به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۹

به مناسبت چهل‌وسومين سالگرد مرگ مشکوک جهان پهلوان تختي
تختی پهلوان بود
اين همان صحنه تاريخی است که شاه "مکدر" شد...

غلامرضا تختی روبروی شاه ایستاده است. تختی بازوبند پهلوانی کشتی ایران را کسب کرده. او حالا باید سرش را خم کند تا شاه، مدال را دور گردنش بیاندازد. اما او سرش را در برابر شاه خم نمی کند! شاه هم به روی خودش نمی آورد و دست هایش را بالاتر می برد و مدال را به گردنش مي آويزد
در اینجا شاه با طعنه و تمسخر به جهان پهلوان که در شورای مرکزی جبهه ملی ایران عضویت دارد، می گوید:
«شنیده ام ملی شده اید!» تختی بی درنگ به شاه می گوید: «مگر اعلیحضرت ملی نیستند»



تاريخ ايران زمين، تاريخ پهلواني است و آيين آن خردورزي، رادي و فتوت، راستي و مردم داري.
جمعه هفده دي، چهل‌وسومين سالگرد مرگ مشکوک جهان پهلوان غلامرضا تختي است. ابعاد شخصيتي جهان پهلوان تختي تنها به ميدان ورزش و تشك كشتي محدود نمي‌شد. رفتار بجاي مانده از او، در ، محله، زورخانه، بازار و اجتماع هر يك حكايت هاي روح بزرگي است كه پرداختن به آنها داراي ارزش هاي خاص خود است. تختي همانگونه كه در ورزش استثنائيست در زندگي و پاسداري از ارزشهايش كم نظير است. تختي قبل از آنكه در روي تشك با حريفان دست و پنجه نرم كند، با نفس خود به مبارزه پرداخته بود.
 تختي، قهرمان مردم است، مردم چرا قهرمان خود را دوست دارند! در طول ساليان دراز مردم ما، قهرمان المپيك و جهان و آسيا بسيار ديدند، اما چرا تختي را جهان پهلوان مي نامند؟
او را رستم ايران نام نهادند، او را شير دليران ناميدند. او به ما آموخت كه مي شود قهرمان شد ولي پهلوان ماند. پهلوان ما در همه عرصه هاي زندگي هماني بود كه بر روي تشك كشتي مي ديدي. او اول پهلوان زندگي بود و سپس قهرمان جهان و المپيك شد.