سيدعلي صالحي |
پخش كتاب هم دست مافياست
سيدعلي صالحي، شاعر و تئوريسين شعر معاصر دل پري از ساختار پخش كتاب، خصوصا كتابهاي شعر در كشور دارد. به نظر او پخش كتاب عرصهاي براي يكهتازي گروههاي مافيايي شده و در اين ميان، شاعران جوان بيشتر از همه ضربه خواهند خورد و اينكه: «اگر نظام و سيستم توزيع كتاب، سالم، قوي و همهجانبه و عادلانه باشد، هم مخاطب خوب بسيار است و هم تيراژ كتابها، واقعي (روبه رشد و نه حضيض) خواهد شد.»
با توجه به جايگاه شعر در فرهنگ ما ايرانيان، بازار كتاب شعر در دورههاي مختلف معمولا بيرونق نبوده است. در حال حاضر وضعيت را چطور ميبينيد؟ انتقاد از كمبود مشتري شعر، صحت دارد؟
تقريبا همه علاقهمندان به شعر، حتي مخاطب آماتور هم از اوضاع و زيست و زحمت شعر و كتب شعر، بيخبر نيستند. ايراد و دشخواري و سد راه، دو چهره دارد با يك تاثير يگانه و منفي و زيانرسان؛ اول سانسور، سپس توزيع ناعادلانه كتاب. پخش هم مثل خيلي از امور، دست نوعي مافياست كه هنوز قوام نيافته. زيرِ پاي اين شغل بيچارچوب اگر سفت شود، كار دفترهاي شعر، بهويژه نسلهاي جوانتر تمام است. كتاب، بسي مهمتر از آرد و دارو است. چرا توزيع آرد و دارو اين همه پرقدرت و بسامان و صاحبنظم است، اما با كتاب شعر مخصوصا مثل وجودي مزاحم برخورد ميكنند؟!
كتابِ شعر در انبار ناشر، پير و فراموش ميشود، يك نوع شيءزدگي، حيات كتاب را حرام كرده است، كالاپرستي و سود، جاي ايمان فرهنگي را سرقت كرده است. در ليستِ كتابهاي تازه در دست ويزيتورها دقت پيگيرانه داشتهام، از شعر امروز ايران خبري نيست. حتي در ليست نميآورند، چه رسد به مسوول فروش در كتابفروشها كه معمولا از چنين آثاري در شعر بيخبر ميمانند. كف دستشان را كه بو نكردهاند! كتاب شعر مثل آبِ شُرب سالم و قابل نوشيدن است، اما سونامي شعر در شبكههاي اينترنتي و فضاهاي ديجيتالي مثل اقيانوس شور و پُرتوفاني است كه چشم، چشم را نميبيند.
گروه و كانال و تلگرام و هر تدبيري در اين فضا، تمرينگاه خوبي است، اما محل ارزش جدي نيست و اين نيست كه شعر ما بيرونق و كممخاطب شده؛ بلكه مشكل ايجاد آدرسهاي غيرواقعي و ايجاد بياعتمادي است. اگر نظام و سيستم توزيع كتاب، سالم، قوي و همهجانبه و عادلانه باشد، هم مخاطب خوب بسيار است و هم تيراژ كتابها، واقعي (روبه رشد و نه حضيض) خواهد شد. شما يك جايي را سراغ داريد كه نسخهات را با دروغ نپيچند!؟
برخي از ناشران كم سابقه در سالهاي اخير، به انتشار كتاب شعر جوانان در ازاي دريافت پول روي آوردند و برخي به اين رويه، انتقاد داشتند. نظر شما چيست؟
من آن اوايل فكر ميكردم كه اين راه هم ميتواند به دهكورهاي برسد، اما آرام آرام متوجه شدم كار درستي نيست و به همين عواقبِ آزاردهندهاي كه رُخ داده، دامن زده است. ناشر مقصر نيست، شاعر هم راه ديگري نداشته، اما خروجي كار غمانگيز است. فعل مسمومي است كه به اشتباه به عنوان دفترچه راهنماي «راه» جا انداختهاند. اگر وزارت ارشاد اين همه در هر كاري دخالت نميكرد، شايد باورمان ميشد كه اين آسيبي ضد فرهنگي است كه ريشه در خطاي ملي دارد، اما الان اگر انصاف به ميان آوريم، ميبينم همه اين كاستيها زيرِ سرِ سياستهاي وزارتخانه نامبرده است، نه طي يك سال و دوسال، بلكه محصول دهههاي دردآور است.
بعضي ميگويند در كشور ما تعداد شاعران بيشتر از مخاطبان شعر است؛ يا اين تعبير كه اينجا همه شاعرند. اين همه ميل به شاعري و انتشار مجموعه شعر از كجا ميآيد؟
تعداد شاعران از مخاطبين شعر بيشتر است! من هم از دهان بعضيها شنيدهام. اما اين داوران، موجودات ابلهي هستند. چقدر بايد آدم، ابله باشد كه بدون تحقيق و توان لازم، دست به قضاوت بزند! بعضي ميگويند اگر شاعران، دفترهاي يكديگر را بخرند، روز اول سه هزار نسخه تمام ميشود. اين داوران، مغز ندارند. ريشهها جاي ديگري است، نه اين پرتو پلاهايي كه نشخوار قُزميتهاست. ميگويند به ملكه گفتند در لندن نان نيست، قحطي شده، ميگويد خب مردم بيسكويت بخورند. شما به دفتر شعرهاي پنجاه صفحهاي نگاه نكنيد. روي هم رفته هر ماه پانصد صفحه شعر جوانان منتشر نميشود. مقايسه كنيد با ترجمهها و ديگر انواع كلام. ابدا ميل وافري به اين فلاكت (شعر) نيست. شعر را به فلاكت بدل كردهاند، به ضد آن تبديل شده، آنقدر كه عليه اين مظلوم تبليغ شده است.
با توجه به تعدد يافتن ناشران، فكر ميكنيد ناشران ريشهدار و قديمي در حوزه شعر و ادبيات، چه نقشي را بايد در بازار كتاب ايفا كنند؟
همه ناشرين حق دارند حساب مالي خود را داشته باشند، اما استقبال ناشرين يا عدم استقبال آنها از شعر، شكل و تعريف خودش را دارد.
شما سالهاست در كارگاهتان با شاعران جوان سر و كار داريد. معمولا توصيه شما در زمينه انتشار مجموعه شعر به آنها چيست؟
وقتي در كار خود به حد حرفهاي ميرسند، نوبت آنهاست كه شعرشان را از دايره كارگاه، به جامعه بكشانند. در جامعه رسانه مكتوب، مصيبتِ دردآوري در جريان است. ما اصلا مجله شعر نداريم، صفحات شعر در جرايد نيست. محل قابل اعتمادي براي قضاوت و گزينش و ايجاد اعتبار نيست. عصا را از منِ لنگ ميگيرند، آن وقت ميگويند از روي نيل بپر... ! معجزه در آن عصاست؟ در نيل است؟ يا از آن شاعر؟ در هر سه پديده است، يكي را بگيريد، دو پديدار ديگر محو ميشوند.
به عنوان آخرين سوال، با توجه به شيوع امكانات جديد و مبتني بر فضاي مجازي، چه آيندهاي را براي نشر مكتوب شعر متصور هستيد؟
من روي همه آسيبها و آفتها دست گذاشتم، اما حقيقت شعر، آنقدر پرقدرت است كه ضمن پذيرش قربانيان بيشمار در جنگ با تاريخ، سرِ وقت و بزنگاه غيرقابل پيشبيني، ظهور چهرههاي اثرگذار را اعلام ميكند، زيرا بروز نوابغ، زاده بحرانها و نيازهاي همين تاريخ است.
هادي حسينينژاد / اعتماد