به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۷

درسهایی از قتل فجیع جمال قاشقجی

محسن کدیور
حذف فیزیکی مخالفان سیاسی به فرمان رأس حکومت  
ترور تکان دهنده روزنامه نگار ناراضی سعودی توسط ماموران اعزامی از ریاض به استانبول چه عبرتها و درسهایی برای ما ایرانیان دارد؟ این یادداشت حاوی سه پرده است.
پرده اول: درنده خوئی عربستان سعودی و مماشات مفتضحانه دولت آمریکا
جمال قاشقجی (۱۹۵۸-۲۰۱۸) روزنامه نگار منتقد عربستانی در دهم مهر دقایقی بعد از ورود به سفارت عربستان سعودی در استانبول توسط ماموران محمد بن سلمان شاهزاده قدرتمند این کشور به طرز فجیعی به قتل رسید، بعد از شکنجه بدنش قطعه قطعه شد و از سرنوشت جنازه اش هم هنوز خبری در دست نیست. عربستان سعودی تا هفده روز همه چیز را انکار می کرد، اما اکنون پذیرفته قاشقجی در داخل سفارتش به قتل رسیده، تعدادی را بازداشت و برخی مقامات میانی امنیتی نظامی را برکنار کرده و کمیته ای با مدیریت آمر به قتل شاهزاده بن سلمان برای رسیدگی تشکیل شده است، نتیجه قابل پیش بینی است: مسبب اقوی از مباشر هرگز معرفی و مجازات نخواهد شد و تعدادی عوامل جزء و میانی به طور نمایشی مجازات خواهند شد.

مواضع دولت دونالد ترامپ در توجیه این جنایت هولناک مفتضح تر از آن است که ارزش بحث کردن داشته باشد. کاخ سفید شفاف تر از گذشته اثبات کرد که منافع کلان کمپانی های تسلیحاتی ایالات متحده بر هر چیزی از جمله حقوق بشر تقدم دارد. پذیرفته شدن قاضی کاونا به عنوان عضو مادام العمر دادگاه عالی نُه نفره آمریکا بعد از افشای مفاسد اخلاقی وی چند روز قبل از ماجرای قاشقجی آبرویی برای رئیس جمهور و اکثریت جمهوری خواه مجلس سنای آمریکا باقی نگذاشته است. مواضع ترامپ حتی برای بسیاری شهروندان آمریکا هم تهوع ‌آوراست و از داشتن چنین رئیس جمهوری با چنین مواضع سخیفی شرمنده اند.

ترور فجیع قاشقجی نخستین ترور منتقدان سیاسی عربستان سعودی توسط ماموران حکومتی این کشور خارج از مرزهای عربستان نبود، اما هیچکدام به اندازه ترور جمال قاشقجی انعکاس بین المللی نیافت. این توجه بین المللی معلول چند عامل است، قاشقجی از حدود دو سال قبل ساکن آمریکا بوده و ستون نویس روزنامه معتبر واشینگتن پست بوده است. او شاخص ترین منتقد عربستانی شاهزاده بن سلمان بود. با توجه به سوابق امنیتی و سیاسی قاشقجی او فردی «خودی» بود با اطلاعات فراوانی از درون هیأت حاکمه عربستان سعودی و نزدیک به بسیاری از شاهزادگان مغضوب و ناراضی عربستان.

اگرچه روابط خاندان سلطنتی عربستان سعودی با آمریکا در هشتاد سال اخیر بسیار نزدیک بوده به نحوی که این کشور یکی از متحدان آمریکا در منطقه و بعد از سقوط شاه ایران و پیروزی انقلاب مهمترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه بوده است، اما با به قدرت رسیدن ملک سلمان بن عبدالعزیز بعد از ملک عبدالله این وابستگی بشدت افزایش یافت، نیم قرن روابط پنهانی عربستان با اسرائیل آشکار شد، و عربستان نقش فعالتری به نمایندگی از سیاستهای آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه به عهده گرفت. با کنار زدن دو ولیعهد، شاهزاده جوان بن سلمان از یک سال قبل فعال مایشای عربستان در زمان سلطنت پدرش شد و اصلاحات پرزرق و برق و تبدیل عربستان به قطب سرمایه گذاری کمپانی های غربی با شیب بسیار تندی آغاز شد. مهمترین کارویژه جدید حاکمان عربستان سعودی برای آمریکا و اسرائیل علاوه بر خدمات گذشته، مقابله با قدرت فزاینده جمهوری اسلامی ایران در منطقه و مهار آن است. قاشقجی از مخالفان جدی دخالت نظامی عربستان در یمن بود. او موی دماغ شاهزاده جاه طلب و ماجراجوی سعودی بود و بن سلمان می پنداشت با توجه به امتیازات نجومی که به آمریکا داده است مجاز به هر کاری نسبت به مخالفان خود است. آمریکا هم مکررا اعلام کرده معاهدات تسلیحاتی کلانش با عربستان مستحکمتر از آن است که با ترور امثال قاشقجی آسیبی ببیند!

عربستان سعودی در وابستگی به آمریکا و اسرائیل، برباد دادن منافع ملی عربستان، فساد نهادینه و ساختاری، نقض موازین حقوق بشر و دموکراسی، و سبعیت و سرکوب مخالفان سیاسی سیاه ترین پرونده در جهان را دارد. عربستان تنها کشوری است که نام کشور به نام خاندان حاکم است: سعودی! کشوری است که هنوز پارلمان انتخابی بلکه هیچ مقام انتخابی ندارد و اعضای این مجلس مشورتی توسط سلطان منصوب می شوند. استقلال قوای سه گانه حتی روی کاغذ هم پذیرفته نشده و تمام مقدرات کشور و کلیه پستهای کلیدی آن در دست خانواده عبدالعزیز است. عربستان با داشتن بزرگترین منابع نفت و تفکر عقب افتاده وهابی بزرگترین نماینده ارتجاعی اسلام در جهان است. ایدئولوژی واپس‌گرای وهابی مرام کلیه تروریستهایی از قبیل طالبان، القاعده، بوکوحرام، النصرة، الشباب، و داعش است و اگر روزی پرده برافتد ارتباط این گروههای خشن مرتجع با عربستان سعودی و عروسک‌ چرخانهای غربی آنها بسیار بیش از اینهاست. در جریان حمله تاسف بار ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ القاعده به برجهای نیویورک پانزده نفر (از نوزده نفر) تبعه عربستان سعودی بودند (بقیه اماراتی، مصری و لبنانی) اما بوش پسر کشورهایی مثل ایران که نه سر پیاز بودند نه ته پیاز را «محور شرارت» اعلام کرد!

آنچه باعث تاسف فراوان است این است که این قاتلان درنده خود را «خادم الحرمین الشریفین» می خوانند و سیطره مکه و مدینه و امور حج را در دست دارند. باعث شرمندگی مسلمانان داست که قبله اول آنان بیت المقدس در اشغال صهیونیستهای غاصب است (که کشتن روزانه ساکنان اصلی فلسطین – خصوصا غزه – کسب و کارشان است) و قبله دوم ایشان مکه مکرمه و مرقد شریف پیامبر در مدینه در اشغال خاندان روسیاه آل سعود است.

پرده دوم: پرونده غیرقابل دفاع ترور مخالفان سیاسی در جمهوری اسلامی
اما آنچه مرا به نوشتن این یادداشت برانگیخت هیچکدام از این نکات نیست. به دنبال مروری بر درسهایی هستم که از این واقعه فجیج برای ایران می توانیم بگیریم. بیشک این جنایت احمقانه شاهزاده بن سلمان به نفع ترکیه و خصوصا جمهوری اسلامی ایران تمام شد. به بازیهای سیاسی زیرکانه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه هم کاری ندارم. اما متاسفانه جمهوری اسلامی هم در حذف فیزیکی مخالفانش چه در داخل و چه در خارج پرونده قابل دفاعی ندارد. البته به یاد ندارم حماقت قتل در سفارت خانه‌ هایش را مرتکب شده باشد، اما به فهرست گزیده ترور مخالف

الف. ترورهای خارج از کشور: ترور عبدالرحمن قاسملو دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران (۲۳ تیر ۱۳۶۸ در وین)، ترور کاظم رجوی عضو شورای مقاومت ملی ایران و برادر سرکرده سازمان مجاهدین خلق (۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ در سوئیس)، ترور عبدالرحمن برومند رئیس هیات اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران (۲۹ فروردین ۱۳۷۰ در پاریس)، ترور شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم سابق (۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در پاریس)، ترور فریدون فرخزاد شومن معترض (۱۶ مرداد ۱۳۷۱ در بُن)، ترور صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران و سه همراهش (۲۶ شهریور ۱۳۷۱ در رستوران میکونوس برلین).

مسئولیت هیچکدام از این ترورها را جمهوری اسلامی به عهده نگرفته است. همه این ترورهای سیاسی در زمان رهبری آقای خامنه ای، ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، و وزارت اطلاعات علی فلاحیان صورت گرفته است، به استثنای ترور اول که در زمان رهبری و ریاست جمهوری آقای خامنه ای و وزارت اطلاعات محمد محمدی ری شهری انجام شده است. به واحد اجرایی حذف فیزیکی مخالفان خارج از کشور وزارت اطلاعات «فرنگی کار» یا «فرمان از دو لب مبارک» گفته می شود.

ب. ترورهای داخل کشور: جمعی از نویسندگان یا فعالان سیاسی منتقد که در داخل کشور به قتل رسیدند: کاظم سامی (۲ آذر ۱۳۶۷)، پیروز دوانی (حوالی شهریور ۱۳۷۷)، مجید شریف (۲۸ آبان ۱۳۷۷)، داریوش فروهر و پروانه اسکندری (۱ آذر ۱۳۷۷)، محمد مختاری (۱۲ آذر ۱۳۷۷)، و محمد جعفر پوینده (۱۸ آذر ۱۳۷۷). چهار مورد اخیر از این قتلها به نام قتلهای زنجیره ای مشهور شد. بعد از بالا گرفتن مسئله در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بالاخره با کوششهای وی وزارت اطلاعات در بیانیه تاریخی رسمی مورخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ این قتلها را به برخی «ماموران خودسر» این وزارت خانه نسبت داد. چندین نفر از مامورین وزارت اطلاعات از جمله سعید امامی بازداشت شدند. وی در ۲۹ خرداد ۱۳۷۸ به طرز مشکوکی در زندان اوین کشته شد و اعلام شد خودکشی کرده است! در دی ۱۳۷۹ دادگاهی غیرعلنی و بدون حضور وکلا و اولیاء مقتولان تشکیل شد و چند تن از مدیران میانی وزارت اطلاعات را به مجازاتهای سنگین محکوم کرد. محتوای ویدئوهای بازجویی بسیار خشن متهمان و منسوبان دست اندرکاران قتلهای زنجیره ای دلیل محکمی برای کوشش نهادینه آمران اصلی قتلها برای انحراف افکار عمومی است.

پ. ترورهای ناموفق داخلی: اما حذف فیزیکی منتقدان و مخالفان در داخل کشور منحصر به موارد فوق نیست. مواردی از اقدام به حذف فیزیکی نیز موفق نبوده است، از جمله عملیات به دره افکندن اتوبوس حامل بیست و یک نفر از اعضای کانون نویسندگان در ۱۶ مرداد ۱۳۷۵ قابل ذکر است. ترور ناموفق سعید حجاریان مامور عالی امنیتی در دوران آقای خمینی و نظریه پرداز اصلاح طلب در دوران آقای خامنه ای در اسفند ۱۳۷۸ نمونه دیگر است. حجاریان در جریان این ترور قدرت تکلم و حفظ تعادل خود را تا آخر عمر از دست داد. مامور بسیجی متهم به سوء قصد نافرجام بعد از یک سال از زندان آزاد شد!
ت. ترور در زندانها: برخی منتقدان و مخالفان نیز در داخل زندان کشته شده اند. علی اکبر سعیدی سیرجانی نویسنده منتقد در تاریخ ۴ آذر ۱۳۷۳ در زندان اوین کشته شد. زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادائی در ضمن بازجویی توسط سعید مرتضوی دادستان تهران در ۲۰ تیر ۱۳۸۲ در زندان اوین به قتل رسید. البته مقامات اتهام قتل این دو نفر را به عهده نگرفتند. کاوس سیدامامی فعال محیط زیست و استاد دانشگاه در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ در زندان اوین درگذشت. اعلام شد وی خودکشی کرده است. ادعایی که نه توسط خانواده و نه در افکار عمومی پذیرفته نشد، انگشت اتهام به سوی مقامات حکومتی دراز است.
ث. ترور مقامات متنفذ سابق: به فهرست بلند حذف‌های فیزیکی داخل کشور دو مورد مهم دیگر را باید افزود. یکی قتل احمد خمینی در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ که توسط ماموران وزارت اطلاعات صورت گرفته است. این نکته از سوی فرزندش حسن خمینی (در پاسخ استشهادیه عمادالدین باقی مورخ مرداد ۱۳۷۹) کتبا تایید شده است. اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۹۵ در استخر کوشک نزدیک مجموعه سعد آباد حذف فیزیکی شد. شواهد و قرائن بعدی (از جمله اظهارات خانواده و خط و نشان کشیدن کاملا علنی مرگ در استخر برای دیگر مسئولان انتخابی نظام) همگی حاکی از قتل وی توسط حاکمیت است.

پرده سوم: محکومیت ترور: همیشه، همه جا و توسط هر کس مطالعه این فهرست گزیده و نه کامل از قتل مخالفان جمهوری اسلامی توسط حاکمیت در داخل و خارج از کشور در سی سال اخیر اثبات می کند که جمهوری اسلامی در این زمینه مشکلی نداشته و هر زمان که نیاز به سر به نیست کردن فعالان سیاسی مخالف یا نویسندگان منتقد می دیده بدون کمترین تردیدی قتل را اجرایی کرده است، از قتل فجیع یعنی کاردآجین کردن (فروهرها)، یا به رگبار گلوله بستن (میکونوس)، یا کشتن و جنازه را در بیابان و حاشیه شهر رها کردن (مختاری و پوینده)، یا جایگزین کردن داروی کشنده در بین داروهای قربانی (احمد خمینی)، تا قتل در استخر از طریق وصل سیم برق به آب (هاشمی رفسنجانی).

نمی توان گفت چون جمال قاشقجی و بسیاری از ناراضیان عربستان را شاهزاده بن سلمان ترور کرده است کار بدی است، اما این همه منتقد و مخالف ایرانی که در داخل و خارج از ایران توسط ماموران رسمی جمهوری اسلامی و با امر (یا حداقل «رضایت کامل») عالی ترین مقامات نظام ترور شده اند مشکلی ندارد! بائک تجرّ وبائی لاتجرّ!؟ یک بام و دو هوا که نمی شود. دستور ترور و حذف فیزیک مخالف سیاسی و منتقد نظام توسط هر کسی صادر شده باشد چه بن سلمان سعودی چه مقام معظم ایرانی، چه جوان بی اطلاع از فقه چه مجتهد متجزی یا مطلق، همین که خارج از دادگاه صالحه بدون حق دفاع متهم یا وکیلش، بدون رعایت آئین دادرسی صادر شده باشد محکوم است.

یکی از وظایف دولت اعمال مجازات مجرمان است. اما این وظیفه صرفا از سوی قوه قضائیه مستقل از قوه مجریه بر اساس موازین قانونی و خصوصا آئین دادرسی کیفری می تواند صادر شود و توسط ضابطین شناخته شده قضائی باید علنا اجرا شود. احدی، فقیه یا غیرفقیه، خادم الحرمین الشریفین یا ولی امر مسلمین جهان، شاهزاده یا رئیس جمهور، حق دستور قتل مخفی کسی را ندارد.

مجازات ماموران جزء یا میانی به بهانه خودسر بودن ایشان و رها کردن آمران و مسببان اصلی، چه در ایران چه در عربستان چه در هیچ جای دیگر دنیا کافی نیست. کمیته حقیقت یاب مستقل از مقامات عالی (یعنی در عربستان مستقل از شاهزاده بن سلمان و خاندان سعودی، و در ایران مستقل از دفتر رهبری) برای رسیدگی به قتلهای سیاسی حاکمیت باید تشکیل شود. امیدوارم زشتی قتل فجیج جمال قاشقجی توسط ماموران شاهزاده بن سلمان باعث شود در هیچ کجای دنیا شاهد تکرار حذف فیزیکی مخالفان خصوصا نویسندگان و روزنامه نگاران نباشیم؛ خصوصا جمهوری اسلامی عبرت بگیرد و به پدیده شوم حذف فیزیکی مخالفان و منتقدان سیاسی در داخل و خارج خصوصا در زندانها به بهانه خودکشی را برای همیشه پایان دهد.

اقتدار یک نظام به این است که هیچ مجازاتی خارج از احکام علنی قوه قضائیه و ضابطان رسمی آن صورت نگیرد. حذف فیزیکی فعالان سیاسی مخالف و ترور منتقدان توسط حاکمیت و نسبت دادن آن به عوامل خودسر و به عهده نگرفتن مسئولیت حقوقی جنایت توسط آمران (و مسببان اقوی از مباشر) حنایی است که دیگر رنگی ندارد.
منبع: 

وبسایت نویسنده