تحولات چین چه ارتباطی با منافع ملی و آینده ایران دارد؟ چرا مفهوم مشارکت انحصاری با چینی ها برای ایران مانند وارد شدن به یک نبرد از پیش مغلوبه است؟ چرا جواد ظریف و بیت آیت الله خامنه ای که به صورت پنهانی و غیر شفاف با چین و لشگر کمپانی های غول پیکر چینی وارد معامله پنهانی شده اند تا از نوک مو تا پاشنه کفش آینده ایرانی ها را به چین واگذار کنند دوست مردم نیستند؟ چرا موضوع به این اهمیت که قطعا پر ریسک تر از فعالیت های هسته ای است به رفراندوم گذاشته نمی شود تا مردم در مورد آن اظهار نظر کنند؟
این یادداشت بر این تاکید دارد که قرارداد با چین برای ایران بدتراز ترکمانچای و از دست دادن ۱۷ شهر و ۲۵۰ هزار کیلومتراز اراضی کشور است، زیرا بعد از گلستان و ترکمانچای بقیه کشور همچنان باقی ماند، اما بعد از پایان توافق با چین، بعید نیست از هویت کشوری به نام ایران چیزی باقی نماند.
۱- ایران دارای سومین یا چهارمین ذخایر نفت جهان پس از عربستان، عراق ، و ،ونزویلاست و همچنین مالک دومین ذخایر اثبات شده گاز جهان پس از روسیه. به عبارتی، ایران یک کشور استراتژیک از نظر اهمیت منابع انرژی در آینده جهان است. هیچ کشوری در دنیا نمی تواند چنین سود ارزان و فراوانی را به چینی ها برساند. چین روزانه ده میلیون بشکه نفت نیاز دارد و قرارداد پکن با ایران، تامین انرژی ارزان و تخفیف های ویژه به چین را تقریبا برای حداقل دو سه دهه ضمانت می کند.
اگر درآمدهای نفت و گاز ایران در همکاری مسالمت آمیز با مجموعه ای از کشورهای غربی به دست می آمد که تکنولوژی های برتر نفت و گاز هستند ایران می توانست به یک قطب اقتصادی در غرب آسیا تبدیل شود. اما ادامه تنش با غرب و متمایل شدن به چین و روسیه آینده ای که هنوز نیامده است بر یاد می دهد.
چین فاقد تکنولوژی های روز برای سرپا نگه داشتن صنایع نفت ایران است که چاههای ایران دو سه دهه از استاندارد جهانی عقب هستند. کارشناسان معتقدند چینی ها در صنایع نفت و گاز ایران فقط تمرین می کنند و هرگاه نتوانستند مانند پارس جنوبی کار را تعطیل می کنند. دو دهه دیگر که چاهها برای چند دهه بدون تکنولوژیهای جدید تا آخرین بشگه نفت مورد بهره برداری قرار گرفت، چین رهبر بلامنازع اقتصاد جهان خواهد بود، ولی تا آن زمان بخش اعظم ایران تبدیل به سرزمینی خشگ و بیابانی و شاید غیر قابل احیا می شود.
۲ – موقعیت استراتژیک ایران به لحاظ وصل بودن به همه کشورهای عربی و کنترل خلیج فارس و دریای عمان یک استثنای ژیوپولیتیک است. احتمالا چینی ها درصدد هستند بعد از بندر سریلانکا،یی Hambatona در شمال اقیانوس هند، بندر استراتژیک چابهار را نیز به مالکیت ۹۹ ساله خود در آورند. چینی ها برای تسلط بر بندر چابهار کپی پروژه بندر استراتژیک Hambatona را در ایران پیاده خواهند کرد. آنها ابتدا وام های سهل و آسان به حساب شرکت های سپاه، دفتر رهبری، و وزارتخانه ها و حتی افراد واریز می کنند. حتی جناح های سیاسی از لطف چینی ها بی نصیب نمی مانند. آنها بتدریج با پول خود در انتخابات و معادله های سیاسی ایران وارد خواهند شد و روابط دوستانه خود با طیف هایی مانند موءئلفه یا سرمایه داران جناح راست را تحکیم خواهند کرد.
بعد از چند سال که وام ها و سود آنها کمر شکن شد، طرف ایرانی نیز مانند سریلانکا مجبور خواهد شد جایی مانند بندر استراتژیک چابهار را ۹۹ ساله به چین واگذار کند. لازم به یادآوری است این همان تکنیکی است که سریلانکا و ونزویلا را به خاک نشاند. با کنترل چابهار بعد ازHambatona ، چینی ها عملا بر کل شمال اقیانوس هند و کل دریای عرب و جنوب آسیا اشراف استراتژیک دارند در رقابت با هندی ها.
۳ – تحریم ها و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی، عملا ایران را به طعمه بی دفاعی در مقابل چین تبدیل کرده است. چینی ها ۳۱۰۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی دارند که ۳ برابر ژاپن ۹ برابر اتحادیه اروپا ۴ برابر سوئیس و ۷ برابر روسیه، هند، و عربستان سعودی است. نرخ ذخائر ارزی چین به دلیل صرفه جویی های شدید داخلی، جدا بودن رابطه دلار و یوان در داخل و نیز تکنیک های پیچیده دیگری همیشه بسیار بالا نگه داشته می شو تا توانایی مانور پکن در معادله های اقتصادی دنیا را تقویت کند.
دفتر رهبر جمهوری اسلامی از چینی ها دعوت کرده است تا در یک مسابقه اسب سواری شرکت کنند که تنها شرکت کننده آن خود چینی ها هستند. حتی اگر ما تحریم بین المللی باشیم بدترین قرارداد، توافقی است که مناقصه لازم برای سرمایه گذاری در صنایع برگزار نشده باشد.
معنای مناقصه این است که چند شرکت یا کشور پیشنهاد های خود را بدهند و ما بهترین، ارزان ترین، و خوش سابقه ترین شریک را انتخاب کنیم. اینکه با کمپانی های چینی توافق کنیم که بر اساس نظر شرکت های بیمه و کارشناسان رتبه سوم جهانی را در اجرای تعهدات دارند یک ریسک بزرگ ملی است. بخصوص که قرار است مهمترین پروژه های عمرانی فعلی و آتی کشور در همه بخش های صنایع را برای ۲۵ سال به صورت انحصاری به چین واگذار کنند.
۴ – ما در ایران عملا با دو یا سه دولت مواجه هستیم. دولت حسن روحانی،، بیت علی خامنه ای، و سپاه پاسداران سه دولت یا شبه دولت در ایران هستند که در رقابت با یکدیگر نقش دولت را بر عهده دارند. دفتر رهبر نظام کنترل وزارت خارجه، کشور، اطلاعات،، دارایی، آموزش و پرورش، دفاع ، و بخش حسابرسی نشده درآمد ارزی وزارت نفت را در اختبار دارد. سپاه عملا بخش مهمی از صنایع دارویی نفت و گازو پتروشیمی، بندری ساخت و ساز و پروژه های عمرانی کشور را در اختیار دارد. دولت حسن روحانی هم وسیع ترین بخش های اجرایی کشور را اداره می کند.
حال باید پرسید کدام یک از دولت های ایران مذاکرات با چین را هدایت می کند و اینکه دولت حسن روحانی فقط نقش ماشین امضا را بر عهده دارد یا اینکه در جریان جزئیات مذاکرات دولت های موازی با چینی ها قرار دارد. امضای توافق یه این گستردگی از سوی نهادهای قدرت که برای فرار از مسئولیت پذیری شفاف عمل نمی کنند می تواند از ترکمانچای خطرناک تر باشد، زیرا اداره همه صنایع مهم آینده قرار است به چین واگذار شود.
۵ – چهارصد میلیارد میلیارد دلار سرمایه گذاری ۲۵ ساله چین برای جمهوری اسلامی فقط پول جیبی شرکت های وابسته به دفتر رهبری و شرکت های سپاه و امنیتی هاست. جمهوری اسلامی ثابت کرده است که در مدیریت پولهای کلان خیلی زود به سیاهچاله تبدیل می شود. به آمار درآمد دو دولت احمدی نژاد توجه کنید:
درآمد ارزی محمد خاتمی دو دوره ریاست جمهوری ۱۲۰ میلیارد دلار
درآمد ارزی احمدی نژاد دو دوره ریاست جمهوری ۸۰۰ میلیارد دلار + ۱۵ میلیارد (از صدوق ذخیره ارزی)
۸۰۰ + ۱۵= ۸۱۵ میلیارد دلار (منبع: عصر ایران۱۳۹۳ ، محسن بهرامی ارض اقدس از چهره های سرشناس اتاق بازرگانی)
درآمد ارزی که در دوران احمدی نژاد وارد حساب های دولت شد معادل کل درآمد نفتی کشور از زمان قاجار تا احمدی نژآد بوده است. حال اگر سندی وجود ندارد مبنی بر این که درآمد هشت ساله ۸۱۵ میلیارد دلاری دولت احمدی نژآد کجا صرف شده، چگونه می توان فهمید چهارصد میلیارد دلار سرمایه گذاری چینی ها به حساب کدام دولت رفته است؟ ضمن اینکه وام های سهل الوصول چین تله ای است که دولت ها را تا ابد درگیر می کند.
۶ – بی تردید چینی ها خبره تر از این هستند که یک تعهد ۴۰۰ میلیارد دلاری را به پای نظامی بریزند که توانایی مدیریت ۸۱۵ میلیارد دلار در هشت سال رئیس جمهور اسبق را نداشته است. از آنجا که معادله های اقتصادی با محاسبه ضریب ریسک معمولا گران تر می شود، باید پرسید که چینی ها در ازای ریسکی که در یک نظام بی در و پیکر و فساد دولتی ایران انجام می دهند چه امتیازهای فوق العاده ای دریافت می کنند.
آیا الحاقیه هایی که هیچگاه منتشر نمی شوند حاوی ضمانت هایی نیست که واگذار شده است؟ ازجمله: استقرار نیروهای نظامی چین در جزائر، دادن پایگاه نظامی دائم، آموزش نیروهای مثلا یگان ویژه، مبادله اطلاعات امنیتی کشورهای منطقه، یا حتی مشارکت چین در کنترل فضای مجازی ایرانیان. آیا ساختن زندان های امنیتی، و مشارکت در سرکوب تظاهرات مردم ایران نیز از موارد مذاکره شده است؟ لازم به یادآوری است که هیات موئتله و بازاریان جناح راست ایران همواره مدیریت چین در سرکوب دانشچویان در تیان آنمن در سال ۱۹۸۹را ستوده اند.
در سریلانکا چینی ها در پاسخ به درخواست یک وام گقته بودند این حق ماست که بدانیم چه مسایل امنیتی در سریلانکا می گذرد. اما در نهایت سریلانکایی ها به روزگاری دچار شدند که حتی نمی توانند به چینی ها بگویند زیردریایی هایشان در سواحل پایتخت لنگر نیاندازند.
۷ـ در ارزیابی، مدیریت و سرانجام پروژه های کلانی که در جمهوری اسلامی شروع شده است باید دقیق بود. یعنی با توجه به اینکه پروژه های بلند پروازانه هسته ای ایران برای مردم امنیت و رفاه نیاورد، حتما باید نسبت به توافق تاریخی با چین حساسیت بیشتری به خرج داد. بر اساس یک مطالعه موسسه کارنگی پیرامون پروژه های هسته ای ایران در سال ۲۰۱۳ ، بیش از صد میلیارد دلار صرف پروژه های اتمی ایران شده است. از این میان فقط ۱۱ میلیارد دلار خرج نیروگاه بوشهر شده است که فقط ۲٪ برق ایران را تامین می کند ، در حالی که فقط شبکه فرسوده انتقال برق ایران ۱۵٪ از برق تولیدی کشور را تلف می کند.
بر اساس همین مطالعه، نیروگاه بوشهر گران ترین نیروگاه تاریخ بشر است که ۲۳ سال ساختن آن طول کشید و ساختن آن هزینه ای معادل ساخت چهار نیروگاه بزرگ را بر دوش مردم گذاشت. بنا بر هر هیچ محاسبه و معادله ای تکمیل و ساخت نیروگاه بوشهر با مدل راکتور و تکنولوزی عقب افتاده روسها مقرون به صرفه نبود. اما بوشهر را ساختند چون بیش از برق، روی پس ماند سوخت راکتور آن برای غنی سازی و اهداف نظامی حساب باز کرده بودند. اگر جمهوری اسلامی قصد ساختن بمب نداشت با کمک آژانس بین المللی انرژی اتمی می توانست مدرن ترین و امن ترین نیروگاه اتمی را با یک چهارم هزینه نیروگاه بوشهر در ایران احداث کند.
اگر حداقل صد میلیارد دلار هزینه تاسیسات هسته ایران را در کنار صدها میلیارد خسارت و هزینه های ناشی از دو دور تحریم های بین المللی را لحاظ کنیم می توان به ارقام نجومی هولناکی رسید که هرگز جبران نمی شود. تحریم های بین المللی نه تنها دسترسی ایران به ذخایر ارزی خارج از کشور را قطع کرد ، بلکه صدها میلیارد دلار سرمایه ایرانی ها با تورم کسترده و کاهش ارزش ریال نابود شد یا از کشور فرار کرد.
رشد اقتصادی منفی ۶-۵ درصدی و رشد منفی جمعیت حاکی از آن است که طی دو دهه گذشته کشور ایران شاید دو هزار میلیارد دلار سرمایه را یرای همیشه از دست داده است. اگر هزینه پنهان کاری ها در خرید و انتقال تجهیزات و مواد هسته ای از بازار سیاه و حفاظت و هزینه های موش و گربه بازی و پنهان شدن از چشم آژانس و ناظران تحریم را به هزینه تحریم ها اضافه کنیم، قطعا یک رقم فضایی بزرگ به دست می آید. معنای عبارت فوق این است: برای کشوری که چهل سال گذشته را بر لبه ریسک های بزرگ طی کرده و سرمایه های مردمش را به پای آمال یک رهبر شیعه بنیادگرا ریخته است صد میلیارد یا دویست میلیارد رقم بزرگی نیست، زیرا ما هنوز رکورد اتلاف ۸۱۵ میلیارد دلار دوران احمدی نژاد را داریم. فاجعه هسته ای ایران که دو دور تحریم را به بار آورد هرگز کمتر از ترکمانچای نبود. اما خسارت توافق با چین ممکن است از ترکمانچای هم بیشتر باشد.
۸ – چینی ها در بر اساس هیچ گزارش بین المللی در لیست ده کشور اول از نظر شفافیت مالی قرار ندارند و به اعتقاد کارشناسان سومین رتبه را از نظر انجام تعهدات مالی، زمان بندی اجرا، و مدیریت پروژه بعد از ژاپن و آمریکا به خود اختصاص داده اند. از قضا لشگر شرکت های بزرگ ایرانی که بسیاری از آنها یک پرونده باز در قوه قضاییه دارند تشنه آمدن شرکت های چینی هستند. طبقه تاجر مسلک و غیر مولد جدید نیز که طی دهه اخیر و پس از تحریم ها در ایران شکل گرفته است و در باستی هیلز لواسان خود را نمایش می دهد نیز نزدیکی های زیادی با چینی ها خواهند داشت..
حال می شود فهمید چرا در مقابل FATF یا کنوانسیون ضد پولشویی و جرائم مالی اینقدر مقاومت کردند و بعد از این همه جنجال، در نهایت آن را تصویب نکردند. شاید بخش هایی از پروژه توافق نامه ۲۵ ساله با چین بر اساسFATF قابل توضیح نباشد. لازم به یادآوری است که در بازارهای سراسر چین و حتی در یک منطقه لوکس مانند شانگهای اجناس ۲۰۰ دلاری را با چانه زنی مناسب می توان تا حدود ۴۰ دلار خریداری کرد و بیش از۶۰٪ تخفیف گرفت. زیرا این اقتصاد از پایه، بر اساس معادله های غیر شفاف خاکستری برپاشده است که فقط خود چینی ها از آن مطلع هستند. لازم به یادآوری است در اروپا و آمریکا و قطعا در کشورهای اسکاندیناوی موضوعی به نام چانه زدن و تخفیف وجود ندارد و هر قیمتی که روی کالاها نصب می شود ،به غیر از موارد حراج ، غیر قابل کم و زیاد شدن است.
به دلائل فوق، توافق با چین کاری ترین ضربه تاریخی به اقتصاد ایران است زیرا کشور ایران زمینه بنیادی بسیاری از صنایع را داشته است. مدل مدیریت اسلامی جمهوری اسلامی در این سه دهه همه صنایع کشور را نابود کرد و حال قرار است برای احیای آنها چینی ها بیایند. جمهوری اسلامی نه تنها توانایی مدیریتی اداره پروژه های بزرگ و گران را ندارد،، بلکه تا قبل از پایان قرارداد با چین در سال ۲۰۴۵ بیش از دوسوم ایران با خشکسالی و کم آبی غیر مسکونی خواهد بود که خود فاجعه بزرگی است. در سال ۲۰۴۵ دیگر توانی برای مقابله با خسارات ناشی از خشکسالی باقی نمی ماند،، زیرا به احتمال زیاد، همه توان کشور باید صرف پرداخت وام و سود وام هایی شود که چینی ها به همه نهادها و اشخاص حقیقی و حقوقی داده اند.
توافق با چین سودهای کوتاه مدتی را نصیب جامعه ایران می کند، اما در پایان، آنچه باقی می ماند مانند زمین هایی است که در آن درخت پالم یا روغن نخل کاشته اند. زمینی که پالم در آن کاشته می شود دیگر چیزی در آن نمی روید.
این همان کاری است که ترکمانچای با ایران نکرد.
https://www.asriran.com/fa/news/527655/موجودی-و-بدهی-خزانه-در-زمان-تغییر-دولت-چقدر-بود
https://www.khabaronline.ir/news/147284/سایت-عصرایران-ذخیره-ارزی-۱۰۰میلیارد-دلاری-که-۶ماه-پیش-رئیس-جمهور
https://www.eghtesadnews.com/بخش-اقتصاد-در-رسانه-ها-۶۷/۲۲۶۰۳۲-درآمدی-نفتی-احمدی-نژاد-
منبع: گویا