شاعری که به راه قدما میرود، به چیزی بهجز طبع روان محتاج نیست، چون او صرفاً از صناعاتِ شکلگرفته قدما که ملکه ذهنش شده بهره میجوید و بس. اما برای شاعرِ نوآور، طبع روان معنایی ندارد، چون هنوز زبانی شکل نگرفته است که در آن روان بشود.
او باید خودش زبانش را بیافریند، و برای این مهم چارهای جز پژوهش ندارد! مثلاً میدانیم نیما پس از سالها کار و تلاش به این نتیجه رسید که باید از مصراعهای نامساوی استفاده کند تا آزادی عمل داشته باشد، باید پایه آخر هر مصراع را ناقص بیاورد تا گرفتار بحر طویل نشود، و باید از قافیه هم حتیالمقدور در مقام عنصر پایانی بند استفاده کند تا شعرش فصلبندی دقیقی داشته باشد... این نوآوریها بدون تفکر آگاهانه و پژوهش میسر نمیبود. اخوان تصریح کرده است که منظورش از بدعتها و بدایع نیما صرفاً وزن او بوده است، و بیگمان حق با هموست، زیرا برای شاعرِ نوآور هیچچیز مهمتر از دستیابی به زبان یا نحوه بیان خاص خود وجود ندارد، و وزن نیز برای نیما چیزی نبود مگر طرز بیان. بعد از نیما برخی از شاعران بهدرستی فهمیدند که باید به شیوه بیان خاص خودشان برسند، و برای نیل به این مهم نیز باید به جستوجو و تحقیق و پژوهش بپردازند. متأسفانه خیلیها هم به چنین درکی رسیدند اما تنبلی مانع از آن شد که وارد کار پژوهش بشوند. این گروه اخیر شاید دو سه روزی بدرخشند (مثلاً چون شعرشان یادآور طرزِ فلان شاعر قدیمی است، یا چون تعریضهای جانانهای به وضع موجود دارند...)، اما بیتردید فراموش میشوند و در تاریخ شعر فارسی جایی نخواهند داشت. من در اینجا بهاختصار به یکی از شگردهایِ وزنی شاملو در شعر «پریایِ» او اشاره میکنم که بهگمانم شاملو آگاهانه و با تحقیق بدان دست یافته بود گرچه هیچ درباره آن سخن نگفته بود. تفصیل فنیِ این مطلب را در مقاله مفصلی آوردهام که تا چندی دیگر در یادنامه شاملو منتشر خواهد شد (به همت سعید پورعظیمی، تهران، نشر نی). میدانیم که سیداشرفالدین گیلانی، علیاکبر دهخدا، ملکالشعراء بهار و نیما یوشیج از زُمره نخستین شاعران صاحبنامی بودند که چند شعری هم به وزن اشعار عامیانه سرودند. بعد از نیما دیگر هیچ شاعر صاحبنامی از وزن اشعار عامیانه استفاده نکرد تا اینکه شاملو منظومه «پریا» را سرود و با این شعر دور تازهای را در حیات این وزن پدید آورد. «پریا»ی شاملو از زمان انتشارش بلافاصله ورد زبانها شد و خیلی زود مبدل به یکی از آثار برجسته شعری در ادبیات فارسی شد. بهگمان نگارنده مهمترین علت محبوبیت و موفقیت این شعر را باید در تمهیدات وزنی خاصی جستوجو کرد که شاملو با هشیاری و دقت بسیار در سرایش آن بهکار برده است. اهمیت وزن را در این شعر در دو بخش باید جستوجو کرد: یکی استفاده هوشمندانه شاعر از انواع گوناگونِ یک نظام وزنی در شعری واحد، یعنی عملی که تا پیش از او در ادبیات فارسی سابقهای نداشته است؛ و دیگری استفاده هدفمندِ شاعر از انواع گوناگون این وزن برای القای مفاهیم و فضاهای گوناگون موردنظرش. شاملو با بهکارگیری انواع متفاوت وزنهای عامیانه در این شعر، تصاویر و فضاهای گوناگون را نیز القا کرده است. استفاده گسترده از اوزان گوناگون و مخصوصاً اوزان پیچیدهای چون «٣، ٤»، «٢، ٤، ١» و «١، ٤، ١» که دارای هجاها یا نُتهای سکوت آغازین یا اصطلاحاً ضدضرب هستند، از ویژگیهای برجسته کار شاملو در منظومه «پریا»ست. مثلاً وزن «٣، ٤» مرکب از یک سطر سه هجایی آغازین و یک سطر تکرارشونده چهارهجایی است. به نمونهای از این وزن در اشعار عامیانه فارسی توجه شود:
دندونات یا صدفه یا مرواری ٠ ٠ - - - ٠ | - ٠ - - - | - - ٠ - -| ٣، ٤، ٤
یه روزی مهمونتم خواهی نخواهی ٠ ٠ - - - ٠ | - ٠ - - - | - - - - -|
علت پیچیدگی این وزن را باید در وجود دو نُتِ سکوت در ابتدای آن دانست؛ توضیح آنکه استفاده از نُتِ سکوت در آغاز میزان را اصطلاحاً ضدضرب مینامند. اکثر مصراعهای شعر پریا به همین شکل، یعنی با دو نت سکوت در ابتدای سطر آغازین شروع میشود:
یکی بود یکی نبود ٠ ٠ - - - ٠ | - - ٠ - - | ٣، ٤
زیر گنبد کبود ٠ ٠ - - - ٠ | - - ٠ - - |
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود
٠ ٠ - - - ٠ | - ٠ - - - | - - ٠ - - | - - ٠ - - |
اما همانطور که گفتم شاملو در این شعر از اوزان دیگر نیز استفاده کرده است؛ مثلاً وزنِ پُرکاربردِ «٤، ٤»:
امشب تو شهر چراغونه - - ٠ - - ٠| - - ٠ - - ٠| ٤، ٤
خونه دیبا داغونه - ٠ - - - ٠| - - ٠ - - ٠|
یا وزنِ پُرکاربردِ «٤، ٣»:
هرکی که غُصه داره - ٠ - - - ٠| - - ٠ – ٠ ٠| ٤، ٣
غمِشو زمین میذاره - - - - - ٠| - - ٠ – ٠ ٠ |
یا وزن بسیار کمکاربردِ «١، ٤، ٤، ١» با چهار نُتِ سکوت در آغاز:
عیدِ مردماس، دیب گله داره
٠ ٠ ٠ ٠ - ٠ | - - ٠ - - ٠ | – ٠ - - - ٠ | - ٠ ٠ ٠ ٠ ٠| ١، ٤، ٤، ١
دنیا مالِ ماس، دیب گله داره
٠ ٠ ٠ ٠ - ٠ | - - ٠ - - ٠ | – ٠ - - - ٠ | - ٠ ٠ ٠ ٠ ٠|
نکته جالب دیگر اینکه شاملو برای رفتن از وزنی به وزن دیگر از شگردهای خاصی نیز بهره میجوید که حتی در اشعار عامیانه نیز مشاهده نشده است. میدانیم که در اشعار عامیانه از هر وزنی نمیتوان وارد وزن دیگر شد، بلکه فقط اوزان خاصی که تا حدی شبیه به هم هستند (مثلاً «٤، ٤» و «٤، ٣») کنار هم قرار میگیرند، اما شاملو گاه از وزنی به وزن کاملاً متفاوت دیگر میرود، و برای چنین تغییری در وزن دست به شگردهای خاصی میزند. مثلاً او گاه یکی دو مصراع بدون وزن، یا تقریباً بدون وزن را در میان دو وزن متفاوت قرار میدهد تا به اینترتیب عادت خواننده به وزن قبلی را از میان ببرد. در مثال زیر او برای ورود از وزن «٤، ٤» به وزن کاملاً متفاوت «١، ٤، ٤، ١» ابتدا دو مصراع کوتاه با وزن «٤»، و سپس یک مصراع بیوزن (مصراعهای بیوزن یا تقریباً بیوزن را درون کروشه گذاشتهایم) میآورد، و تازه آنگاه وارد وزن «١، ٤، ٤، ١» میشود:
... میرقصن و میرقصونن - - ٠ - - ٠| - - ٠ - - ٠| ٤، ٤
غنچه خندون میریزن - ٠ - - - ٠| - ٠ - - - ٠ |
نُقلِ بیابون میریزن - ٠ - - - ٠| - ٠ - - - ٠ |
های میکشن - ٠ - - - | ٤
هوی میکشن - ٠ - - - | ٤
[شهر جای ما شد!]١
عیدِ مردماس، دیب گله داره
٠ ٠ ٠ ٠ - ٠ | - - ٠ - - ٠ | – ٠ - - - ٠ | - ٠ ٠ ٠ ٠ ٠| ١، ٤، ٤، ١
دنیا مالِ ماس، دیب گله داره
٠ ٠ ٠ ٠ - ٠ | - - ٠ - - ٠ | – ٠ - - - ٠ | - ٠ ٠ ٠ ٠ ٠|
باری شاملو صرفاً برای هنرنمایی، از مجموعه وسیعی از اوزان عامیانۀ فارسی در «پریا» بهره نگرفته است، بلکه از تغییر وزن برای نمایش هرچه مؤثرتر فضاها و تصاویر و نیز القای هرچه پرقدرتتر مفاهیم گوناگون بهره جسته است. خلاصه اینکه شاعرِ نوآور باید اهل پژوهش باشد وگرنه محکوم است به اینکه، بهقول فروغ، در لای خاکروبه بهدنبال وزن و قافیه بگردد. شاملو هیچگاه چنین شاعری نبود!
١. توجه شود که او برای رفتن از وزن «٤، ٤» به وزن «١، ٤، ٤، ١» ابتدا دو مصراع با وزن «٤» میآورد، سپس یک مصرع تقریباً بدون وزن میآورد تا ذهن خواننده را هرچه بیشتر از وزن قبلی دور کند، و بعد وارد وزن «١، ٤، ٤، ١» میشود.
امید طبیبزاده / شرق