به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۴۰۱

ملی‌گرایی وحدت‌بخش، آلترناتیو ملی‌گرایی شیعی و ملی‌گرایی رمانتیک

روز دوشنبه ۱۱ مهرماه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از سه هفته سکوت سرانجام دربارۀ خیزشِ سراسری مردم سخن گفت. به گزارش رسانه‌های داخلی، او که در جمعی از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی سخن می‌گفت، جنبش اعتراضی مردم را به آمریکا و اسرائیل و وابستگان ایرانی‌ آن‌ها نسبت داد و گفت: «من به صراحت می‌گویم این اغتشاش‌ها و ناامنی‌ها، طراحی آمریکا و رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی بود و حقوق‌بگیران آن‌ها و برخی از ایرانی‌های خائن در خارج به آن‌ها کمک کردند».


در سه هفته‌ای که از آغاز جنبش سراسری مردم ایران می‌گذرد، جمهوری اسلامی همۀ
 نیروی خود را در جهت فرونشاندن آن به کار بسته، اما نتوانسته است آن را یکسره خاموش کند. یکی از ترفندهای رژیم در این سه هفته علم کردن موضوع «تجزیه‌طلبی» بوده است؛ چنان که خامنه‌ای نیز در سخنان روز دوشنبه، خیزش سراسری مردم را افزون بر منافقان، سلطنت‌طلبان و خانواده‌های‌ ساواکی به‌ تجزیه‌طلبان نیز نسبت داد.

در جنبش‌های اعتراضی سراسری که مردم استان‌های مرزی کشور در آن‌ها شرکت می‌کنند، دستاویز کردنِ «تجزیه طلبی» یکی از ترفندهای کهنه و همیشگیِ جمهوری اسلامی بوده است. زیرا خامنه‌ای و دیگر رهبران جمهوری اسلامی می‌دانند که مردم به تمامیت ارضی کشور دلبسته‌اند و اگر چنین موضوعی بر سر زبان‌ها بیفتد، ممکن است در مبارزه با رژیم تعلل کنند و یا اصلاً دلسرد شوند.

حملات پهپادی و موشکی‌ سپاه پاسداران به مراکز احزاب کُرد ایرانی در مناطق مرزی اقلیم کردستانِ عراق پس از متهم کردن آن‌ها به تجزیه‌طلبی، با هدف شکستنِ همبستگی ملی ایرانیان انجام  گرفت. در آن حملات ده‌ها تن غیرنظامی کُرد کشته و زخمی شدند. چند کودک و یک زن باردار در میان کشته شدگان بودند. کشتار مردم زاهدان نیز در هفته‌ای که گذشت با همین هدف انجام گرفت. حمله به معترضان بلوچ در زاهدان نزدیک به ۶۰ کشته و بیش از ۲۰۰ زخمی به جا گذاشت.

اما رهبران و سرآمدان سیاسی و فرهنگیِ کُرد و بلوچ‌ در مصاحبه‌هایی که با رسانه‌های فارسی زبان کردند، هرگونه تهمت تجزیه‌طلبی را رد کردند و به درستی گفتند که رژیم با زدن چنین تهمتی به کردها و بلوچ‌ها همبستگی کنونی ایرانیان را نشانه رفته است. آنان از معترضان سراسر کشور خواستند که هشیار باشند و فریب تبلیغات جمهوری اسلامی را نخورند.

ایرانیان در جنبشی که پس از کشته شدن مهسا امینی به راه انداختند، همبستگی ملی بی‌نظیری را به نمایش گذاشتند. این همبستگی می‌تواند پایدار بماند به شرطی که سرآمدان فرهنگی و سیاسی کشور در داخل و خارج بپذیرند که این همبستگی نوعی «یگانگی در چندگانگی» یا، به عبارت بهتر، «وحدت در کثرت» است. به نظر می‌رسد «ملی‌گرایی» که از دل جنبش کنونی بیرون خواهد آمد، با دو جریان «ملی‌گرایی» که ایرانیان از مشروطه به این سو تجربه کرده‌اند، فرق خواهد داشت. یعنی نه از جنس ملی‌گرایی رُمانتیکِ باستان‌گرا خواهد بود و نه از جنس ملی‌گراییِ شیعی. این دو جریان‌ ملی‌گرا در ۱۲۰ سال گذشته نتوانسته‌اند به آنچه «یگانگی در چندگانگی» یا «وحدت در کثرت» خوانده می‌شود، جامۀ عمل بپوشانند.

ملی‌گراییِ رمانتیک ساخته و پرداختۀ سرآمدان فرهنگی و سیاسی ایران در جنبش مشروطه‌خواهی و دو سه دهۀ پس از آن بود. این ملی گرایی گرته برداری شده از ملی‌گراییِ رمانتیک اروپایی به ویژه آلمانی بود و اگرچه برای مدتی در میان گروه‌های چشمگیری از ایرانیان احساس یگانگی و همبستگی ایجاد کرد، اما نتوانست چندگانگیِ قومی، زبانی، دینی و فرهنگی را، چنان که در آرزوی آن بود، از میان ببرد و ایرانیان را همبسته کند.

می‌دانیم که در ساختن و پرداختنِ این ملی‌گرایی، روشنفکرانِ مناطق پیرامونیِ ایران مانند سیدحسن تقی‌زاده، حسین کاظم‌زادۀ ایرانشهر، صادق رضازادۀ شفق و احمد کسروی سهم بزرگی داشتند. این ملی‌گرایی مانند نمونه‌های اروپایی آن بر این فرض استوار بود که همۀ باشندگان کشور دارای خاستگاه قومی واحد و نیاکان مشترک اند. زبان، تاریخ، فرهنگ و حتی دین یگانه‌ دارند یا باید داشته باشند. شعار معروف کسروی «یک زبان، یک درفش، یک دین» از یادها نرفته است.

البته این ملی‌گرایی هنوز الهام‌بخش گروه‌هایی از ایرانیان است، اما تجربه نشان داده است که نمی‌تواند به «وحدت در کثرت» مردم ایران جامۀ عمل بپوشاند. این نوع ملی‌گرایی در کشورهای دیگر نیز به شکست انجامیده است.

ملی‌گرایی شیعی نیز که الهام‌بخش گروهی از روشنفکران دینی و غیردینی در یک قرن گذشته بوده، از واقعیت بخشیدنِ به «وحدت در کثرت» ایرانیان درمانده است. فراموش نکنیم که این ملی‌گرایی یکی از سرچشمه‌های الهام جمهوری اسلامی در آغاز شکل‌گیری آن بود. در جمهوری اسلامی تبعیض در حق پیروان دین‌های دیگر از جمله مسلمانانِ اهل سنت، که یکی از بزرگ‌ترین اقلیت‌های دینی ایران‌اند و گفته می‌شود یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، امری پذیرفته و عادی شمرده می‌شود.

ملی‌گرایی شیعی و ملی‌گرایی رمانتیک جریان‌های فکری کهنه‌ و فرسوده‌ای هستند که اگر روزگاری کارکرد مثبتِ سیاسی داشتند، امروز دیگر برای وحدت بخشیدن به ایرانیان کارآمد و سودمند نیستند. نسل‌های جوان ایران نیازمند ملی‌گرایی وحدت بخش‌اند که به نظر می‌رسد از دل جنبش سراسری کنونی بیرون خواهد آمد.

اندیشه‌گران ایرانی برای ساختن و پرداختنِ این ملی‌گرایی نوین، به جای متوسل شدن به پندارهای بی‌ اساس و جست و جوی بیهوده در تاریکی‌های تاریخ، بهتر است عناصر فرهنگی زنده و وحدت‌بخش کنونی مانند «نوروز» و زبان فارسی را از فرهنگ ایرانی دستچین کنند و ایده‌های سیاسی پیشرفته مانند سکولاریسم، دموکراسی و بردباری سیاسی را از فرهنگ جهانی وام بگیرند و از همۀ آن‌ها ملی‌گرایی تازه‌ای به جوانان ایران عرضه کنند.

ملی‌گرایی شیعی و ملی‌گرایی رمانتیک جدایی‌طلب‌اند. نطفه‌های ملی‌گرایی وحدت بخش نوین را در سخنان دایی مهسا امینی می‌بینیم که چند روز پس از مرگ آن بانوی جوان کُرد گفت : ما پیرو ادبیات فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و همۀ مشاهیرکرد و فارس وعرب و عجم این کشور هستیم. زبان فارسی حلقۀ اتصال همۀ مردم ایران است. ما در یک آب و خاک زندگی می‌کنیم و این آب و خاک را مقدس می‌دانیم.

رادیو بین المللی فرانسه