به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۷

دادخواهی چیست و ما چه مسئولیت هایی در قبال آن به عهده داریم؟ منصوره بهكیش

  در یادمان سی امین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در فرانکفورت
سخنرانی غیابی منصوره بهکیش
با درودی گرم به دست اندرکاران این برنامه که سی امین یادمان کشتار تابستان ۶۷ را تدارک دیده اند و درود به حاضرین در این یادمان و دیگر جویندگان و پویندگان حقیقت و دادخواهی و عدالت در ایران و ایرانیان خارج از کشور و متأسفم که به دلیل وضعیت بلاتکلیف ام نتوانستم در کنار شما حضور یابم.

درود به تمامی جان های شیفته ای که در طی نزدیک به چهل سال حکومت جهل و جنون و جنایت، برای رسیدن به دنیایی عادلانه، شجاعانه ایستادند و مبارزه کردند و می‌خواهم یاد کنم از مادرم و تمامی مادران و خانواده‌هایی که به اشکال مختلف در برابر بیدادگران ایستادند و آزادی خواهی و حق طلبی را به ما آموختند و از میان ما رفتند، و هم چنین درود می فرستم به تمامی مادران و خانواده‌های خاوران و تمامی خانواده‌ها و دادخواهان ایرانی در تهران و شهرستان‌ها و خارج از کشور که زنده‌اند و به روش‌های مختلف برای کشف حقیقت و دادخواهی تلاش می‌کنند و آرزوی سلامتی و پایداری برای‌شان دارم.

موضوع صحبت امروز من دادخواهی است،‌ همان فعالیتی که سال هاست با پیگیری و پایداری، در همراهی با دیگر خانواده‌ها، برایش ایستاده‌ و مبارزه کرده‌ام و به جرأت می‌توانم بگویم که هنوز خیلی چیزها را درباره آن نمی‌دانم و نمی‌دانیم و باید بخوانیم و تجربه کنیم تا بتوانیم راه درست را بیابیم و بهتر و موثرتر جلو برویم.

 دادخواهی چیست و ما چه مسئولیت هایی در قبال آن به عهده داریم؟ 

در اینجا می‌خواهم از کتاب «مفاهیم دادخواهی به زبان ساده» مادران پارک لاله ایران، کمک بگیرم. حوزه دادخواهی بسیار گسترده است، ولی می‌توان گفت دادخواهی مبارزه‌ای مستمر و پیگیرانه است تا بتواند از تکرار جنایت جلوگیری کند و به برقراری عدالت یاری رساند. زمانی به دنبال دادخواهی هستیم که بیدادی رخ داده و یا حقی پایمال شده است. پایمال شدن حق و بیدادگری می‌تواند فردی یا جمعی و در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باشد. ولی به عنوان یک فعال اجتماعی، زمانی از دادخواهی صحبت می‌کنیم که با دردی اجتماعی روبرو هستیم. با حکومتی دیکتاتور که برای ماندن بر قدرت به هر جنایتی دست می‌زند و جلوی هر فعالیت آزادی خواهانه ای را می گیرد. حکومتی که آزادی خواهان را به بند می کشد و شکنجه کرده و می‌کشد. حکومتی که در برابر زندان و شکنجه و جنایت و بی‌عدالتی پاسخ‌گو و مسئولیت پذیر نیست و این امکان را می‌یابد که دوباره و دوباره جنایت کند. جنبش دادخواهی می‌خواهد با اعتراض به این بی‌عدالتی‌ها و کشف و ثبت حقیقت و افشاگری و یادآوری، حکومت و جامعه را به مسئولیت پذیری و پاسخ‌گویی بکشاند تا بتواند شرایط وجودی دیکتاتوری را از بین ببرد. جنبش دادخواهی به دنبال جامعه‌ای آزادانه و عادلانه است که انسان‌ها فارغ از هر اندیشه و عقیده‌ای بتوانند آزاد نفس بکشند و فعالیت کنند،‌ بتوانند تشکل و تجمع و تظاهرات داشته باشند و بتوانند به دیکتاتوری نه بگویند و برای برقراری دموکراسی و عدالت و برابری مبارزه کنند و سرکوب نشوند. شاید روشن‌تر بتوان گفت که جنبش دادخواهی از جنس جنبش های زنان،‌دانشجویان،‌کارگران و تمامی آن‌هایی است که برای رفع تبعیض و بی‌عدالتی و آزادی کشی مبارزه می‌کنند تا بتوانند جامعه‌ای دموکراتیک و انسانی بسازند.

برخی دادخواهی را تنها در پیگیری حقوقی آن خلاصه می کنند. به گمان من،‌ ما خانواده‌ها زمانی می‌توانیم انتظار به فرجام رسیدن دادخواهی از منظر حقوق فردی و اجتماعی خود را داشته باشیم که ساختار قضایی دموکراتیکی بر کشورمان برقرار باشد.

در شرایطی که حکومتی به غایت جنایت کار بر تمامی ارکان قدرت حاکم است و حتی از ذکر اسامی کشته شدگان در رسانه‌های رسمی پرهیز می‌کند، در شرایطی که عزیزان مان در دادگاهی عادلانه و علنی محاکمه نشده‌اند و پس از گذشت چهل سال حذف فیزیکی مخالفان سیاسی و جنایت های بی شمار حکومت و پس از گذشت سی سال از کشتار گروهی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، نه تنها از چرایی و چگونگی آن‌ جنایت ها بی خبریم، بلکه هنوز آمار رسمی و درستی از تعداد کشته شدگان مان نداریم، در شرایطی که حتی نمی‌دانیم آن‌ها را چگونه و کجا به خاک سپرده یا سر به نیست کرده اند، در شرایطی که حتی اجازه پرسش گری رسمی هم به ما خانواده‌های آسیب دیده برای چرایی و چگونگی این جنایت ها نمی‌دهند و در فضای عمومی، هر نوع جنایتی را انکار می‌کنند و با وقاحت تمام دم از آزادی می زنند، در شرایطی که حتی نمی‌ توانیم مراسمی «آزادانه و محترمانه»، در فضای عمومی و خصوصی برای یادبود کشته شدگان مان برپا داریم، در شرایطی که اغلب ما خانواده ها هیچ سند و مدرک رسمی و حقیقی برای سر به نیست شدن عزیزان مان در دست نداریم و از همه مهم تر، در شرایطی که تمامی جناح های در قدرت نیز متحدانه در این جنایت ها و انکار آن سهیم بوده‌اند و به همین دلیل صدای ما در رسانه‌های آن‌ها حذف شده است و می شود، بنابراین موضوع فعالیت‌های دادخواهانه ما خانواده‌ها نیز نمی‌تواند تنها از منظر حقوقی مورد نظر باشد و بی تردید تقلیل دادن دادخواهی به یک کنش حقوقی، به غایت نادرست است.

با این وجود، پیگیری حقوقی و شکایت و دادخواست، چه در چارچوب قوانین کشوری، چه در عرصه بین‌المللی ضروری است، با اینکه می‌دانیم شرایط وجودی شکایت عادلانه مهیا نیست. زیرا جمهوری اسلامی که خود متهم به جنایت های بی شمار چهل ساله‌اش است، نمی‌تواند بر مسند قضاوت بنشیند و جنایت های خود را بررسی نماید، سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن نیز در حقیقت سازمان حامی دول اند و به همین دلیل نمی‌خواهند یا نمی‌توانند از منافع ما مردم حمایت کنند، ولی با این وجود، ضرورت دارد که ما بر حقوق خود پای بفشاریم و مسئولیت های حکومت و سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری را به آن‌ها یادآوری کنیم تا بتوانیم شرایط وجودی دنیایی عادلانه را مهیا سازیم. هم چنان که این پیگیری ها را داشته‌ایم و از این حداقل ها نیز محروم بوده‌ایم و شکایت ها و درخواست های ما خانواده‌ها، نه تنها در عرصه داخلی که در عرصه بین‌المللی هم به جایی نرسیده و بی پاسخ مانده است و دردناک تر اینکه پیامدهای ناگواری چون تهدید و بازداشت و محرومیت برای ما خانواده‌ها را نیز در بر داشته است.
و بسیار تلخ تر اینکه نه تنها حکومت و سازمان ملل، بلکه وکلای حقوق بشری نیز، همراه ما خانواده‌ها نبوده‌ اند و کاری جدی در این راستا انجام نداده‌اند، زیرا این پرونده ها مقبول جامعه ی حقوق بشری نیست یا صلاح شان در این است که ما نادیده گرفته شویم.

تجربه اخیر برادرم جعفر بهکیش، تجربه بسیار تلخی بود. این که از تعدادی از وکلای حقوق بشری در ایران خواست که به نمایندگی از او، به دادگستری تهران مراجعه و شکایت اش را در یکی از دادگاه های عمومی به ثبت برسانند که متأسفانه همگی آن‌ها از این حداقل سر باز زدند. درست است که برخی از وکلای مقاوم و متعهد ما برای ساده‌ترین پرونده ها نیز به زندان می‌افتند و خود و خانواده‌های شان از حقوق اجتماعی محروم می‌شوند و گاه آسیب های جبران ناپذیری می خورند، ولی اگر تمامی افرادی که مدعی فعالیت‌ حقوق بشری اند و به ویژه وکلا، از همان ابتدا، جدی‌تر بر حقوق انسانی تمامی فعالان سیاسی و اجتماعی و برای وکالتی عادلانه، بدون خط قرمزهای حکومت، پای می فشردند، شاید وضعیت دادگاه ها و پیگیری های حقوقی و عاقبت وکلای ما پس از گذشت چهل سال، این‌ گونه فاجعه بار نبود.

تجربه دردناک خودم نیز شاهدی دیگر بر این ادعاست. زمانی که شیرین عبادی،‌ برنده جایزه صلح نوبل شد و ما خانواده‌ها در ایران به دیدار ایشان رفتیم و خواستیم وکالت ما خانواده‌ها را بپذیرند، در آن جلسه طفره رفتند و من دو بار برای پیگیری این موضوع، به در خانه ایشان مراجعه کردم، ولی متاسفانه، حتی حاضر نشدند مرا به داخل خانه‌ راه دهند و بعد هم پیگیری نکردند. در این شرایط چگونه می‌توان انتظار داشت که دادخواهی را می‌توان تنها از منظر حقوقی پیگیری کرد. با همین نگاه حقوقی به فعالیت‌های دادخواهانه و بن‌بست های موجود در آن است که بسیاری تصور می‌کنند، فعالیت‌های دادخواهانه در این شرایط بی معناست.

حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر دادخواهی تنها به دادخواست حقوقی محدود نمی شود، پس چه نوع فعالیتی است؟
به نظر من فعالیت‌های دادخواهانه بسیار فراتر از دادخواست حقوقی است. دادخواهی مجموعه فعالیت‌هایی است که می‌تواند شرایطی را مهیا کند که در آینده به دادرسی عادلانه دست یابیم و جنایت کاران را به پای میز محاکمه بکشانیم و شرایط وجودی عدالت را مهیا کنیم. فعالیتی که ما خانواده‌های دادخواه را در برابر بیدادگران مقاوم و بیدار و هوشیار می‌کند تا بتوانیم حکومت و جامعه را به پاسخ‌گویی و مسئولیت پذیری بکشانیم. فعالیتی که می‌تواند پرده از جنایت های حکومت بردارد و به کشف حقیقت یاری رساند. فعالیتی که خانواده‌های آسیب دیده را از ناامیدی و خمود و گوشه گیری نجات می دهد و باعث حرکت شان می شود. فعالیتی که با آگاه گری و افشاگری جنایت های حکومت می‌تواند به حق خواهی و آزادی خواهی کمک کند و جامعه را به سویی بکشاند تا آن‌چنان قدرتمند و متحد شوند تا بتوانند جلوی بیدادگری و تکرار جنایت را بگیرند و دنیایی عادلانه بسازند.

دادخواهی را می‌توان با روشنگری و افشاگری و فعالیت‌های مستمر فردی و جمعی از چند منظر پیگیری کرد:
۱- از منظر فرهنگی، اینکه به تمکین در برابر سرکوب و تبعیض و جنایت تن ندهیم و نگذاریم که تبعیض و تحقیر و بی عدالتی، فرهنگ ساری و جاری و عادی زندگی‌مان شود و به سادگی از آن روی برگردانیم و خودمان را به ندیدن و نشنیدن بزنیم.
۲- از منظر اجتماعی، اینکه جامعه را مورد مخاطب قرار دهیم و مسئولیت پذیر کنیم که نسبت به سرنوشت خود و دیگری حساسیت نشان دهند و آگاهی یابد و جنایت بر دیگری را جنایت بر خود بدانند و اجازه ندهیم که زندان و شکنجه و قتل و جنایت در جامعه نهادینه شود تا بتوان جلوی تکرار جنایت را گرفت.
۳- از منظر حقوقی، اینکه حقوق فردی و اجتماعی خود را بشناسیم و آن را پیگیرانه و در سطوح مختلف از حکومت و از جامعه طلب کنیم و اجازه ندهیم که ما و حقوق انسانی مان را نادیده بگیرند و ما را حذف کنند.
۴- از منظر سیاسی، اینکه خودمان را در حق تعیین سرنوشت مان سهیم بدانیم و به سیاست‌ها و قوانین و رویه های تبعیض آمیز و ناعادلانه اعتراض کنیم و در ساختن دنیایی انسانی و جامعه‌ای دموکراتیک کوشا باشیم تا بتوانیم جلوی آزادی کشی و جنایت را بگیریم و در مسیر برقراری عدالت حرکت کنیم.
حال می‌خواهم نگرانی خودم را با شما در میان بگذارم.
چه باید کرد تا نگذاریم مطالبات جنبش دادخواهی در ایران به محاق برود؟
همگی ما می‌دانیم که ساختار سیاسی،‌اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا، بر مبنای تبعیض و بی‌عدالتی و آزادی کشی بنا شده است و پس از گذشت نزدیک به چهل سال ستم و آزادی کشی و جنایت، از سال‌ها پیش، روند انحطاط و رو به فروپاشی این حکومت بیدادگر آغاز شده است و هم‌اکنون به شکل آشکار می‌بینیم که در بحرانی عمیق دست و پا می‌زنند و خودشان هم نمی‌دانند که برای خلاصی از این وضعیت چه باید بکنند. ما مردم نیز در طی این سال‌ها با مبارزات مستمر و ایستادگی های پیگیرانه در عرصه های مختلف سیاسی،‌ اجتماعی و اقتصادی، نشان دادیم که خواهان تغییر شرایط موجود هستیم و در نهایت در دی ماه ۹۶ به روشنی این خواست را فریاد زدیم که این ساختار معیوب قابل اصلاح شدن نیست و دیر یا زود باید از این وضعیت رهایی یابیم. بسیاری از ما به این مهم رسیده‌ایم که این دیو چند سر که در هر بحرانی، تلاش کرده است خود را به نوعی رنگ کند و به خورد مردم دهد، دیگر شیشه عمرش به پایان رسیده است و اگر در این شرایط ما نتوانیم با دادن دست اتحاد و همبستگی به سوی همدیگر، راهی از درون جنبش ها، برای برون رفت از این بی‌عدالتی بیابیم، نمی‌دانم چه عاقبتی در انتظار ما خواهد بود.

آیا ما خانواده‌های زخم خورده و زندانیان سیاسی و تمام فعالان سیاسی و اجتماعی که مساله مان دادخواهی است و هر کدام به نوعی شاهد چهل سال بی‌عدالتی و جنایت های بی شمار این حکومت بوده‌ایم، خودمان را برای چنین شرایطی آماده کرده‌ایم؟
آیا ما می‌دانیم که در فردای ایران چه باید بکنیم و چگونه می‌توانیم مسیر دادخواهی را به پیش ببریم که حق عزیزان مان که جان شان را برای آزادی و عدالت و برابری دادند و حق ما که سال‌ها ایستاده‌ایم و می‌خواهیم دنیایی عادلانه بسازیم تا دوباره شاهد بی‌عدالتی و تکرار جنایت نباشیم، زیر پا گذاشته نشود و مطالبات ما در معادلات سیاسی آینده نادیده گرفته نشود؟
اینکه سال‌هاست اصلاح طلبان تلاش می‌کنند که مساله ببخش و فراموش کن یا ببخش و فراموش نکن را در بوق و کرنا کرده تا از مجازات مصون بمانند، برای چنین روزی است. آن‌ها بسیار آگاهانه تلاش می‌کنند که ما را زیر سایه سیاست‌های خود قرار دهند و حذف کنند. همان‌گونه که در طی این سال‌ها زخم ها و پیگیری های ما در نشریات آن‌ها حذف شده است و ما را نادیده گرفته اند.

ولی خواست ما، به شرطی متحقق خواهد شد که ما نیز قدرتمند شویم. سدها و دیوارها را بشکنیم و اجازه ندهیم که قربانی اغراض سیاسی جناح های مسلط شویم. خاطرات مان را بیشتر و بیشتر بنویسیم، روایت ها و دردها و مبارزات و ایستادگی های مان را بنویسیم. از خودمان و خانواده‌ها فیلم بگیریم، نگوییم باشد فردا، شاید فردا دیر باشد و بسیاری روایت ها که تاریخ جنایت های حکومت و تاریخ مبارزات ماست را از خاطر ببریم. نیازی نیست که دوربینی حرفه‌ای داشته باشیم یا متخصص کامپیوتر باشیم، همان طوری که من و دیگر خانواده‌ها نوشتیم یا با دوربین های کوچک مان از بی‌عدالتی‌های حکومت و از پایداری های خانواده‌ها فیلم‌ و عکس‌ گرفتیم و این گزارش ها و عکس‌هاو فیلم ها در فضای مجازی موجود است و همگان می‌توانند برای بررسی های خود از آن استفاده کنند. فیلم‌ها و عکس‌ها و اطلاعات مان را در پستوی خانه‌ها مخفی نکنیم. به هر طریقی که می‌توانیم آن‌ها در معرض دید همگان قرار دهیم. البته به گونه‌ای که امنیت و سلامت مان حفظ شود و برای کسانی ارسال کنیم که به آن‌ها اعتماد داریم.

هم‌اکنون نیز هر چه داریم، از مبارزات و ایستادگی های مادران و خانواده‌های خاوران و دیگر خانواده‌ها و زندانیان سیاسی جان به در برده است که در بدترین شرایط نیز مقاومت کردیم و ایستادیم و جلو رفتیم و فریاد دادخواهی مان را به سراسر دنیا رساندیم.

سلامت و پیروز باشیم.
منصوره بهکیش
۱۸ شهریور ۱۳۹۷/ نهم سپتامبر ۲۰۱۸