در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی
(اتحادیه ملی) ــ بخش دوم
(اتحادیه ملی) ــ بخش دوم
دکتر منصور بیات زاده |
در بخش اول این نوشته توضیحاتی درباره برخی از مطالب نوشته آقای مهندس محمد توسلی که به عنوان («کنگره لوزان، شرح روند تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی، نقدی بر روایت حمید شوکت.») منتشرشده بود، ارائه دادم. (١١) در این بخش از نوشته به آن بحث ادامه می دهم
۴ ـ منفی جلوه دادن مبارزات درخشان کنفدراسیون جهانی،
آنهم بخاطربزرگ جلوه دادن فعالیت های «انجمن های اسلامی»!!
با توجه به مطالبی که اشاره رفت، تشکیلات کنفدراسیون جهانی در دفاع از حقوق ملت ایران و اعتراض به پایمال شدن حقوق مستتر در قانون اساسی مشروطیت از سوی رژیم محمد رضاشاه پهلوی، با برپا کردن متینگ، تظاهرات، اعتصاب غذا، اشغال سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران که به پایگاه های ساواک تبدیل شده بودند، مصاحبه های مطبوعاتی، اعلامیه ها، انتشار مقالات و نوشته ها در «ماهنامه ١۶آذر» ارگان کنفدراسیون جهانی، «پیمان» ـ نشریه دفاعی، «نامه پارسی» ارگان تحقیقی، «ایران رپورت» و «رزیستانس» بزبانهای خارجی، بولتن ها، ...و همچنین ده ها نشریه ی دیگرکه از سوی فدراسیون ها و بعضی از واحدهای شهری منتشر می شدند، دست به روشنگری می زد و همچنین از آن طریق به آشنا کردن اعضا و طرفدارانش با مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران و جهان، می پرداخت.
در حالیکه «انجمن های اسلامی» که آقای مهندس محمد توسلی در نوشته مورد بحث به تبلیغ درباره آنان پرداخته است، کمتر به فکر امر روشنگری درباره وضع سیاسی اجتماعی حاکم بر ایران در افکارعمومی جهان بودند و در آن رابطه، برگزاری تظاهرات، متینگ، اعتصاب غذا... اصولا ً در دستور کارشان قرار نداشتند. ولی ضروریست یاد آور شد که بعضی از اعضای «انجمن اسلامی» در بسیاری از تظاهرات که کنفدراسیون جهانی علیه ریم شاه ترتیب می داد، شرکت می کردند.
تا آنجا که من اطلاع دارم، اولین تجمع اعتراضی « انجمن های اسلامی در اروپا» در رابطه با مرگ مشکوک زنده یاد دکترعلی شریعتی در سال ١٣۵۶ در لندن بود! (شادروان دکتر علی شریعتی در ٢٩ خرداد ١٣۵۶ در لندن درگذشت.).
بعد از آن تاریخ، در تظاهراتی که گروه های سیاسی ایرانی ازجمله تمام تشکلات انشعابی از کنفدراسیون جهانی و همچنین تروتسکیست های ایرانی مقیم آمریکا که اکثرا ً در «کمیته آزادی برای هنر و اندیشه» فعالیت داشتند ... در ٢۴ آبان ١٣۵۶ (١۵ نوامبر ١٩٧٧) در جلوی کاخ سفید در واشنگتن برگزار کردند، نیروهای اسلامی نیز با صف مستقل خود ــ برای اولین بارــ در چنان تظاهراتی شرکت کردند.
آقای پرفسورافشین متین در کتابی که تحت عنوان «کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۵٧ ـ ١٣٣٢» تألیف کرده، و اولین چاپ فارسی آن از سوی مؤسسه نشرو پژوهش شیرازه در ایران درسال ١٣٧٨ انجام گرفته است. در باره تظاهرات ١۵ نوامبر ١٩٧٧ (٢۴ آبان ١٣۵۶) به نقل از شماره ٧ نشریه «خرداد خونین» (ژانویه ١٩٧٨) ــ نشریه ای که «از آیت الله خمینی و بخش اسلامی سازمان مجاهدین خلق حمایت می کرد» ــ می نویسد:
«... گروه جداگانه دانشجویان مسلمان فقط ۴٠٠ نفر از ۴٠٠٠ دانشجوی معترض را در بر می گرفت.». (١٢)
آقای دکترعلی فراستی یکی از اعضای سابق «سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی»، در نوشته ای تحت عنوان « دو سفر آخر شاه به آمریکا » درباره تظاهرات دانشجویان ایرانی در واشنگتن می نویسد:
«... در زمان این سفر من دانشجویی ۲۱ ساله؛ مقیم شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا) و مسئول محلی یک تشکیلات دانشجویی به نام «سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی» بودم. این سازمان دانشجویی پس از کودتای درونی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ از یکی از جریانات منشعب شده از کنفدراسیون دانشجویان ایرانی جدا شده بود. اعضاء واحد محلی این سازمان در واشنگتن پیش از آن عضو «انجمن اسلامی دانشجویان» تحت رهبری دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه بعدی دولت بازرگان) بودند که به دلیل نارضایتی از مشی غیر سیاسی و غیر مبارزاتی انجمن اسلامی دانشجویان از آن جدا شده و به «سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی» پیوسته بودند. این سازمان دانشجویی هدف خود را دفاع از مبارزان و مبارزات سیاسی داخل کشور و بهطور خاص دفاع از جریانات و رهبران مذهبی قرار داده بود. در اواخر تابستان ۱۳۵۶ خبر رسید که شاه قرار است در پاییز به آمریکا آمده تا با جیمی کارتر؛ رئیس جمهور جدید آمریکا ملاقات کند ولی تاریخ دقیق این سفر محرمانه نگاه داشته شده بود. هدف از محرمانه نگاه داشتن تاریخ سفر غافلگیر کردن دانشجویان مبارز ایرانی بود تا نتوانند در اطراف کاخ سفید برای برگزاری تظاهرات افشاگرانه تجمع کنند...
... از آن پس دهها گروه دانشجویی و محافل ناشناخته هوادار شاه تقاضای برگزاری تظاهرات نمودند و این تعداد متقاضی باعث تعجب مدیران اداره پلیس شد و لذا از همه درخواست نمودند که به جلسهای در اداره پلیس آمده تا بین آنها هماهنگی صورت بگیرد.
ساواکیها و عمال آنها برای اولین بار در یک جلسه با دانشجویان مخالف جمع شدند...
...از آن پس هماهنگی بین گروههای دانشجویی مخالف آغاز گردید ولی انجمن اسلامی دانشجویان که گروههای چپی و مبارز را نجس؛ التقاطی و کافر میدانست از شرکت در جلسات و هماهنگی با سایرین خودداری کرده و با نام جعلی «سازمان جوانان مسلمان» اولین تظاهرات سیاسی خود علیه شاه را در میدانی واقع در سه – چهار خیابان دورتر از کاخ سفید برگزار کردند که بیشتر به تجمع هیئتهای مذهبی شباهت داشت تا یک تظاهرات دانشجویی...». (١٣)
۵ ـ کنفدراسیون « بعداز کنگره چهارم ... در اختیار جریان مارکسیست انقلابی قرار گرفت».
آقای مهندس محمد توسلی در آن نوشته مورد بحث اظهار کرده اند که کنفدراسیون « بعداز کنگره چهارم ... در اختیار جریان مارکسیست انقلابی قرار گرفت». شاید تا از آن طریق خواسته اند به هیئت حاکمه ایران یادآورشوند که این ما بودیم که در خارج از کشور در دفاع و تبلیغ از «ایدئولوژی اسلامی» و بخاطر به قدرت رسیدن «روحانیون» و تأسیس «نظام جمهوری اسلامی» فعالیت کردیم و بخاطر اداره کشور در نظام جمهوری اسلامی، به تربیت «کادرسیاسی» پرداختیم. در رابطه با آن خواست و اهداف بود که صفوف خود را از دیگر نیروهای مخالف رژیم شاه، از جمله «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی» جدا کردیم. یاد آوری یک سری مسائل گروهی مربوط به طرفداران نهضت آزادی در خارج از کشور؛ که بنظر من تاکید بر آن مطالب گروهی، صحیح هم می باشد. ولی برای من روشن نیست که یادآوری چنان خصوصیاتی، چرا و بچه دلیل باید توأم با تحریف مبارزات کنفدراسیون جهانی ، متهم کردن بعضی از اعضای آن تشکیلات به حذف نام دکتر علی شریعتی از اسناد و مدارک کنفدراسیون و حتی «اختراع» هویت «ملی و مذهبی» در آن مقطع تاریخی برای نیروهای طرفدار جبهه ملی و در واقع «مصدقیها»، در تشکیلات کنفدراسیون جهانی؟!
همانطور که قبلا ً اشاره رفت در اوائل سالهای ۴٠ بسیاری از جوانان وطنمان بخاطر مبارزه با رژیم شاه تحت تأثیر مبارزاتی که درجهان سوم، بخاطر کسب آزادی و استقلال در جریان بود، قرار گرفته بودند. در همان رابطه بود که بسیاری از آنان به مبارزات قهرآمیز روی آوردند و سازمانهای سیاسی همچون «سازمان چریکهای فدائی خلق»، «سازمان مجاهدین خلق»، «سازمان آرمان خلق»، «حزب ملل اسلامی»، «گروه فلسطین» ... را در ایران تشکیل دادند و از آن طریق به مبارزه علیه رژیم شاه دامن زدند. درحالیکه آن نوع مبارزات و فعالیت های سیاسی مربوط به گروها، سازمانها و احزاب سیاسی بود و هیچگونه ربطی به تشکیلات و مبارزات و فعالیتهای کنفدراسیون جهانی نداشت.
کنفدراسیون جهانی تشکیلاتی مستقل بود و به هیچ سازمان و یا حزب و یا جبهه سیاسی وابسته نبود و بطور علنی مبارزه می کرد!
در همان رابطه ضروریست یاد آورشود که یکی از اولین جریانات سیاسی که تحت مبارزات قهرآمیز جنبش آزادیبخش الجزایر علیه دولت استعمارگر فرانسه به رهبری احمد بن بلا و کوبائی ها به رهبری فیدل کاسترو قرار گرفت، تعدادی از طرفداران «نهضت آزادی» خارج از کشور بودند که برای فراگیری شیوه آن نوع مبارزه بطور مخفیانه به کشور مصر رفتند! موضوعی که همچنین، به تشکیلات کنفدراسیون جهانی ربط نداشت!!
پس از انشعاب در جنبش کمونیستی جهان، در حزب توده ایران نیز انشعاب رخ می دهد. در اثر آن انشعاب گروه ها و سازمان های مختلف سیاسی طرفدار اندیشه و نظرات مائوتسه دون در خارج از کشور، تأسیس شدند. بسیاری از طرفداران آن گروه ها و سازمانها بخاطر «ماهیت دمکراتیک» حاکم برکنفدراسیون جهانی، بصورت فردی عضو آن تشکیلات شدند. در طول زمان از تعداد طرفداران حزب توده کاسته می شد و بر تعداد «مائوئیست ها» اضافه می گردید.آنهم، نه آنطور که دستگاههای تبلیغاتی رژیم شاه تبلیغ می کرد بخاطر خیانت آنان به منافع ملی و استقلال ایران، بلکه بیشتر بدین خاطر که آن افراد چنین فکر می کردند، که از طریق تکیه و تبلیغ نظرات و عقاید مائوتسه دون، زودتر موفق خواهند شد رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا در ایران را سرنگون کنند. حتی در آنزمان برخی از طرفداران جبهه ملی، تحت تأثیر آن نظرات و عقاید قرار گرفتند و از تشکیلات جبهه ملی و صفوف طرفداران جبهه ملی در کنفدراسیون جهانی جداشدند و به آن جمع پیوستند.
اگرچه عضویت درکنفدراسیون جهانی بصورت فردی بود، ولی چون بخش بزرگی از فعالین کنفدراسیون از طرفداران سازمانها و گروه های سیاسی بودند، روشن بود که رقابت بین آن نیروهای سیاسی، به جلسات کنفدراسیون نیزمنتقل می شد. از روز اول تأسیس کنفدراسیون جهانی بین طرفداران گروه های سیاسی رقابت سیاسی وجود داشت و آن رقابت تا زمان انشعاب در کنفدراسیون جهانی بعنوان «سازمان واحد جنبش دانشجوئی» و تقسیم آن سازمان، به تشکلات مختلف، که هریک خود را بعد از انشعاب، «کنفدراسیون...» می نامید، همچنان ادامه داشت.
ضروریست یادآور شود که در تمام دوران فعالیتهای کنفدراسیون جهانی از زمان تأسیس تا زمان انشعاب، یعنی از کنگره اول تا کنگره شانزدهم ، بجز هیئت دبیران منتخب کنگره نهم، افراد منتسب به جبهه ملی ایران در هیئت دبیران شرکت داشته اند. بعدا ً توضیح خواهم داد که چرا ما مصدقیها در هیئت دبیران منتخب کنگره نهم شرکت نکردیم.
ـــ در رابطه با جبهه ملی ایران در خارج از کشور ضروریست یاد آور شود که در صفوف آن تشکیلات، افراد دارای عقاید و ایدئولوژی های متفاوت عضو بودند، ازجمله افراد چپ و مارکسیست. ولی همگی آن افراد تا زمانیکه عضو «جبهه ملی» بودند، خود را «مصدقی» می دانستند. و در رابطه با تاکید آن افراد بر ارزش های فکری مصدق، از جمله دفاع از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران و تاکید بر مسائل ملی ـ میهنی، از آنان، بنام «چپ مستقل»، نام برده می شد. ـــ
همچنین ضروریست یادآور شود که قبل از آقای مهندس محمد توسلی، از سوی بسیاری از افراد وابسته به جریانات فکری و سیاسی متفاوت که با سیاست و عملکرد کنفدراسیون جهانی مخالف بودند، کوشش زیادی مبذول داشتند تا مبارزات درخشان کنفدراسیون جهانی علیه رژیم شاه ــ یعنی اعتراض به پایمال کردن حقوق ملت ( حقوق مستتر در قانون اساسی مشروطیّت) و حقوق بشر، و مبارزه برای آزادی تمام زندانیان سیاسی و دفاع از استقلال و مخالفت با نفوذ دولتهای استعمارگر ... ــ ، را منفی جلوه دهند.
یکی از استدلالات محوری بسیاری از افراد و نیروهای منتقد کنفدراسیون جهانی، همچون آقای مهندس محمد توسلی، برپایه بزرگ جلوه دادن عضویت افراد طرفدار طیف چپ و مارکسیست، در تشکیلات کنفدراسیون جهانی بود ؛ بدون اینکه اصولا ً به سمت و سوی مبارزات و فعالیتهای آن تشکیلات که درجهت افشای سیاست و عملکرد رژیم شاه بود، کوچکترین توجه ای داشته باشند. برای نمونه می توان به سلسله نوشته های آقای احمد تبریری، یکی از جاسوسان سازمان امنیت رژیم شاه که در روزنامه کیهان آقای حسین شریعتمداری درسال ١٣٨۵ درج شدند. (١۴) و یا نوشته آقای عبدالله شهبازی، یکی از پژوهشگران و کارشناسان تاریخ در جمهوری اسلامی که در وبگاه شخصی آن جناب در سال ١٣٨٩ انتشار پیدا کرد، (١۵) ویا گفتگوی آقای دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس با«شهروند امروز» در سال ١٣٩٠ (١۶) اشاره نمود.من در نقد آن نوشته ها مطالبی نوشته ام و توضیحاتی در رد اظهارات غیرواقعی آنان داده ام. لینک آن نوشته ها در پانویس شماره های ١۴و ١۵ و ١۶ همین نوشته ذکر شده است.
تفاوت کلی که بین محتوی نوشته آن افراد با نوشته آقای مهندس محمد توسلی وجود داشت در این امر نهفته است که، آقای مهندس محمد توسلی در نوشته خود ادعا کرده اند که کنفدراسیون جهانی پس از کناره گیری طرفداران نهضت آزادی از آن تشکیلات، در اختیار « جریان مارکسیست انقلابی» قرار گرفت؛ در حالیکه آقایان تبریزی و شهبازی مدعی بودند که رهبری کنفدراسیون در دست «مائوئیست ها» قرار داشت. و آقای دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان از طرفداران خلیل ملکی بر این نظر بود که:«کنفدراسیون به یک حزب ایدئولوژیک تبدیل شد. شما اگر مارکسیست ـ لنینیست نبودید دیگر نمیتوانستید عضو کنفدراسیون بشوید.»!!! ولی همانطور که اشاره رفت، در منفی جلوه دادن مبارزات کنفدراسیون همسوئی زیادی بین نظرات آن جنابان وجود داشت.
اما فرض را براین بگذاریم که اظهارات آقای مهندس محمد توسلی، بهیچوجه «ادعائی باطل» نبوده، بلکه ایشان در آن نوشته «تحلیل گونه» خود، «واقعیت» آنزمان را بیان کرده و کنفدراسیون جهانی «بعداز کنگره چهارم ... در اختیار جریان مارکسیست انقلابی قرار گرفت» ــ یعنی دیگر در آن تشکیلات ً افراد و فعالین مصدقی اثرگذار نبودند ــ. با توجه به محتوی فعالیتهای کنفدراسیون جهانی و سمت و سوی آن فعالیتها و مبارزات، آیا نباید گفت مرحبا به آن «جریان مارکسیست انقلابی» که طی فعالیت های خود در کشورهای مختلف جهان، ماهیت ارتجاعی و سرکوبگر رژیم محمد رضاشاه پهلوی و متحدین استعمارگرش که با استقلال ایران مخالف بودند را افشانمود و در آن رابطه به صدائی رسا در دفاع از حقوق ملت و منافع ملی ایران در آن دوران تبدیل شده بود!!
همان مبارزات و روشنگریهائی که سبب شد، تا سازمان امنیت رژیم شاه(ساواک) کارزار تبلیغاتی علیه آن تشکیلات ( کنفدراسیون جهان) و فعالینش بپاکند، وچون آن تبلیغات نتوانست سبب شود تا کنفدراسیون جهانی دست از روشنگریهای خود بردارد، تیمسارسیاوش بهزادی دادستان نظامی بر اساس قانون مصوب ١٣١٠ دوران رضا شاه ، کنفدراسیون را غیرقانونی اعلام کرد و اعضای آنرا به ٣ تا١٠ سال زندان تهدید نمود!
درتاریخ ۵ ژانویه ٢٠١٣ از طرف عده ای از اعضا و فعالین سابق کنفدراسیون جهانی ، یادمان پنجاهمین سالگرد پایه گذاری کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) در خانه جوانان شهر فرانکفورت، برگذارشد. در آن نشست از سوی سخنرانان آن یادمان به شمه ای از فعالیتهای کنفدراسیون جهانی اشاره رفت. (١٧) گزارش مربوط به آن یادمان، از جمله متن سخنرانیها و متن پیامها و فیلم مربوط به آن، در آنزمان از سوی بسیاری از سایت های اینترنتی منتشر شدند. در پانویس همین نوشته، لینک فیلم آن یادمان در «سایت اسناد کنفدراسیون جهانی...» ذکرشده است.(١٨)
دراینجا من متن پیام شادباش زندانیان سیاسی دوران شاه را به آن یادمان نقل می کنم و در بخش پانویس همین نوشته به لینک آن متن که اسامی امضاء کنندگان را دربردارد اشاره شده است.
«پیام شادباش جمعی از زندانیان سیاسی دوران شاه به برگزارکنندگان جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفد راسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور! (پنجم ژانویه ۲۰۱۳ در شهر فرانکفورت)
دوستان گرامی، برگزاری جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفد راسیون را به شما تبریک می گوئیم. نام کنفدراسیون جهانی دانشجویان ما را به سالهای پیش از انقلاب ۵۷ می کشاند ،زمانی که زندانی رژیم شاه بودیم. همه ما در بیدادگاههایی حضور می یافتیم که احکام آن از پیش معلوم شده بود. بسیاری از همراهان و همگام های ما زنده نماندند تا سقوط آن رژیم را شاهد باشند، بسیاری د یگر در سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی دگر بار به بند گرفتار آمده و اعدام شدند،که البته در میان آنان عده ای از اعضای کنفد راسیون نیز دیده می شد. و سرانجام عدهای هم چون ما زندگی در تبعید را به جان خریدیم.
دوستان گرامی! ما زندانیان سیاسی آن دوران، پشتیبانی گسترده شما را از مبارزات دموکراتیک مردم ایران علیه رژیم شاه و دفاع بیدریغ شما را از آزادی خلقهای جهان از یاد نخواهیم برد. در خاطره ما کارزار بین المللی شما برای آزادی زندانیان سیاسی همواره زنده است.
ما از یاد نخواهیم برد اعتصاب غذاهایی را که در دفاع از ما برگزار کردید و مارش های اعتراضی را که به راه انداختید.
از یاد نخواهیم بردکوششهای بیدریغ شما را دراعزام وکلای بین المللی برای حضور در دادگاههای ما.
ازیاد نخواهیم برد کوششهای شما را در دستیابی به ایرانی آزاد و آباد.
چنان چه تاریخ از یاد نخواهد برد.
دوستان گرامی!در جشن پنجاهمین سالگرد کنفدراسیون ما خود را در کنار شما احساس می کنیم، درشادی شما شریک هستیم و امیدواریم که سنت های مبارزاتی کنفدراسیون تجربه ای باشد برای همه آنهائی که هم اکنون،برای برقراری آزادی و دموکراسی در ایران علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کنند.». (١٩)
۶ ـ و اما، توضیحاتی در باره صفت «ملی» و ارزشهائی که آن «صفت» را سبب می شوند!
بنا بر تعاریف دقیق سیاسی، صفت «ملی» در رابطه با مواضع و عملکرد آن بخش از فعالین و نیروهای سیاسی، بکار برده می شود که دفاع از «استقلال وحاکمیت ملی» و «منافع ملی»، و در آن رابطه، مخالفت و مبارزه با نفوذ و سیطره نیروهای بیگانه، صرفنظر از اینکه آن دولت بیگانه در کدام طیف نظری و سیاسی و قطب بندی های جهانی قرار داشته باشد عمل می کنند و در آن رابطه همچنین مدافع تمامیت ارضی کشورهستند.
اسناد و مدارک مربوط به کنفدراسیون جهانی بیانگر این واقعیت است که سیاست و عملکرد کنفدراسیون علاوه بر اعتراض به پایمال شدن حقوق ملت (حقوقی که در قانون اساسی مشروطیت دقیقأ اشاره رفته بود) از سوی مقامات دولتی و امنیتی رژیم محمدرضاشاه پهلوی، همچنین با تمام نیرو و استفاده از امکاناتی که در اختیار داشت به دفاع از «استقلال وحاکمیت ملی» و «منافع ملی» ایران پرداخت.
یکی از مسائلی که در بعضی مواقع در بین اعضای کنفدراسیون منجر به بحث و گفتگو و حتی اختلافات شدید می شد، در رابطه به مواضعی بود که بعضی از اعضاء در باره سیاست و عملکرد نیروهای بیگانه ( دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، دولت چین کمونیست توده ای ...) نسبت به سیاست و عملکرد رژیم شاه ( رژیمی که سازمانهای جاسوسی سیا و انتلیجنت سرویس با حمایت و پشتیبانی نیروهای ارتجاعی جامعه ایران که همچنین بخشی از روحانیون مذهب شیعه همچون آیت الله سید محمد بهبهانی و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و تعدادی از امرای ارتش ... در رابطه با کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه دولت ملی و قانونی دکتر مصدق بر میهنمان ایران حاکم کرده بودند)، می گرفتند.اما وجود چنان نظرات مورد اختلاف، هیچگاه نتوانست باعث شود تا کنفدراسیون جهانی در خدمت اهداف و خواست های نیروی بیگانه قرارگیرد.
کنفدراسیون جهانی بخاطر سیاست و عملکردهای روشنگرانه اش مورد عناد و دشمنی مقامات امنیتی و قلم بمزدهای رژیم شاه قرار داشت. آنان برای ضربه زدن به تشکیلات کنفدراسیون از توسل بهرنوع دغلکاری و حقه بازی کوتاهی نمی کردند.
در کنگره نهم فدراسیون آلمان در شهر ارلانگن (سال ١٣۴۶) با هموطنی بنام ابریشمی آشنا شدم، او باتفاق آقای رهنما نمایندگان سازمان ورتسبورگ در آن کنگره بودند. یکبار هم من به ملاقات او در شهر ورتسبورگ که در خانه دانشجوئی دانشگاه ورتسبورگ باتفاق یکی دیگر از دوستان همنظرش بنام کریم خداپناهی ساکن بود، رفتم. او و دوستش، همچنین عضو «اتحادیه انجمن اسلامی...» بودند. از آن تاریخ ببعد، آن زنده یاد، فصلنامه «مکتب مبارز» را از طریق پست برای من ارسال می کرد. (آقای مهندس محمد توسلی، در نوشته خود، اشتباها ً ازنشریه «اسلام مکتب مبارز» " نام برده اند.).
درشماره ١١ فصلنامه «مکتب مبارز»، نوشته ای تحت عنوان «نامه سرگشاده» با امضای «هیئت مدیره اتحادیه انجمن های اسلامی...» در رابطه با چگونگی شیوه عملکرد تبلیغاتی مأمورین امنیتی رژیم شاه علیه کنفدراسیون چاپ شده بود. جملاتی از آن«نامه سرگشاده» را در این نوشته نقل میکنم. کپی متن کامل آن را در شبکه اینترنتی قرار دادم.(٢٠)
«... اما در هرحال وظیفه ما بعنوان یک جمع مسئول اقتضا میکند که در آنچه به اتحادیه ما مربوط میشود هشیارانه عمل کنیم و در مقابل اعمال ناجوانمردانه و خائنانه و یا رفتارتفرقه اندازان سازمانهای جاسوسی بین المللی و شعبات آن و عوامل فردی آنها ساکت نمانیم.
در روزهای اخیر مجله ای بنام "فعالیت های ضدملی و زدوبندهای پشت پرده رهبران مزدور کنفدراسیون فاش میگردد" را منتشر ساخته اند و در آن بی مایگی انقلابی نماها را که باصطلاح خودشان " از پایه گذاران و فعالان کنفدراسیون کنونی دانشجویان ایرانی بوده اند" دستاویزی برای حمله باین کنفدراسیون قرار داده اند و این رنگین نامه را از اطریش برای افراد و منجمله تنی چند از اعضاء اتحادیه ما ارسال داشته اند و آدرس فرستنده این مجله را هم آدرس رسمی اتحادیه ما گذاشته اند. (اخیرا ً رنگین نامه مذکور توسط سفارت ایران در کلن پخش شده است). نظر باینکه بعضی از نشانی ها اشتباه بوده مجلات به نشانی «فرستنده»، یعنی اتحادیه عودت داده شده است، بدین ترتیب ما از توطئه ارسال این رنگین نامه بنام اتحــادیـه آگاه شده ایم. از طرف دیگر تنی چند از اعضاء اتحادیه ما که مجله را دریافت کرده اند در این باره از ما سئوال می کنند. ما برای روشن شدن عموم نکات زیر را باطلاع همگان میرسانیم.
بنظر ما مهم این نیست که رنگین نامه را برای افراد بفرستند. اینگونه کارها بسیار شده و میشود اما در عمل فعلی دو نکته وجود دارد که باید به آنها توجه شود:
١ ـ در این رنگین نامه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی حمله کرده اند.
٢ ـ این رنگین نامه را بنام اتحادیه ما برای افراد مختلف فرستاده اند....
...با پخش این رنگین نامه بنام ما میخواهند ما را باصطلاح درموضع دفاعی قرار دهند و فعالیت قبلی واماندگان را علیه ما به کرسی بنشانند، بدین گونه که:
الف: میخواهند اثبات کنند که ما مخالف کنفدراسیون هستیم، زیرا رنگین نامه ای پخش کرده ایم و در نتیجه شایعه قبلی خود منتشر کرده را که ما نیروی «ضدخلقی» هستیم درست است.
ب : و یا آنکه برای ابراز حسن نیّت خود، اتحادیه را منحل کنیم، يعنی برای آنکه از کار رنگین نامه تبری جوئیم به دلسوزی مقامات جاسوسی گوش فرادهیم.
ار آنجا که تصمیم ما بر آنست که براه خود ادامه دهیم و در موضع دفاعی قرار نگیریم، اعلام میداریم که:
اولا ً : بنظرما کسانی که رنگین نامه مذکور را بنام ما پخش کرده اند "امنیتی " هستند.
ثانیا ً : کسانی راهم که در سازمانهای مختلفِ مخالف ما علیه ما به توطئه های ناجوانمردانه دست میزنند و یا دلسوزیهای بی معنا میکنند عمدا ً یا سهوا ً در خدمت مقامات امنیتی! میدانیم و برای این انقلابی نماهای امنیتی، آینده ای بهتر از نیکخواه و پارسانژاد و شرکاء و اعوان و انصار آنها نمی بینیم....
... ما خود را سربازان راه حقیقت میدانیم و میخواهیم در صراطی قدم برداریم که حسین ابن علی (ع) پیشوای آن است. این راه اگر روشن بینانه بدان نظر شود راهی نیست که مزاحم کار و فعالیت کسانی باشد که واقعا ً با ارتجاع و امپریالیسم و استثمار انسان از انسان و ... می جنگند.
ما در کنار سربازان راه استقلال و آزادی هستیم و خواهیم بود، هرکس در این راه گام برمیدارد طبعا ً در کنارما است...».
٧ ـ آقای مهندس محمد توسلی با کمک گرفتن از اظهارات و تحلیل غلط آقای حمید شوکت،
به کنفدراسیون انتقاد کرده که چرافقط در چند کنگره برای آیت الله خمینی پیام فرستاده است!
من قبلا ً توضیح دادم که اختلاف نظر طرفداران «نهضت آزادی» با دیگر اعضای کنفدراسیون جهانی، از جمله ما «مصدقی» ها در این امر نهفته بود که آنان خواستار بودند تا کنفدراسیون از «ماهیت دمکراتیک» حاکم بر آن تشکیلات صرفنظر کند و در نتیجه به یک سازمان با «ایدئولوژی اسلامی» تبدیل گردد. حال جناب مهندس محمد توسلی همان خواست سابق دوستان سازمانی خود را بصورت دیگری در نوشته اش ، آنهم با کمک گرفتن از اظهارات غلط و بی پایه آقای حمید شوکت در آن کتاب، مطرح کرده است!
آقای حمید شوکت، جوانی پرشور و انقلابی در دوران مبارزات کنفدراسیون جهانی بود، فردی که برای اولین بار او را در کنگره دوازدهم کنفدراسیون جهانی دیدم ــ اسفند ١٣۴٩ / مارس ١٩٧١ ــ ، که به ما «مصدقی» ها با قیافه ای که حاکی از غضب و خشم بود نگاه می کرد؛ زیرا که بنظر او، ما مصدقیها، ازطرفداران «بورژوازی» بودیم، بدون اینکه برایش روشن باشد، مبارزات کنفدراسیون جهانی که یکی از محورهای اصلی اش، دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و اعتراض به پایمال شدن حقوق ملت مستتر درقانون اساسی مشروطیت و افشای سیاست و عملکرد دولتهای استعمارگر جهانی و هژمونی طلب بود با مبارزات سیاسی احزاب طبقاتی و سیاسی که اهداف و خواستهای دیگری، ازجمله کسب «قدرت سیاسی» و تشکیل «دولت» داشتند، کاملا ًتفاوت داشت!
آن زمان ، مصادف با دورانی بود که رژیم شاه کنفدراسیون را غیر قانونی اعلام کرد و بسیاری از اعضا، ازجمله جناب حمید شوکت و همنظرانش کوشش بسیاری داشتند تا نظرات و عقاید سیاسی گروه خود را به کنفدراسیون جهانی تحمیل کنند و در واقع در رادیکال شدن آن تشکیلات نقش داشتند.
گویا آقای حمید شوکت در هنگام نگارش آن تحلیل فراموش کرده است که آنجناب در آن زمان مورد بحث، از طرفداران اندیشه مائوتسه دون بود، البته طرفدار آن گروهی که فعالیت سیاسی خود را با شعار صدر چین صدر ماست، راه چین راه ماست، شروع کرده بود. برای من روشن نیست گروه سیاسی که حاضر نبود حمایت دولت چین از رژیم شاه را محکوم کند و نسبت به هرنوع سیاستی که همسوئی با دولت چین نداشت مخالف بود، در نوشته باصطلاح «تحلیلی» خود در آن کتاب، از کنفدراسیون جهانی انتقاد کرده که چرا به جنبش اسلامی که در ایران در حال اوج گیری بود، توجه زیادی مبذول نداشته است. بدون اینکه او و مشاورین محترمش همچنین به این موضوع توجه کرده باشند که در سال ١٣۴٣ آیت الله خمینی بخاطر اعتراض به قانون «کاپیتولاسیون» (اعطای مصونیت سیاسی به افراد آمریکائی مقیم ایران از سوی رژیم شاه)، موضوعی که مربوط به یک مسئله «ملی میهنی» بود، بازداشت و چندی بعد از ایران به ترکیه تبعید شده بود ــ موضوعی که در بخش اول این نوشته به آن اشاره شد و لینک متن آن پیام اهم در پانویس همان بخش ذکر گردید ــ . در حالیکه حضرت آیت الله در زمان اقامت خود در نجف، به تدریس مسائل و مطالب دینی مشغول شدند، ازجمله توضیح و تشریح «حکومت اسلامی». مسائل و مواضعی که نمی توانست برپایه ی «ماهیت دمکراتیک کنفدراسیون جهانی» از سوئی و از سوی دیگر چگونگی بافت اعضای آن تشکیلات که دربرگیرنده افرادی با نظرات سیاسی اجتماعی متفاوت و گوناگون بودند، در دستور فعالیتهای تبلیغاتی آن تشکیلات قرار گیرد. نپذیرفتن چنان مسائل و مواضعی از سوی کنفدراسیون جهانی امری صحیح بود؛ با توجه به این واقعیت که چنان تصمیمی در آنزمان بهیچوجه بمعنی مخالفت با مبارزات آیت الله خمینی با رژیم شاه در رابطه با مسانل «ملی میهنی» و اعتراض به پایمال شدن اصول قانون اساسی مشروطیت نبود. همچنین باید به این موضوع توجه داشت که در کنفدراسیون جهانی بعنوان سازمان واحد دانشجویان و محصلین ایرانی در سال ١٣۵٣ انشعاب شد. در حالیکه حدودا ً ٣ سال بعد از تاریخ آن انشعاب در رابطه با اعتراض به نوشته احمد رشیدی مطلق تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در دیماه ١٣۵۶ همانطور که در بخش اول این نوشته اشاره رفت، «جنبش ملی و اسلامی ایران» شکل گرفت!!
وانگهی در بین اعضای کنفدراسیون جهانی که سازمانی مستقل بود،اصولا ً در رابطه با صحه گذاشتن بر «ایدئولوژی» و یا قبول نظرات سیاسی سازمان و یا گروه مشخصی اختلاف نظر وجود داشت. آن اختلاف نظر بحدی بود که حتی در کنگره های هفتم، دهم، پانزدهم، شانزدهم، نمایندگان کنگره های مزبور موفق نشدند هیئت دبیران که در برگیرنده جناحهای مختلف کنفدراسیون باشد را انتخاب کنند. و سرانجام آن «اختلافات» در کنگره شانزدهم باعث انشعاب در کنفدراسیون جهانی بعنوان یک «تشکیلات واحد دانشجوئی» شد.
برعکس ادعای آقای مهندس محمد توسلی مبارزه علیه رژیم شاه تحت نام«کنفدراسیون جهانی» در سال ١٣۵٣ تعطیل نشد؛ بلکه بعد از انشعاب در سال ١٣۵٣ (١٩٧۵) ، بمرور زمان آن «تشکیلات واحد» به تعدادی تشکلات رقیب که همگی خود را «کنفدراسیون...» می نامیدند، تقسیم شد. ازجمله:
کنفدراسیون مرکزیت برلین،
کنفدراسیون مرکزیت دارمشتات،
کنفدراسیون مرکزیت گیسن،
کنفدراسیون مرکزیت فرانکفورت (آقایان محسن مسرت، احمد طاهری ومن ـ منصور بیات زاده ـ از اعضای آن تشکیلات بودیم)،
کنفدراسیون پلاتفرم چپ،
کفدراسیون طرفدار جنبش مسلحانه پیشتاز،
کنفدراسیون احیا( آقای حمید شوکت از اعضای آن تشکیلات بود)،
کنفدراسیون طرفدار سازمان انقلابی (سیس)،
...
تمام آن تشکلات جدید که خود را ادامه دهنگان مبارزات کنفدراسیون جهانی می دانستند، با تمام اختلافات و رقابتهائی که با یکدیگر داشتند به مبارزه خود علیه رژیم شاه تا سرنگونی آن رژیم و پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ ادامه دادند. حتی برخی از آن تشکلات در بعضی موارد با یکدیگرتظاهرات و آکسیونها مشترکی علیه رژیم شاه در دفاع از خواست ها و مبارزات مردم ایران برپا نمودند.
برای نمونه در پخش پانویس به لینک چند بیانیه مشترک تشکل های مختلف کنفدراسیونی، از جمله بیانیه ای که در اعتراض به دولت عراق بخاطرمحاصره محل سکونت آیت الله خمینی در نجف توسط پلیس آنکشور صادر شده بود که همچنین خبر تظاهرات اعضای کنفدراسیون مرکزیت های مختلف درمقابل کنسولگریهای عراق در اروپا و آمریکا را دربرداشت،اشاره می کنم.(٢١) همچنین کپی تعدادی از صفحات ماهنامه ١۶آذر (٢٢) و نشریه پیمان (٢٣) مربوط به کنفدراسیون مرکزیت فرانکفورت را در شبکه اینترنتی قرار داده ام، تا از آن طریق با ارائه مدرک و سند روشن گردد که مبارزات کنفدراسیون علیه رژیم شاه همانطور که اشاره رفت در سال ١٣۵٣ به پایان نرسید!!
همچنین لازم است یاد آور شود، هر زمان که آیت الله خمینی در رابطه با پایمال شدن حقوق ملت ایران، علیه رژیم شاه اعلامیه ای صادرمی کردند و یا طی بیانیه ای بدفاع از جنبش فلسطین می پرداختند، آن مطالب در نشریات کنفدراسیون جهانی چاپ می شدند و در سطح وسیعی تبلیغ می شدند.
زنده یاد پرفسور خسروشاکری(زند)، یکی از طرفداران «راه مصدق»، در نوشته ای که بنام دبیر انتشارات منتخب کنگره هشتم کنفدراسیون جهانی در پاسخ به نامه مرحوم حجت الاسلام مصطفی موسوی خمینی، فرزند آیت الله خمینی در تاریخ اول مهرماه ١٣۴٧ ــ یعنی ٣ سال بعد از کناره گیری طرفداران نهضت آزادی از کنفدراسیون جهانی ــ نوشته است، به توضیحاتی در رابطه با «ماهیت کنفدراسیون»، که یک سازمان دانشجوئی بود و سیاست و اهداف آن تشکیلات تفاوت زیادی با احزاب سیاسی داشت، اشاره کرده است. در این نوشته بخشهائی از آن نامه را نقل می کنم. کپی آن نامه و متن نامه مرحوم حجت الاسلام مصطفی موسوی خمینی و ... را در شبکه اینترنتی قرار دادم. (٢۴) در آن نامه می خوانیم:
«...آنچه در مورد احزاب سیاسی نوشته اید بآنها مربوط میشود. سازمان ما، سازمانیست دانشجوئی و اعضای آنرا افراد با عقاید مختلف تشکیل میدهند. ما همواره کوشیده ایم نظرات و بخصوص اعلامیه های برادران روحانی خود را نه تنها در نشریات دانشجوئی بلکه در محافل بین المللی منعکس کنیم.
کنفدراسیون جهانی بخاطررفع تضییقات از روحانیون مترقی و ضد استبداد کوششهای فراوانی نموده است. ما همیشه مقامات مختلف هوادار حقوق بشر را از ظلم و ستم به روحانیون مطلع ساخته ایم. بخصوص در مورد حضرت آیت الله موسوی خمینی، رهبر شیعیان، اقدامات بسیار کرده ایم.
نشریات ما تا آنجا که خبر و نظر در اختیار داشته اند، منتشر ساخته اند. در شماره ایکه در دست تهیه است برای نمونه میتوان از درج نامه محصلین حوزه علمیه قم یاد نمود. ما امیدواریم شما نیز بنوبه خود با ارسال اطلاعات و اخبار بدرج آنها در نشریات دانشجوئی کمک کنید...».
آشناشدن با تاریخچه مبارزات و فعالیت های سیاسی شخصیت ها، گروه ها، احزاب و جبهه ها به آنصورتی که واقعا ً اتفاق افتاده اند، کمک می کند تا با کمبودها، اشکالات و نقائص و حتی «مشکل معرفتی» که فعالین و مبارزان سیاسی که با آن روبرو بوده اند، آشنا شد و در آن رابطه سعی نمود و کمک کرد تا اشتباهات گذشته مجددآ ً تکرار نشوند.
اگر تاریخچه مبارزات و فعالیتهای سیاسی درست و بدون غرض ومرض مطرح شده باشند، یک حُسن با خود بهمراه دارند که کمک می کنند تا با نظرات، اهداف و محتوی اظهارات و قول ها و وعده هائی که شخصیت ها، احزاب و سازمانهای سیاسی در زمانیکه هنوز در قدرت نبوده اند، ولی بخاطر کسب قدرت، به حمایت و پشتیبانی مردم در مبارزه با هیئت حاکمه وقت احتیاج داشته اند، آشناشد.
اما، پس از بقدرت رسیدن، عملکرد آنان نشان خواهد داد که آیا آن تبلیغات و وعده هانیکه در زمان مبارزه علیه حاکمین وقت مطرح کرده بودند، فقط جنبه تبلیغاتی داشته، وهدف نهائی از آن تبلیغات و اظهارات، کسب صندلی قدرت بوده است؛ ویا اینکه آن نیروها واقعا ً به آنچه تبلیغ کرده و به مردم تحقق آنها را وعده داده بودند، صمیمانه باور داشته اند.
این بخش از نوشته را با نقل جملاتی از بیانات آیت الله خمینی در رابطه با عملکرد رژیم شاه و اعتراض ایشان به سرکوب دانشجویان از سوی آن رژیم، پایان میدهم.
در صفحه ٣٢٢ کتاب«کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور۵٧ ـ ١٣٣٢» به قلم پرفسورافشین متین، می خوانیم:
«از طرفی دیگر آیت اللّه خمینی، جشن های شاهنشاهی را محکوم کرد و به دفاع از اپوزیسیون دانشجویی پرداخت:
...با بهانه های بی اساس به دانشگاه ها حمله می کنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه می کشانند. حوادث اخیر دانشگاه های ایران و یورش وحشیانه و بی رحمانه دستگاه جبّار به دانشجویان سخت ما را متأسف ساخت. این روش روشی غیر انسانی نمونۀ دیگری از نقشه های استعمارگران برای سرکوبی دانشگاه ها و دانشجویان می باشد. من این اعمال چنگیزی و قرون وسطائی را شدیدا ً تقبیح می کنم و اطمینان دارم که دانشجویان غیور وطن خواه هرگز عقب نشینی نکرده تسلیم نخواهند شد.» (٢۵)
ادامه دارد
چهارشنبه ٣٠ تير ۱۳۹۵ - ٢٠ ژوييه ۲۰۱۶
پانویس:
١١ـ درنقد اظهارات خلاف واقع مهندس محمد توسلی در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) ـ بخش اول ـ دکتر منصور بیات زاده
١٢ ـ کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۵٧ ـ ١٣٣٢نویسنده:افشین متین، مترجم:ارسطو آذری ـ چاپ اول بهار ١٣٧٨ ـ نشر و پژوهش شیرازه، صفحه ٣٩٧
١٣ ـ دو سفر آخر شاه به آمریکا ـ علی فراستی ـ عضو هئیت علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا ـ به نقل از سایت ایران امروز
١۴ ـ کنفدراسيون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کيهان ــ مطالبی در باره تاريخچه کنفدراسيون جهانی محصلين و دانشجويان ايرانی ـ اتحاديه ملی ( افشاگری در باره تحريف تاريخ از سوی جاسوس ساواک و نويسندگان کيهان چاپ تهران) ـ در پنج بخش ــ دکتر منصور بیات زاده
بخش اول
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1044.htm
بخش دوم
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1045.htm
بخش سوم
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1046.htm
بخش چهارم
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1047.htm
بخش پنجم
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1048.htm
١۵ ـ تأملی بر نوشته آقای عبدالله شهبازی درباره قسمت سوم«سرويسهای اطلاعاتی و انقلاب اسلامی ايران ـ سازمانهای دانشجويان ايرانی در خارج از کشور» ـ دکتر منصور بیات زاده ـ در دو بخش:
ـ بخش اول
ـ بخش دوم
١۶ ـ کنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايرانی و اظهارات بی ربط و کم مايۀ آقای دکتر همايون کاتوزيان
درنقد اظهارات و ادعاهای آقای دکترمحمدعلی همايون کاتوزيان درنوشته: «گفتوگویی متفاوت با همایون کاتوزیان درباره زندگی سیاسی و فکری او/ از دوستی با خلیل ملکی و جلال آلاحمد تا تجربه کنفدراسیون و همکاری با حمید عنایت» ـ دکتر منصور بیات زاده
مطالب مربوط به کنفدراسیون در بخشهای سوم و چهارم آن «نقد» تحریر شده اند.
ـ بخش سوم
ـــ آيا اظهارات آقای دکتر محمدعلی همايون کاتوزيان در باره مبارزات ملی ـ ميهنی کنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايرانی و حزب توده ايران در مغايرت و تضاد با اسناد و مدارک تاريخی قرار ندارد؟!
درنقد اظهارات و ادعاهای آقای دکترمحمدعلی همايون کاتوزيان درنوشته:
«گفتوگویی متفاوت با همایون کاتوزیان درباره زندگی سیاسی و فکری او/ از دوستی با خلیل ملکی و جلال آلاحمد تا تجربه کنفدراسیون و همکاری با حمید عنایت» ـ دکتر منصور بیات زاده
ـ بخش چهارم
١٧ ـ گزارش کوتاهی از مراسم «یادمان پنجاهمین سالگرد پایه گذاری کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی(اتحادیه ملی).
http://www.ois-iran.com/2013/dey-1391/ois-iran-6110-gozareshe_maraseme_yademane_panjahomin_salgarde_CISNU.htm
١٨ ـ فیلم برنامه یادمان پنجاهمین سالگرد کنفدراسیون جهانی در ۵ ژانویه ٢٠١٣ در ۵ قسمت
www.cisnu.org/cisnu/?p=239
آدرس سایت آرشیو کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجوبان ایرانی (اتحادیه ملی)
www.cisnu.org
١٩ ـ پیام شادباش جمعی از زندانیان سیاسی دوران شاه به برگزارکنندگان جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفد راسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور! (پنجم ژانویه ۲۰۱۳ در شهر فرانکفورت) ـ چهار شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۹ دسامبر ۲۰۱٢
http://www.ois-iran.com/2012/azar-1391/ois-iran-6089-payame_zendaniyanesiyasi_be_CISNU.htm
٢٠ ـ مکتب مبارزـ نشریه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، «گروه فارسی زبان» ـ دوره سوم ـ شماره ١١ ـ پائیز ۴٩ / ١٩٧٠ ـ نامه سرگشاده صفحات ۵٢ و ۵٣
٢١ ـ چند بیانیه مشترک تشکل های مختلف کنفدراسیونی، از جمله اطلاعیه ی مشترکی که در رابطه با اعتراض به دولت عراق بخاطرمحاصره محل سکونت آیت الله خمینی در نجف توسط پلیس آنکشور در روز جمعه ٢٩ سپتامبر منتشر شده بود،
٢٢ ـ صفحاتی از بعضی از شماره هائ نشریه ١۶ آذر سالهای ١٣۵٧ ـ ١٣۵۶ـ مربوط به کنفدراسیون مرکزیت فرانکفورت
٢٣ ـ صفحاتی از بعضی از شماره هائ نشریه پیمان سالهای ١٣۵٧ ـ ١٣۵۶ـ مربوط به کنفدراسیون مرکزیت فرانکفورت
٢۴ ـ کپی نامه پرفسور خسرو شاکری به مرحوم حجت الاسلام مصطفی موسوی خمینی فرزند آیت الله خمینی
٢۵ ـ پرفسورافشین متین در صفحه ٣٢٢ کتاب«کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور۵٧ ـ ١٣٣٢»، بیانات آیت الله خمینی در دفاع از مبارزات دانشجویان علیه رژیم شاه را به نقل از «خبرنامه جبهه ملی ایران» شماره ٢١ ، آوریل ١٩٧١، صفحه ٣ ،در آن کتاب درج کرده است.
نشریه «خبرنامه جبهه ملی ایران» در دوران قبل از انقلاب بهمن ١٣۵٧ از سوی دکتر ابوالحسن بنی صدر در پاریس منتشر می شد.
در همین رابطه
ـــ مجموعه ای از مقالات درباره مبارزات دانشجويان ايرانی وکنفدراسيون جهانی بقلم دکتر منصور بيات زاده
ـــ مجموعه اي از مقالات و مصاحبه ها
در باره تاريخچه مبارزات و فعاليت هاي دانشجويان ايراني در داخل و خارج از کشور در دوران رژيم شاه.ضروريست متذکر شد که بخش بسيار بزرگي ازمبارزات و فعاليت هاي دانشجوئي در خارج از کشور برهبري کنفدراسيون جهاني محصلين و دانشجويان ايراني
CISNU