنجم
سحرگاه ۲۰ فرودین ۱۳۹۷، «فاطمه قلاوند» و «سحر جاجرینه» به خاطر گرفتن دست همدیگر و ایستادن در سرویس بهداشتی، توسط افسر نگهبان به پابند و زنجیر کشیده شدند!
«ف.ش» به سیگار وابستگی شدید داشت. یک مامور در حین اعزامش به دادگاه، در ازای دادن یک نخ سیگار، به او تجاوز کرد. سایر زندانیان این اتفاق را به رییس اندرزگاه گزارش دادند. او نیز به اتهام ارتباط نامشروع، پرونده جدیدی برای ف.ش تشکیل داد!
«نسا نجاتی» در تاریخ اول فروردین ۱۳۹۸ به مناسبت شادی شب عید، از خودکار قرمز به جای رژ لب استفاده کرد. او با گزارش افسر نگهبان شیفت، به قرنطینه منتقل شد و تا اطلاع ثانوی از حق ملاقات شرعی با همسرش و تماس تلفنی زندان به زندان محرومش کردند.
پس از این اتفاق، استفاده از خودکار قرمز و سیاه در بند نسوان ممنوع اعلام شد. پیشتر زندانیان مداد قرمز را رنده و با وازلین ترکیب و از گذاشتن آن در نایلون و زیر آفتاب، ماتیک تهیه میکردند. اما پس از تنبیه نسا نجاتی، رنده و مداد قرمز در زندان ممنوع اعلام شدند.
هرگونه ملاقات حضوری با آقایان (چه پدر، چه همسر و چه برادر)، مگر با دستور ممنوع است. همین دستور هم در خارج از تایم ملاقات به سختی اخذ میشود.
پوشیدن مانتو ممنوع است. به هنگام اعزام به خارج از زندان نیز باید لباسهای داخل بند را با حجاب کامل پوشید. در داخل بند نباید لباس تنگ پوشید. همچنین باید دستها را تا پایینتر از آرنج و پاها را تا پایینتر از باسن پوشاند. پوشیدن کفش در حین اعزام ممنوع است و در صورتی که آستینها بالاتر از مچ دست قرار بگیرند، باید از ساق دست استفاده کرد. در زمان ملاقات یا اعزام، استفاده از چادر گلگلی و جوراب الزامی و پوشیدن رنگهای شاد ممنوع است.
کارت تلفن مادر «حدیث» را به خاطر تنگی شلوارش از او گرفتند و او خودزنی کرد. خودزنی کرد، خون کف کریدور پاشیده شد، حدیث و «ماریا» با پای برهنه در خون رقصیدند.
«سمیه آلبوغبیش» در آذر ۱۳۹۸ به خاطر رقصیدن، به دفتر ریاست زندان احضار و پس از برخوردهای وحشیانه، به مدت سه روز با پابند به قرنطینه منتقل شد. سمیه در سیزدهمین سال حبسش، از شدت عصبانیت با ملافهای که زیر پایش بود، اقدام به خودکشی کرد.
مامورانی که با رصد دوربینها در عرض ۱۰ثانیه به رقص سمیه پی برده بودند، تا ۱۰ دقیقه بعد از اقدامش متوجه خودکشی او نشده بودند. او در نهایت با کمک پزشک از مرگ نجات یافت.
صورت کبود سمیه از تصاویر فراموش نشدنی زندان «سپیدار» است. صورت کبود با زنجیرهایی به پایش در حالی که با ملافه دور گردن روی کف قرنطینه ولو شده بود و پزشک زندان فریاد میزد که خودش را کشته است، نماد زندگی سیاه زنان سپیدار است. او شادابترین زندانی سپیدار بود، در حالی که تنها به خاطر یک پروندهسازی داشت سیزدهمین سال حبس خود را سپری میکرد. آری این او بود که فریاد میزد:
«بس کنید! دیگر نمیتوانم…»
سمیه دو روز بعد از خودکشی به بیمارستان روانی اهواز منتقل شد. هرچه التماس کرد که مرا ببخشید، دیگر نه میرقصم، نه میخندم و نه خودکشی میکنم، بیفایده بود. پس از آن، در صف قرص تباه شد. مشتمشت داروی اعصاب به همان چیزی تبدیلش کرد که «میرزا» و «پیرایش» میخواستند.