به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۴۰۱

درد ما اینه


من یک دختر دهه هشتادی ام

من یک دختر دهه هشتادی ام
به قول شما
یک بچه.

کسی از من تاکنون نپرسیده است دردت چیست
چه می خواهی
که این همه نا آرامی؟
که خواهان انقلابی؟
تا کنون پرسیده اید این ها را «عایا»؟!

و اکنون این جواب من به سوال ناپرسیده ی شما:
درد ما
آن پیرمردی ست که در مترو
فال می فروشد
برای جمع کردن ۲ میلیون تومان پول
۲ میلیونی که برای شما
۲ تومان است
برای چه؟
برای خرج عمل دخترک اش!
او آمد نزد شما
برای این ۲ میلیون پول
و شما به او با تمسخر گفتید:
مگر ما قرض الحسنه ایم پیرمرد؟!

درد ما
آن پیرزن ی ست
که روزی اش را
از سطل آشغال بیرون می آورد
و دنبال لباس می گردد
برای عید بچه های اش!

درد ما
آن جوان و آن پیر است
که صبح تا شب به دنبال کار است
و آخر شب
نمی تواند هیچ بخرد
و گردن اش
نزد همسر و فرزند
از مو نازک تر است!


درد ما اینه
درد ما فقط حجاب نیست
حجاب فقط یکی از دردهاست
ولی همه ی درد نیست.

در هر جای دنیا بگویی
ما در ایران مجازیم
جلوی موهای مان را بیرون بگذاریم
ولی اگر همین موها بلند شود
و از پشت سر دیده شود
ما را می کشند!
به این طنز تلخ
نمی خندند عایا؟!

آبروی مان این چنین
نمی رود عایا؟!

موی رو به رو
چه فرق دارد با موی پشت سر؟

می گویید:
پلیس حامی مردم است؟
خادم مردم است؟
پس چرا باید من بترسم
از این که می گویید به من
گفت و گو کن
و من که الان با شما گفت و گو می کنم
باید موقع گفت و گو
ماسک بزنم
که فردا همین پلیس
نیاید مرا بگیرد
داغ مرا بر دل مادرم بگذارد
مادری که روزها و شب ها
گریه می کند
برای جوان های کشورش....

درد ما اینه...

درد ما اینه
که نانخوران حکومت
می توانند راحت
به ترکیه سفر کنند
-مانند دختر خاله ی من
که یک عرزشی است
که می آید با چادرش
می خورَد و می برد؛
با چادرش
می رود به ترکیه
می کند هر کاری که دل اش می خواهد
بعد به ما می گوید:
شما ضد دین هستید!

چرا او دین دار است و ما ضد دین؟!
زیرا نان اش از حکومت است!

مگر نمی گویید ۸ سال دفاع مقدس
مگر این دفاع در جنوب ایران نبود؟
پس چرا جنوب کشورم این قدر فقیر است؟

مگر نفت بر نمی دارید از این جنوب؟
مگر نفت ثروت ما نیست؟
مگر کشور ما ثروتمند نیست؟

مگر این ها را در کتاب های درسی ننوشتید و نکردید در مخ ما؟!

پس چرا
پس چرا
پس چرا

آن قسمت از کشور
این چنین ضعیف است؟
کل ایران
این چنین ضعیف است؟

چرا؟ چرا؟ چرا؟

چرا از این ثروت خرج خود ایران نمی کنیم؟

چرا بچه های شما حکومتی ها
باید در کشورهایی که می گویید ما را تحریم کرده اند زندگی کنند
همجنسگرا شوند
هر غلطی که دل شان خواست بکنند
آزادانه بچرخند
آزادانه بگردند
موهای شان باز باشد
بدن شان لخت باشد
-ما نمی گوییم که می خواهیم لخت شویم
می گوییم حرف زور به ما نزنید-
درد ما اینه...

درد ما اینه
که یک زن
چرا باید تن فروشی کند

برای این که بتواند
خرج شوهر بیمارش را در آورد!

درد ما اینه...

درد ما اینه که چرا باید آخوند جمعه
توی تهران
به کسانی که آموزش می دهد
بچه، مچه، دختر، پسر، فرقی برایش نمی کند
تعرض جنسی کند!

مگر نمی گویید که پلیس حامی مردم است
خادم مردم است
پس چرا این حامی و خادم باید به یک دختر ۱۵ ساله تعرض کند؟!

نباید به این ها اعتراض کرد عایا؟!
آیا این حق ما نیست؟
و قانون -همین قانون شمایان-
این حق را به ما نداده است؟!

اگر اعتراض حق ماست
پس سرکوب تان چیست؟

پس چرا به بدن دخترهای مان دست می زنید
ای آن کسانی که می گویید حجاب!

مگر نمی گویید اسلام!
مگر نمی گویید محرم و نامحرم!
پس چرا
چرا
به بدن دخترها دست می زنید!
چرا دست می زنید؟!

وای خدایا! چگونه باید بگویم؟!

پس چرا به نقاط حساس بدن دخترها دست می زنید؟!
باز هم بگویم عایا؟!

به من می گویید بچه؟!
می بینید که عقل ام از شماها به مراتب بیشتر است!

ما دردمون اینه...

چرا در آن دو سه سال کورونایی
رفتید
از امریکا و کشورهایی که می گویید تحریم مان کرده اند
به جای واکسن، گاز اشک آور برای مان آوردید؟!

چرا؟ چرا؟ چرا؟

چقدر کشته دادیم به خاطر این نیاوردن واکسن؟
چقدر؟ چقدر؟ چقدر؟

برای چه برای چه برای چه
واکسن نگرفتید به جای اش گاز اشک آور گرفتید؟!

گازهایی که امروز به سمت ما پرتاب می کنید!

درد ما اینه!
درد ما فقط حجاب نیست!
درد ما اینه!
درد ما اینه که تا می آییم کلمه ای حرف بزنیم
می زنید ما را سرکوب می کنید!
می زنید می کشید بچه های مردم را!

می گویید:
مهسا امینی شروع کرد!

آن دختر بیچاره!
آن دختر جوان کشته شد!
کشتینششششش!
بعد می گویید:
نه! بیماری قلبی بوده!

همگان می دانند که دروغ می گویید
جز آنان که مزدور حکومت اند!

جز آنان که نان شان از حکومت است!
قبول نخواهند کرد
تا روزی که خود داغ فرزند ببینند!

درد ما اینه!
درد ما اینه که پدر مادرهای مان
از صبح تا شب به دنبال کار ند
و ما
کمبود پدر مادر داریم
که شب بیایند
برای مان
شیر «میهن» بیاورند
میهنی که سیل خون است در کارخانه ی لعنتی اش روان

که چنین شیری نه می خواهیم نه می خریم.

ما خون نمی خوریم.

درد ما اینه...

درد ما اینه که یک نان را می خریدیم هزار تومان
امروز می خریم هفت هزار تومان...

درد ما اینه...

درد ما اینه که ما در ایران
به این سختی زندگی می کنیم
ولی بچه های شما

در همان کشورهایی که می گویید تحریم مان کرده اند
زندگی آزادانه شان را دارند.

بعد به ما می گویید
شما مزدوران امریکا و اسراییل هستید!

ما مزدور امریکا و اسراییل یم؟!

بعد می گویید سطل آشغال آتش بزنید!
پس اگر فردا آمدیم آن زنک را که گفت سطل آشغال آتش بزنید
آتش زدیم
دیگر نگویید چرا!

چون خودش مجوز داد سطل آشغال ها را آتش بزنیم!

نگویید موضوع فقط موضوع حجاب است!
موضوع فقط حجاب نیست!
موضوع این هاست!
موضوع اختلاس است!
کسی که اختلاس می کند
راست راست در خیابان راه می رود
کسی که اعتراض می کند
-نخبه های کشورمان
کارگردان
نویسنده
همه-
در زندان اوین اند...
درد ما اینه...
درد ما اینه...