علی مرادی مراغهای
قبلا، مقالهای نوشته بودم که وقتی ارتش سرخ در شهریور ۱۳۲۰ ایران را اشغال کرد حزب توده توسط روسها ساخته شد، اما آقای بابک امیر خسروی در نقدی بر من نوشته بودند: «حزب توده ایران بدست ایرانی، با فکر اصیل ایرانی، به ابتکار عده ای آزادیخواه مترقی و شخصیتهای ملی دموکرات و عناصر مارکسیست، با برنامهای دمکراتیک و اصلاح طلبانه... پا به حیات گذاشت.»
برای مقاله من و نقد امیر خسروی بنگرید به اینجا (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie/1564)
و اینجا (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie/1565)
اما در زیر، اسناد دست اول کمینترن در مورد تشکیل حزب توده را میآورم که دکتر خسرو شاکری در ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ بدانها دسترسی داشته و در مقاله(زبان انگلیسی) آورده؛ نقاط کلیدی این اسناد را برای دوستان ترجمه کردهام، اصل مقاله اینست:
C. Chaqueri, «Did the Soviets play a role in founding the Tudeh Party in Iran .juillet-septembre 1999
در آستانه تشکیل حزب توده، سلیمان میرزا لیدر این حزب، شش دیدار با سرهنگ سليوكُف (رئيس رکن دوم اداره سوم اطلاعات ارتش سرخ) داشته. و در گزارشی که سرهنگ سليوكُف به مقام بالادست خود نوشته، چنین آورده:
«بنابر خواست شما، با سلیمان میرزا اسکندری ملاقات کردم ملاقات در ساعت ۶ عصر در روز ۲۸ شهريور ۱۳۲۰ در منزل وی بود».
سرهنگ سليوكُف از سلیمان میرزا خواست که «با کمک ارتش سرخ که در ایران حضور دارد چه خوب که دست به اقدام بزنيد...»
سلیمان میرزا در لزوم ایجاد حزب سخن گفت و سرهنگ شوروی جواب میدهد:
«وضع کنونی، مناسبترین وضع برای ایجاد حزب مورد نیاز بوده و به اقدام شما کمک خواهد شد به شرط آنکه اهداف آن حزب مغاير با منافع ما [شورويها] نباشد»
و سلیمان ميرزا میگوید:
«شما [شورويها] بايد در اين اقدام به ما مدد برسانيد...»
سرهنگ سليوكُف به بالادست خود گزارش داد که:
«سلیمان میرزا اسکندری موافقت کرد که با کمک ما کار کند»...
دومين ملاقات سرهنگ با سلیمان میرزا در ۸ مهر ۱۳۲۰در منزل او انجام گرفت. به سليمان ميرزا هشدار داد که:
«هيچکس نبايد از ملاقات دیروز ما باخبر باشد.»
همچنين پرسید که چون در همان روز قرار بود، در ساعت 4 با چند تا از هواداران خود حزبی را ايجاد کند «بايستی برنامه حزب [پيشنهادی] خود را ارائه داده و اينکه در آن جلسه چه ميخواهيد بکنيد؟»
سليمان ميرزا موافقت کرده و نظر افسر ارتش سرخ را در مورد نام حزب جويا شد...
افسر شوروی از وضع مالی او پرسيد، سلیمان میرزا جواب داد درآمد کوچکی دارم که بيش از ۲۵۰ تومان در ماه نيست اين برای من کافی است.
جلسه بعدی ملاقات ۱۹ مهر بود که روسها نارضایتی خود را از چند بند از برنامه حزب را بيان کرده و سليمان ميرزا گفت:
«ما نکات پيرامون مسئله پليس و ملی کردن زمين را تغيير داديم تا متهم نشويم که خواستار شورايی کردن کشور هستيم... راجع به ملی کردن زمين به اين شکل شد که «بايد به دهقانان فقير زمين داده شود»...
در جلسه بعدی در ۲۳ مهر، سرهنگ سليوكُف، به بالادست خود گزارش داد:
«من خط مشی سلیمان میرزا را در مورد چاپ برنامه و قانونی کردن حزب، تهيه يک ارگان حزب و يک کلوب حزبی تاييد کردم.»
سرهنگِ شوروی به سلیمان میرزا میگوید:
«وظيفه حزب او اکنون عبارت از گردآوردن همه نيروهای دمکراتيک و مبارزه با همه اقسام تفکر چپروانه در درون حزب، مانند نظرات رضا روستاست...».
دیدارهای بعدی در ۳۰ مهر و ۲۰ آبان بوده و سليمان ميرزا به سرهنگ گفت که:
«در جلسه پيش، سخن از ضرورت مطلق در مورد تماس با سفارت شوروی رفته بود چون همکاران او در حزب درباره رابطه ما هيچ نميدانند، من هم چيزی به آنان نگفتم و اعلام کردم که ما بايد برخود تکيه کنيم.»
سرهنگ سليوكُف در گزارشش به مقامات بالا توصيه میکند:
«از طريق سليمان ميرزا، ميسر است حزب واحدی را همچون يک جبهه ضد فاشسيم سازمان داد و در اینصورت، از طريق اين حزب ما اين امکان را خواهيم داشت که بر دولت و مجلس ایران شديدا تأثير بگذاريم.»
ترجمه کامل این دیدارها را در کتاب خود(مربوط به نورالدین کیانوری، زیر چاپ) آوردهام.
حزبی که توسط روسها ایجاد شد و نیم قرن منافع ملی ایران را در سربزنگاههای تاریخی فدای منافع برادر بزرگ کرد.
نکته آخر اینکه:
در زمان هجوم متفقین، برخی هواپیماهای ارتش سرخ بر شهرهای آذربایجان و کردستان، بمب میریختند و برخی، اوراق تبلیغاتی به زبان مادری اقوام ترکی و کردی.
شاعرانی که از دست ژاندارمهای دوره رضا شاه به ستوه آمده و زبانشان ممنوع گشته بود آن ورقهها را «بمب رحمت» مینامیدند!
اما گذشت زمان ثابت کرد که آن بمبهای رحمت به مراتب زهرانگینتر و کشندهتر از آن بمبهای واقعی بودند...!
* تصویر بالای گزارش تصاویر اوراقی که از هواپیمای روسی ریخته میشود از منابع روسی آوردهام.
برگرفته از ایران امروز