به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۵

آپارتمان های سپاه در تهران متری دوزار! محمد نوری زاد


یک: هیاهوی دستگاه قضایی برای محاکمه ی شعبون بی مخ های اسلامی همانقدر نمایشی است که وارهاندنِ جلال الدین فارسیِ قاتل از قصاصِ حتمی اش. که این جلال الدین فارسی با تفنگ شکاری اش زد و یکی را همینجوری کشت و باید قصاص می شد طبق قانون نظام مقدس. اما تبرئه اش کردند به یُمنِ رفاقتش با جناب رهبر. حالا این جماعتِ بالا رونده از دیوار سفارت عربستان را مگر می شود به این سادگی ها مجازات کرد؟ اینها را خود سپاه تر و خشک می کند برای بزنگاه های اسلامی. مگر پرسنل نیروی انتظامی نایستادند و تماشا نکردند بالا رفتن این جماعت را از دیوار سفارت انگلیس؟ و مگر این جماعت به روی بانوان ما اسید نپاشیدند در اصفهان؟ اگر قرار باشد اینها را بجرم کاری که کرده اند دادگاهی و زندانی بکنند، فردا که ضرورتی اسلامی پدید آید مثل کوی دانشگاه، مثل کودتا و کشتار88، ویا هرکجا که به چاقو کش و عربده کش و فحاش و قمه بدست و تیرانداز از پشت بام مساجد نیاز است، این جماعت متخصص را از کجا بیاورند یک به یک؟ شما اگر اینها را زندانی و مجازات بکنی بخاطر آتش زدن سفارت عربستان سعودی، خب انگیزه ی دیگرانی که فردا باید از دیوار یک سفارت دیگر بالا بروند و جای دیگر را به آتش بکشند و شکم جماعتی را بدرند، به خاک برده ای. خلاصه کاری که دستگاه قضا می کند نمایشی بیش نیست خودش هم می داند. از پیش هماهنگی ها صورت پذیرفته که تا کجاها پیش بروند در متن رآفت اسلامی!

دو: این که سازمان اطلاعات سپاه به داستان فیش های حقوقی داخل شده و یکی دو نفر را که ادامه ی شهرتشان “سرخه” ای است و احتمالاً با رییس جمهور که اهل همانطرف هاست نسبتی و رفاقتی دارند بازداشت کرده، لابد باید ما را در پوست نگنجاند از خوشحالی و مچ گیری و حال گیری و دولت آزاری. اما نه که خود سپاه ام الفساد حوزه های اقتصادی و سیاسی و امنیتی و آدم کشی و اینجور شگردهای متداول است، دمب خروس را با قسم حضرت ابوالفضل مخلوط کرده برای مخاطبان جور بجور. مطابق هرجور سلیقه. می گویم: برج سازی ها و اسکله های قاچاق و واردات سیر تا پیازت را عشق است برادر ارزشی! و این که: گاه دزدان برای در امان ماندن از افشای دزدی هایشان داد می زنند: آی دزد!

سه: اردوغان یک مدتی ادای دنیای دموکراسی را در آورد تا بتواند ترکیه را به اتحادیه ی اروپا داخل کند. داستان بهارعربی یا بقول بیت رهبری: بیداری اسلامی که پیش آمد و این بهار و این بیداری که به سمت سوریه خیز برداشت، عربستانی ها و همین جناب اردوغان دوپایشان را در یک کفش کردند که بشار باید برود. اردوغان برای سوریه ی بدون بشار اسد برنامه ها داشت و دارد. بی خیال اتحادیه ی اروپا. دست بدست عربستان و با عبور از چراغ سبز اسراییل و آمریکا، و با یک عمل سزارین، داعش را با پرچم سیاهش بدنیا آوردند و نشاندنش جلوتر از طالبان و القاعده و مسلحش کردند تا حلقوم. اما این اواخر جناب اردوغان دید برای بعضی از خیزهای منطقه ای دستش بسته است و مدام باید مجلس را در جریان بگذارد و افکار عمومی را از پی بکشد. سناریوی کودتا را گذاشت روی میز و فهرست مزاحم ها و اعدامی ها و اخراجی ها را مهیا کرد و جوری این قضایا را عملیاتی کرد که تا بیست سال خیالش از هر بابت راحت باشد. اردوغان در حسرت مبسوط الیدی حضرت خامنه ای در آتش حسادت می سوخت که در همسایگی اش یکی هست که نه تنها به هیچ کجا پاسخگو نیست بل هر کجا اگر آب می خورد باید از وی اجازه بگیرد. این حسرت تا مغز استخوان اردوغان تیر می کشاند. حالا چی؟ حالا اما دو کشور همسایه دو تا رهبر دارند مبسوط الید. یکی پرورش دهنده ی زامبی های داعشی برای بلعیدن سوریه و پشت بندش حزب الله لبنان و ایران و هرجای دیگری غیر از ترکیه، و دیگری پرورش دهنده ی نوع دیگر اینجور زامبی ها که پرچم بدوش ها و تفنگ بدست ها و رژه رونده های سید حسن نصرالله باشد. از این به بعد باید بنشینیم و دست به یقه شدن این دو تا را تماشا بکنیم در سوریه یا هرکجای دیگر. با این تفاوت که مال ما حوصله و جوانی و انگیزهایش به فرسودگی انجامیده اما اردوغان تازه نفس است برای دریدن هر پدیده ی مخالف. گور پدر اتحادیه ی اروپا. هماهنگی ها صورت پذیرفته پیشاپیش.

چهار: نیمه شبی که در ترکیه کودتا شد مثلاً، در ایران چند نفری تا به صبح نخوابیدند. این جمله ی آقای ظریف که: با سردارسلیمان و شمخانی تا خود صبح نخوابیدیم و لحظه به لحظه با هم هماهنگ بودیم، بیش از آنکه ما را با حساسیت کودتا در ترکیه مواجه کند، ما را به یک داستان دیگر در داخل کشور خودمان اشارت می دهد. راستی چرا آقای ظریف تا به صبح نخوابیده؟ مگر قرار بوده چه رخ بدهد؟ کودتا در یک کشور دیگر رخ داده به ما چه؟ فوقش یک آماده باش می دهند به ارتش در مرز مشترک با ترکیه. اما چرا چند فروند جنگنده به ارومیه فرستاده می شود و عده ای را در خیابان های دو استان آذربایجان غربی و شرقی می گمارند که اوضاع خیابانها را رصد کنند و لحظه به لحظه به تهران گزارش بدهند؟ رازش را بگویم؟ رازش در این است که این آقای ظریف و سردار سلیمانی و شمخانی و بیت رهبری و سرداران سپاه گمان بر این می بردند که مبادا کودتا گران ترکیه، یک هماهنگی مختصری نیز با آذربایجانی های خودمان کرده باشند زیر زیرکی. وقتی در زمین ورزش و در یک مسابقه ی فوتبال در تبریز، هشتاد هزار نفر یکصدا برای جدایی طلبی فریاد می کشند و از نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی نیم سخنی نیز شنیده نمی شود، نکند این خیزش ارتش ترکیه، با خیزش آذربایجانی های خود ما پیوند بخورد و کار از کار بگذرد تا صبح؟ می گویم: بله، باید هم نگران باشید. این روزها این نگرانی هم در خوزستان هست هم در آذربایجان هم در بلوچستان هم در کردستان و هم در هر کجا که نکبت های تبعیض آلود و تمامت خواری شمایان بچشم می خورد. برادران و سرداران بیت رهبری هیچ به این فکر کرده اند اگر خوزستان به هر دلیل به آشوب افتد و نفتی به فروش نرود، آپارتمان ها و برج های سپاه در تهران می شود متری دو زار؟ شما وقتی از شعر خوانی ده بیست سی نفر بر مزار شاملو تنت به ارتعاش می افتد و درهای قبرستان را می بندی، باید هم خواب به چشمت نیاید برای بزنگاهها و خیزش های مردمی!



سایت: nurizad.info فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com



محمد نوری زاد 

سوم مرداد نود و پنج – تهران