به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۴۰۲

چشمهایشان، محمود زهرایی

 هراسناکتر از نابینایی٬ دیدن است با دو چشم باز، که چه به سر سرزمین‌‌مان می‌آید

 (بلاگا دیمیتروا شاعر بلغاری)

Mahmoud_Zahraei.jpg

عنوان چشمهایش را سایت ایران وایر بر اساس کتاب " چشمهایش" نوشته بزرگ علوی، برای سلسله گفتارها و شرح زندگی قربانیان جنایات وحشتناک تیراندازی به چشمان تظاهرات کنندگان، انتخاب کرده. نامی که ما را به محتوای رمانی عشقی، عاطفی و مبارزاتی سوق می‌دهد که قهرمان داستان آن، نقاش معروف زمان خود، در گرماگرم مبارزه‌ای نفس گیر با دیکتاتوری، چشمهای پرنور زنی را بر تابلو نقاشی ثبت میکند.


در تقابل با این خلق زیبا و در امتداد
تاریخ، سالها بعد در حکومتی انسان ستیز و روشنی کش، چشمان پر فروغ انسانهایی پرفروغ توسط پاسدارن تاریکی و ظلمت، بی فروغ میشود.

تاریخ کشورها و ستمگران و‌ دیکتاتورهای جهان سرشار از جنایات و اعمال وحشتناک و ضد انسانی است. هر دیکتاتور و هر حکومت جنایتکاری بخش هایی از این جنایات و ددمنشی‌ها را بنام خود ثبت کرده است. اما جمهوری اسلامی تنها حکومتیست که تمام جنایات و وحشیگریهای تاریخ را یکجا در کلکسیون خود جا داده است.

در تاریخ پادشاهان ایران، آقا محمدخان قاجار را بیاد می‌آوریم و اوج خشونت و بی رحمی‌اش را، در درآوردن چشمهای مردم کرمان. تلی ساختند از بیست هزار چشمی که به فرمان این مستبد خونخوار از حدقه‌ها درآورده شده بود تا آقا محمدخان پیروزمندانه از آن دیدن کند. آقا محمد خان قاجار فرمان این ننگ را علنا صادر کرد و بی محابا از آن دفاع میکرد و حتی آنرا نشانه قدرت و بی باکیش می‌پنداشت، اما خامنه‌ای، بزدلانه فرمان سرکوب معترضان به هر شکل و قیمتی را، صادر کرد و پس از جنایات بیشمار از جمله کور کردن چشمهای حدود ششصد نفر از معترضین زن و مرد، نه تنها به کتمان و پاک کردن این لکه ننگ پرداخت بلکه مدعی شد پاسداران جنایتکارش مورد ظلم و بی مهری قرار گرفته‌اند.

آیا دژخیمان آقا محمد خان با خوشحالی و‌لذت چشمها را از حدقه درآورده‌اند و یا بنابر وظیفه و دستور اینکار را انجام داده‌اند.. تاریخ در این زمینه گویا نیست اما تاریخ جنایات پاسداران خامنه‌ای شفاف و گویاست. پاسدارانی که چشم ‌در چشم قربانی و با لبخندی که نشانه اوج اشراف به عمل جنایتکارانه آنهاست، چشم جوانان را نشانه گرفتند و شلیک کردند. آنگونه که چشم‌های زیبای فریده صلواتی و غزل رنجکش مورد اصابت قرار گرفت. پاسداری که رو در رو و چشم در چشم آنها، با لبخندی بر لب، چشمان انها را هدف قرار داد. غزل رنجکش در این باره گفت؛ آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند مامور در لحظه شلیک بود.

بر أساس قرائن روشن، ماموران دستور داشتند تا به چشمان تظاهرات کنندگان شلیک کنند. وقتی چشم دانیال براثر خرد شدن بمب صوتی پرتاب شده توسط پاسداران به داخل ماشینش، به شدت آسیب دید و با مشکلات فراوان خود را به بیمارستان رساند، سر و کله پاسداران پیدا شد که قصد داشتند با این ادعا که چشم دانیال با برخورد ساچمه مجروح شده، او را با خود ببرند که توضیحات و پافشاری پزشک بیمارستان و نشان دادن خورده شیشه در کنار چشم دانیال، مزدوران را قانع کرد که چشم دانیال مورد اصابت ساچمه واقع نشده ودر اینصورت بود که از انتقال او به زندان دست کشیدند. این حادثه نشان می‌دهد که شلیک به چشم مردم تظاهرات کننده، عمدی، آگاهانه و برای نشان دار کردن آنها برای دستگیری‌های بعدی بوده و صرف مجروح شدن توسط ساچمه خود یک جرم محسوب می‌شده.

جمهوری اسلامی نه تنها با شلیک مستقیم به چشم تظاهرات کنندگان مرتکب بدترین مورد نقض حقوق بشر شده، بلکه با ربودن مجروحین از بیمارستان و انتقال آنها به زندان باعث تاخیر جدی در امر معالجه گردیده و با ضرب و شتم و فشارهای فیزیکی و روانی که بر این مجروحین وارد آورده، آسیب‌های جدیدی به چشمان مجروحین وارد نموده که معالجات بعدی را مطلقا یا بعضا بی ثمر ساخته است.

زمان همیشه و برای اغلب اتفاقات اورژانسی تعیین کننده است و تاخیر در کمک رسانی منجر به صدمات جدی خواهد شد. این امر در مورد معالجات مربوط به چشم از اهمیت ویژه تری برخوردار است و گاها منجر به ضایعات غیر قابل برگشت خواهد شد. مطالعه شرح حال مجروحین ضایعات چشمی نشان میدهد که تاخیر در معالجه به اشکال گوناگون صورت گرفته و این امر موجب ازبین رفتن بینایی چشمان زیادی شده است. عوامل این تاخیر در معالجه را به شرح زیر میتوان دسته بندی کرد:

۱- ترس از دستگیری و عدم مراجعه سریع به مراکز درمانی. این ترس واقعی بوده و بعضی از مجروحین پس از مراجعه به مراکز درمانی و قبل از درمان و یا حتی قبل از معاینه توسط پزشک، دستگیر و به زندان منتقل شده و مورد اذیت و آزار و شکنجه هم قرار گرفته‌اند.

۲- ممانعت کادر درمانی از پذیرش مجروحان از ترس اذیت و آزارهای نیروهای امنیتی. کادر بیمارستانها و مراکز درمانی موظف هستند مراجعه مجروحان را به نیروهای امنیتی گزارش دهند. بر این اساس گاها مراکز درمانی به بهانه هایی نظیر شلوغی، عدم حضور متخصص و یا کمبود تخت برای بستری شدن، از کمک به این مجروحین سرباز زده‌اند. اما منصفانه باید گفت که کادر درمانی و پزشکان بیمارستانها با همه این محدودیت‌ها در مجموع کمک‌های شایانی به این مجروحین نموده و در مواردی در مقابل خدمات و جراحی‌های متعدد تخفیف‌های ۵۰ تا ۱۰۰ در صدی را هم منظور نموده‌اند.

۳- مجروحانی که با غلبه بر ترس از دستگیری، به بیمارستان مراجعه کرده و کادر پزشکی هم حاضر به ارائه خدمات درمانی شده‌اند، اما سپاه و نیروهای امنیتی با زور و ارعاب کارکنان بیمارستان، مجروح را قبل از هرگونه کمک رسانی و یا با کمک رسانی ناقص، با خود به زندان یا مراکز نظامی منتقل کرده‌اند.

۴- عدم مراجعه به بیمارستان به هر دلیلی و اکتفا کردن به معالجات خانگی. این امر منجر به کشته شدن وقت و دیر رسیدن مجروح برای کمک‌های اولیه، میشود.

۵- عدم تشخیص درست از طرف پزشکان و در نتیجه تاخیر در مداوا.

۶- عدم بازگویی حقیقت و مخفی کردن شلیک با ساچمه از جانب مجروحان و تغییر مسئله به اصابت شاخه درخت به چشم. عدم اعتماد به پزشک و احتمال همکاری پزشک با نیروهای امنیتی و یا ترس ازعدم همکاری پزشک در صورت دانستن واقعیت، باعث دادن این اطلاعات غلط میگردید.

مسائل دیگری افزون بر مسائل ذکر شده در بالا، دردها و مشکلات بیشتری را برای این مجروحین به همراه آورده است:

۱- عدم وسع مالی بعضی از این مجروحین در تامین مخارج لازم برای مداوای موثرو یا مراقبت‌های بعد از درمان.

۲- ملامت اطرافیان بعضی از این مجروحین و آسیب دیدگان و عدم حمایت از آنها در آن شرایط سخت از دست دادن چشم و درد و رنج ناشی از آن.

۳- از دست دادن شغل به ویژه برای آسیب دیدگانی که تنها نان آور خانواده بودند، دردی مضاعف برای آنها و خانواده اشان می‌باشد.

چشمان بی گناه و پرنشاط کودکان هم از شلیک تفنگ‌های ساچمه‌ای پاسداران خامنه‌ای در امان نماند و بنیتا کیانی ۵ سال و ده ماهه، در حال بازی در بالکن خانه پدربزرگش مورد اصابت۲۰ گلوله قرار گرفت و روشنی یک چشمش را برای همیشه از دست داد..

ماده هفت «اساسنامه رم» که سند موسس دیوان بین‌المللی کیفری است، به تعریف مفهوم جنایت علیه بشریت می‌پردازد. این معاهده، اقدام به جنایاتی جدی و فاحش به عنوان بخشی از حمله علیه یک گروه غیرنظامی که به شکل گسترده و سازمان یافته و به صورت آگاهانه انجام شود را مصداق جنایت علیه بشریت می‌داند.

ماده هفت سپس مصادیق جنایت علیه بشریت را در ۱۱ بند تشریح می‌کند که شامل موارد متعددی است، از جمله قتل، شکنجه، نابودسازی، بردگی، تجاوز جنسی و آزار و اذیت هدفمند و نیز اعمال عامدانه رنج و آسیب جسمانی شدید.

بنابر این تعریف هیچ تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی در جریان خیزش مردمی زن-زندگی-آزادی، مرتکب شدیدترین موارد نقض حقوق بشر شده است.

در طی ۴۴ سال حکومت جمهوری اسلامی، جنایات و نقض فاحش حقوق بشرکم انجام نشده اما تیراندازی به چشمان تظاهرات کنندگان و مسمومیت مدارس دخترانه، از شدیدترین و از جنایت کارانه ترین آنهاست. پزشکان بیمارستانها از دختران مجروحی گزارش داده‌اند که تیراندازی به سینه و آلت تناسلی آنها صورت گرفته. عملی کاملا آگاهانه و در تایید به کارگیری افراد فرو مایه با عقده‌های حقارت از طرف سپاه، برای رویارویی با تظاهرات کنندگان.

نام کسانی که مرتکب این جنایات شده‌اند را چه باید گذاشت؟ براستی چگونه میشود انسانی به این درجه از وحشیگری و بی وجدانی سقوط کند که چشم در چشم و آگاهانه، چشمان پر فروغ انسان دیگری را نشانه بگیرد و شلیک کند؟ آیا اگر مزدران در لحظه شلیک، خود را به جای قربانی بگذارد، باز می‌توانند شلیک کنند؟

مشکل دقیقا همینجاست. هانا آرنت معتقد است اگر جنایتکاران در زمان ارتکاب جنایت بتوانند خود را به جای قربانی بگذارند، به هیچوجه مرتکب جنایت نخواهند شد.
آنها در زمان ارتکاب جنایت به موجودی فاقد هرگونه عاطفه، وجدان و احساس و حساسیت‌های انسانی تبدیل می‌شوند.

هرچند تهیه یک آمار درست و واقعی از مجروحین، کار بسیار دشواریست اما طبق تحقیقات ایران وایر تعداد مجروحینی که یک یا دو چشم خود را از دست داده‌اند به ۵۸۰ نفر می‌رسد.

خیزش زن زندگی آزادی با حدود ۶۰۰ کشته و همین تعداد چشمهای آسیب دیده و هزاران زندانی و از پس زندانی حجم وسیعی از شکنجه، توهین و تجاوز، یکی از مستمرترین، عمیق ترین و موثرترین رویارویی میدانی مردم ایران با رژیم جنایتکار ج. ا و در همین حال یکی از تاریکترین و ضدبشرترین فصل حکومت ۴۴ ساله ج. ا، به حساب می‌آید.

هرچند جانهای شیفته بسیاری از دست دادیم و چشمان پر فروغ بیشماری، بی فروغ شد، اما به گواهی موج عظیم حمایت جهانی که همراه این خیزش بر علیه ج. ا شکل گرفت و به گواهی عکس العمل‌های خانواده‌های قربانیان و همچنین آسیب دیدگان این خیزش بویژه آسیب دیدگانی که پر ارزشترین عضو بدنشان یعنی چشمان پرفروغشان را ازدست دادند، پیروز این میدان، بیشک مردم ایران و شعار زن زندگی آزادی می‌باشد.
مروری می‌کنیم بر دلنوشته‌های بعضی از این جاودانه فروغهایی که چشمان پر فروغشان را روشنی بخش راه تاریک و پر مخاطره مبارزه با رژیم جنایتکار ج. ا، نمودند.

کوثر افتخاری:
وجدان برای بیدار شدن ندارید، شما انسانیت را کشتید... شرافت را کشتید.
دختری که زمین خورده و بلند میشود از دختری که تا حالا زمین نخورده قوی تره.
تو اون چیزی که برات اتفاق افتاده نیستی، تو اون چیزی هستی که انتخاب میکنی باشی.

مرسده شاهین کار:
(با اشاره به چشم آسیب دیده اش) این یک نشان افتخار است.

صادق صوفی:
دوستش او را چنین توصیف میکند:
هربار که جلو آینه می‌ایستد به صورت خود خیره می‌شود، زحم او خاطره زنده ماندن از یک چنگ و یاداور آن صحنه‌های همبستگی و اتحاد میان مردم است. او به خودش و به زحمی که دارد افتخار می‌کند.

متین حسنی:
در صفحه اینستاگرامش یک جمله نوشته شده:
ادامه خواهم داد.

الهه توکلیان:
او خود را «دختر ایران» معرفی می‌کند و برای جراحی چشم در ایتالیا به سر میبرد.
سکوت در مقابل خون‌هایی که به ناحق ریخته شد یک خیانت است.
من با اجازه شخصی خودم رضایت دادم و این ریسک رو قبول کردم که این گلوله از سرم خارج و نمایش داده بشه که با چه گلوله‌ای من و اشخاص دیگری چشم‌شان را از دست دادند... و چگونه کیان و حمیدرضا و حنانه و... جان نازنین‌شان را از دست دادند.

راحله امیری:

چشم آسیب دیده به مثابه سند شرافت.


الهام:

اگر آن روز فرا رسید و ضارب را مقابل خود دیدی، به او چه می‌گویی؟

نمی‌دانم، شاید گریه کنم. فقط گریه می‌کنم و می‌گویم چه‌طور دلت آمد؟ خب به دست می‌زدی، به پا می‌زدی، چرا به چشم؟ چشمی که چراغ بدن است. چه‌طور دلت آمد؟

حسین نادربیگی
یکی از نزدیکان حسین می‌گوید؛ حسین گاهی در تاریکی‌ای که در آن زندگی می‌کند، این سوال‌ها را با خود تکرار می‌کند که مقصر فاجعه‌ای که در درجه اول بر او و بعد بر خانواده‌اش هوار شده‌ است، کیست؟ آیا دادگاهی هست که بتواند مجازاتی متناسب با شکنجه هر روزه حسین و نابینایی کاملش تعیین کند؟ ضارب عذاب وجدان ندارد؟ یا این سوال که آیا روزی خواهد آمد که حسین بتواند ضارب خود را ببخشد؟

ضارب عذاب وجدان ندارد؟ این سئوالیست که هر انسان شریف و دادخواه از خود می‌پرسد. وجدان؟ وجدان چیست؟
کانت وجدان را دادگاه درونی می‌نامد.
اووجدان را یکی از خصلتهای طبیعی نفس، می‌انگار که انسان، بدون اینکه بخواهد در وجود اوست.
پس وجدان از ویژگی‌های اکتسابی نیست که فرد بتواند آن را به دست آورد و یا کنار بگذارد. همه انسانها وجدان دارند که سرکوب آن در درازمدت ممکن نیست.

بی شک روزی خواهد رسید که این جنایتکاران در دادگاه مردم محاکمه خواهند شد، حتی اگر تا آنزمان به دادگاه وجدان خود نرفته باشند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با تشکر از سلسله گزارشات خوب ایران وایر در باره مجروحین خیزش زن زندگی آزادی

منبع: خبرنامه گویا