به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، تیر ۰۵، ۱۴۰۱

یک مکالمه تلفنی طولانی درباره شعارهای مردم (بخش چهارم)، ابوالفضل محققی

تلفنی که دارد به آئینه ای برای نگاه کردن بدل می شود. میدانم اگربه ریز ریز عمل کرد گروه های سیاسی وانقلاب بپردازیم سخن بدرازا خواهد کشید واز موضوع اصلی که چرائی مطرح شدن شعار " رضا شاه روحت شاد" واقبال بخش وسیع چامعه به آقای رضا پهلویست دور خواهیم افتاد.

سخن از سقوط ارزش ها وجابجائی اقشارو طبقات از جایگاه قبلی خود طی این چهل سال وجایگزین شدن اقشاروطبقه جدیدی است در کسوت حاکمان دینی و حامیان آن ها! در راس قدرت حاکمه و فاجعه عظیمی که آفریده اند.

هیچ عرصه ای از حیات اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی نیست که سقوطی روزانه از اوج تا حضیض را تجربه نکرده باشد. سقوطی هر دم شتابنده که کشور را به حال روز امروز کشانده است! فضائی لمپنی ناشی از قرار گرفتن جماعتی بیسواد ،فرصت طلب ،نان بنرخ روز خورهمراه با جماعت آخوند بیرون آمده از دل تحجری تاریخی حاکم برکشور.

تحقیر نخبگان .قرار دادن بخش عظیم جامعه در تنگنای اقتصادی وفرهنگی. راندن اجباری بخش وسیع عمدتا طبقه متوسط بگوشه جامعه ! وطبقه کارگر وزحمتکش به زیر خط فقر. گرفتن توان کار،ایجاد گری ونقش آفرینی توام با دانش مدرن از آن ها، قرار دادن نخبگان جامعه در زیر دست نخبه ستیزان مخالف با هر گونه نو آوری و کار خلاق!مجبور کردن این بخش مهم وتاثیر گدار اجتماعی به سکوت وتحمل شرایط سخت معیشتی.

طبقه عمدتا تحصیل کرده وشرافتمندی که ناگزیری زندگی آن ها راناگزیر به اعمال قناعتی پنهان در درون چهار دیواری خانه نموده است . آبرو مندانی که صورت به سیلی سرخ نگاه داشته اند تا از جایگاه اجتماعی و فرهنگی گذشته خود دفاع کنند.

بخش وسیعی از جامعه که پیوسته هراس مالی وترس غلطیدن به جایگاهی پائین تر و قرار گرفتن در خط زیر فقر را داشته ودارند.چرا که هر بحرانی بخشی از توان سرپا ایستادن از آن ها گرفته ولاجرم با سفره بشدت کوچک شده به بخش فقیر نشین ومتاسفانه آلوده به انواع آلودگی های اجتماعی سوق داده است.


راهی سخت دشوار ،هراس انگیز توام با مقاومت و جدال سنگین ! تحمل تلفات جسمی وروحی،شکنجه وزندان.مسیر خونباری که بعد از سقوط این نظام خون ریز! در فردای آزاد ایران زمین باز خوانی خواهد شد .

این بخش وسیع جامعه که خوشیختانه کمتر به فساد حکومتی آلوده شده وگذران سخت زندگی به تلاش وعرق جبین ممکن ساخته اند:" حداکثر تلاش یک دبیرگذاشتن کلاس های تقویتی بوده وکارمندی که حقوق دولتی ویا شرکنی توان پوشش دادن به هزینه های حداقل اورا ندارد تن به مسافرکشی بعد از کارداده است."کم نیستند شرافتمندان دو کاره وسه کاره که چرخ زندگی ببهای رنج فراوان و پیری زود رس گردانده اند !

این گروه وسیع مخالفان خاموش ،مخفی وگاه خشمگین برآمده به اعتراض وهزینه داده در برابرحکومت بوده وهستند. کسانیکه هرگز روزهای خوش خود در دوران پهلوی را فراموش نگردند. طیفی گسترده ای که حراست ازحداقل های مانده از فرهنگ مدرن تازه آغاز شده در دوران پهلوی مرهون همین بخش است. از زنان مبارز مخالف با حجاب اجباری ،زنان کمپین یک میلیون امضا تا مبارزان دفاع از حقوق بشر وکرامت انسانی! از نسرین ستوده تا فاطمه سپهری . از معلمان معترض حاضر در صحنه مبارزه با حکومت اسلامی ،بازنشستگان شرکت کننده در اعتراض های سراسری که عمدتا در این طیف قرار می گیرند.

کسانی که هیچ چیز مشخص وقابل لمس از عمل کرد گروه های بزرگ وکوچک سیاسی ندیدند.جز کشمکش وشعارهای تند وتیز.

طبقه تحصیل کرده و وسیعی که به امید تغیر یک چند دل به اصلاح طلبان دادند وامید به بهتر شدن اوضاع بستند! بخش زیادی از آن ها فعالان روز های اعتراض هشتاد وهشت بودند ورای خود طلب می کردند. عمدتا جوانان تازه پا بمیدان نهاده بر آمده از دل نسلی که خود را بخاطر شرکت در انقلاب شماتت می کردو حسرت روزهای گذشته می خورد. .روزهائی که اینک به تجربه ونگاه بتاریخ دریافته بودند حال وروزمردم کشوری که بسختی خود را از فقر ،بدبختی ، ژنده پوشی و گرفتار در دست مشتی پادشاه زن باره وخوشگذران قاجاری و آخوند های حلقه زده بر دور آن ها رها ساخته بودند تا بتوانند از سرنوشت بغایت تلخ خود رها شوند !از نا امنی گسترده بر سرتاسر کشور که حتی رفتن از کوچه ای به کوچه ای ،شهری بشهری ممکن نبود بگریزند.از دست اجامر واوباش قداره کش وجماعت آخوندی که چون بختک بر سر این مردم سایه انداخته بودند. کسانی که بر مسند قضا نشسته وحکم ،شریعت را با خشن ترین صورت جاری می ساختند!

جماعتی که زیر عبا وعمامه وعقب ماندگی تاریخی مردم خود به ناز و تنعم غرق در فساد در بیت های خودبه خوشگذراتی مشغول بودند.دسته جات چماقدار خود داشتند. پای ملت به چوب فلک می بستند وتسمه از گرده مردم می کشیدند. درست بسان آخوند های خلف امروزی که جواب خواست مردم را بگلوله می دهند و بیت رهبری پنجاه هزار نفریشان تکیه داده بر نظامیان وامپراتوری مالی مسلط برجان ومال مردم گردیده است! و روزگار سیاه امروز را رقم زده است.

آن خلاصی از دست حکومت قاجار ودستگاه گسترده آخوندی وگشودن دروازه سنگی سال ها بسته شده بر روی مردم خواستی عمومی بود.خواست مردمی که جان بپای انقلاب مشروطه نهادند و نهایت آن جان بازی بار دیگر به اغتشاش ،توپ بستن مجلس ،نا امنی کشور و سنگ اندازی آخوند های درباری منجر گردید.اوضاعی چنان آشفته که شعار جمهوریت در یلیشئی حاصل از خرابی اوضاع مملکت ، در گیری های گسترده در چهار گوشه کشور از سیمتقو تا شیخ خزعل!از عمله اکره تفنگدار صد ها خان ،شاهزاده های در آمده از تخم وترکه شاهان قاجار و گروه های ریز ودرشت سیاسی با تعلق خاطر به این کشور ویا آن کشور گم شد .تنها شعاروخواست مردم امنیت بود ونان !بازگشت به آرامش وبحرکت در آمدن جرخ زندگی !

کسی بنام رضا شاه این مهم سامان داد. کسی که شانزده سال تلاش کرد این قافله خفته در اعماق تاریخ را از خواب بر انگیزد و در شاهراه تمدنی که بسیار از آن فاصله گرفته بود قرار دهد .

راهی بود سخت دشوار که طی طریق آن جز با حلقه زدن منورالفکران آن زمان ومتاسفانه دسپلین نظامی امکان پذیر نبود.

طی هر راه ناهموار پای در سنگ می آورد .امابا تمام این سختی ها درپایان شانزده سال کشور سیمای جدیدی یافت که تاریخ برآن گواهی میدهد.از رضا شاه بعنوان رهبری که جامعه نوین ایران را بنا نهاد یاد میکند . نسل گرفتار شده ، به قهقرا رفته امروز این حکومت دینی غرق در عقب ماندگی ،فساد،تحجر مدهبی را با دوران قاجاری و سلطه آخوند ها و خاطرات بیاد مانده از پدر بزرگ ها وپدران مقایسه می کند بعد صد سال بر صحنه سیاسی کشور بر گروه های سیاسی می نگرد. صفحات تاریخ را ورق می زند بر تنوع احزاب وگروه هائی که هریک سنگ کشوری، ایدولوژی خاص طبقه ویا گروهی را بر سینه می زنند وسخت در کار مجادله با یک دیگر و بقول خود افشای هم هستند می نگرد.از این همه تشتت ،این همه منم های "بی مایه فطیر" جریان های سیاسی که در هیچ تشکل واقعا مبارز در برابر حکومت اسلامی نیمی گنجند و هیچ چهره مورد قبول مردم از درون خود بیرون نمی دهند خون دل می خورند ورنج می برند.

مقایسه ای که خواهی نخواهی چهره فردی مانند رضا شاه را در مقابلشان قرار میدهد . طلب شادی برای روح وی در واقع ضربت و آئینه دقی هست که مردم در برابر حکومت اسلامی می گذارند .مردم گروه های سیاسی تئوریک نیستند که به تحلیل سیاسی مجردبنشینند ودر لابیرنت های درون گروهی گم شوند. آن ها شعار های ساده وقابل فهم را از دل خود از فشار وارد برزندگی خود ودرکی بیطرفانه از تاریخ بیرون می کشند و بساده ترین شکلی که ممکن است بیان می کنند .. ادامه دارد

خبرنامه گویا