به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آبان ۱۴، ۱۳۹۵

در مراسم یادبود پروین صدیقی در شهر وین: از ناصر

اما چگونه شد که چنین نابهنگام و شتابان مرا به دیار بی بازگشت روانه می نمائی؟ مگر نمیدانی که من به انسانها عشق می ورزم و تن و جانم با هزاران رشته، با هزاران مهر به آنان پیوند خورده است؟ مرا از آنان دور مساز که امروز برای آخرین وداع زود است . بگذار تا شاید بتوانم به برخی از آرزوهای دیرینه ام دست یابم. من سالهاست از دیارم، لانه و آشیانه ام و زادگاهم بدور افتاده ام.  هنوز افکاری  در سر دارم، هنوز بدنبال گم شده ام میگردم. بالهای شکسته ام را میخواهم ترمیم کنم، پر باز کنم و به پرواز درآیم. به من مهلت ده تا بتوانم در زاد و بومم کردستان، بدون واهمه و حول و هراس، بدون وحشت از گزمه های خلفای اسلامی  با زبان  مادری ام اشعار عشق و محبت را فریاد کنم.