مسعود فتحی
مجلس یازدهم را باید مجلس منتخب شورای نگهبان دانست، تا مردم. انتخابات بعد از اعلام نظر شورای نگهبان بیشتر جنبه صوری داشت، تا واقعی. ترکیب این مجلس از همان فردای اعلام نظر شورای نگهبان روشن بود. برای برخی مثل لاریجانی پیشتر از آن. گویی از مدتها بحث ترکیب مجلس برای مرکز قدرت حکومت تمام شدهبود. همین طور برای احراز پست ریاست هم، نام قالیباف قبل از آن که انتخاب شود، در افواه جاری بود. هر چند در ماههای اخیر برخی نامهای دیگر وارد لیست شدند، اما رای قاطع مجلس نشان داد که شک و تردیدی در کار نبوده، همهی امور بر وفق مراد کارگردانان صحنه پیش رفتهاست.
محمدباقر قالیباف، تاکنون سه بار در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردهاست، بار اول در سال ۱۳۸۴ نفر چهارم شد. بار دوم در سال ۱۳۹۲ با ۶ میلیون رای مغلوب حسن روحانی شد، که سه برابر او رای آوردهبود و بار سوم در سال ۱۳۹۶ به نفع رئیسی کنار کشید. هر چند قالیباف هیچ گاه با اقبال رای دهندگان مواجه نبود، اما حضور مجتبی خامنهای در تیم انتخاباتی او در سال ۱۳۸۴ نشانهای از نزدیکی بارز او به کانون اصلی قدرت جمهوری اسلامی بود. هرچند حمایت از او در نیمه راه به سوی احمدی نژاد چرخید، اما قالیباف را هم بی نصیب نگذاشت. درست است که قالیباف رئیس جمهور نشد، ولی با حمایت بیت ولی فقیه بدون مقدمه شهردار تهران شد.
ریاست قالیباف بر مجلس یازدهم، یادآور حکایت شهردار شدن اوست. خود او در این مورد در یک فایل صوتی اعتراف کردهاست که محمدی گلپایگانی رئیس دفتر خامنهای، یک روز به او زنگ زده و از او خواستهاست که بیاید و همراه او به جلسه شورای شهر برود. در همان جلسه هم گویا جناب «رئیس دفتر» تمایل خود را به شهردار شدن همراه خود اعلام می کند. اعلام این «تمایل» همان و ۱۲ سال ریاست قالیباف بر شهر تهران همان.
امروز، آن چه از دوران شهرداری قالیباف ماندهاست، لقب ایشان به عنوان «فاسدترین سردار» است. جمهوری اسلامی سردار و فاسد زیاد دارد، اما فاسدترین سردارها، همین جناب شهردار سابق است. همه از فسادی که در دورهی حضور قالیباف در شهرداری تهران جریان داشت، اطلاع دارند. کار تحقیق و تفحص در مورد پروندهی «املاك نجومی» او به مجلس هم کشید. اما این تحقیق و تفحص در مجلس رای کافی نیاورد. شهردار تبرئه شد، ولی افشاگر به زندان رفت. حالا بعد از انتخاب به ریاست مجلس، بعضی از رقبای او از پرداخت فقط ۶۵ میلیارد تومان به رئیس یک کمیسیون پرده برمیدارند و در رسانهها از بده بستانهای مالی بیشتر برای خرید رای منفی. واقعیت این است که کمتر کسی، حتی نمایندگانی که به قالیباف رای دادهاند، در فاسدبودن قالیباف تردید دارند. اما کدام یک از این «نمایندگان» چنین نیستند.
در تاریخ جدید کشورما، از انقلاب مشروطیت تاکنون، حکومتها اولین کاری که کردهاند، بی اثر کردن رای مردم بودهاست. مجلس را نمی شد تعطیل کرد. محمدعلی شاه به توپ بست، مدتی تعطیل کرد، ولی تاوانش را پرداخت و از ایران بیرون انداخته شد. رضاشاه که به قدرت رسید، با اتکاء به ارتش، بورکراسی دولتی، نیروی انتظامی و ژاندارمری خود قبل از انتخابات ترکیب مجلس را تعیین می کرد. کار او این بود که با همکاری ماموران خود، لیستی را برای وزارت کشور تهیه کندو این لیست را به استانداران بفرستد، تا همان هم از صندوق در بیاید. این «نمایندگان» چنان خوب به «وظائف» خود عمل می کردند که رضاشاه نیازی به تشکیل مجلس سنا هم ندید و به کلی آن را فراموش کرد.
حالا مجلس در جمهوری اسلامی درست به همان جا رسیدهاست که مطلوب رضاشاه بود و بعد از کودتای ۲۸ مرداد، پسر او دوباره برقرار کردهبود. نمایندگان در آن دوره وکیل الدوله بودند و این بار وکیل الولایهاند. ابائی هم ندارند که بگویند هدفشان جلب رضایت ولی فقیه است. مثل نمایندگان خبرگان رهبری که سالهاست به جای «نظارت بر رهبری» وظیفهی «حفاظت از رهبری»را به عهده گرفتهاند و «غلام خانهزاد» دیروز به «ذوب شدگان در ولایت» امروز ارتقا یافته اند.
در جمهوری اسلامی مقاومت مردم در برابر تبدیل انتخابات به انتصابات، با افت و خیز آن سالها طول کشیدهاست. اوج مقاومت مردم، اعتراضات بعد از انتخابات خرداد ۸۸ و در جریان جنبش سبز و با شعار واضح «رای من کو؟» توسط میلیونها تن در خیابانها در سراسر کشور بود. شرکت در انتخابات برای تاثیر گذاشتن بر روندها. انتخابات دو خرداد ۷۶ از این نظر موفق ترین نمونه در «نه» گفتن به سیاستهای ولی فقیه و کانون اصلی قدرت در جمهوری اسلامی و یکی از مفرهای مهم مردم در ابراز نظر در باره سیاست های جمهوری اسلامی بود. اکنون دیگر با رویکردهائی که پیش رفته است، بهخصوص بعد از افلاس کامل دولتهای «اصلاح طلب» و «اعتدالی» به ویژه دولت روحانی، آن چه دیگر وجود ندارد امید به هر گونه گشایشی از این طریق در همه کسانی است که تا کنون هنوز روزنهای می دیدند.
بنابراین، آنچه تغییر کردهاست فقط حذف شورای نگهبان نبود که مجلس یک دست کنونی را رقم زدهاست، بلکه قبل از همه، رویگردانی همگانی از امید به تغییر از درون نظام فاسد جمهوری اسلامی در میان مردم است، که در این یکدستی نقش بارزی داشته است. هیچ کدام از کسانی که در گذشته با اتکاء به رای اعتراضی مردم امکان انتخاب شدن داشتند، این بار در ناصیهی اعتراضات مردم چنین رویکردی را نمی دیدند. برای همین هم پیشاپیش خود کنار رفتند. مقایسهی بالاترین رای نمایندگان این دوره از مجلس با نمایندگان حتی دورهی پیش، بیانگر این واقعیت است که دیگر صندوقهای رای جاذبهای برای مردم ندارند. اعتراضات مردم خصلتی دیگر یافتهاند. مردمی که در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به خیابان آمدند، دیگر به «معجزهی» صندوق رای اعتقادی ندارند.
مجلس یازدهم به مجلس رضاخانی شبیهتر شده است و قالیباف که زمانی خواب «رضاشاه» شدن را می دید، ریاست بیخاصیتترین مجلس جمهوری اسلامی را نصیب بردهاست و با پروندهای که دارد، مناسبترین فرد برای اطاعت از اوامری است که از بالا و مسند قدرت دیکته خواهد شد.
( سرسخن به پیش)
برگرفته از عصرنو