به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۹

شاه ایران و ملکه انگلستان، فخرالدين عظيمی

فخرالدين عظيمی
مستندی که به نامThe Queen & The Coup in Iran از تلویزیون کانال چهار بریتانیا پخش شد نکته‌های تازه درخور توجهی برای پژوهشگران تاریخ ایران سده بیستم نداشت. 
از سند مهمی سخن نرفت که قبلاً دیده نشده باشد. برخی سندهای «کشف» شده را این نگارنده سی سال پیش در پژوهشی به‌کاربرده است (نگاه کنید به: بحران دموکراسی در ایران ). دو سه نفر از دانشگاهیان انگلیسی چنان سخن می‌گفتند که گویی سندهایی را برای نخستین بار از بایگانی‌های خاک خورده بیرون آورده‌اند و در برابر دید مردم مشتاق و بهت‌زده گذاشته‌اند.
آمیزه‌ای از اقتدار دانشگاهی و ترفندهای مستندسازی و عکسی‌هایی از گنجینه‌های اسناد بریتانیا این تصور را دامن می‌زد که در آستانه کشف بزرگی هستیم. هدف اصلی این مستند پیراستن نام ملکه الیزابت از پیوند با رخداد کودتا در ایران بوده است. ماجرای اصلی این مستند حاشیه‌ای بر رخداد موسوم به ۹ اسفند ۱۳۳۱ بیشتر نیست. 
داستان ۹ اسفند چه بود؟ محمد رضاشاه که بیمناک پیامدهای ملی شدن نفت و نخست‌وزیری مصدق بود می‌کوشید با بهره‌برداری از موقعیت سلطنت، و در سایۀ تماس‌های گسترده پنهان با مخالفان مصدق، آنها را برانگیزاند تا او را به یاری نهادهای مشروطه، به‌ویژه مجلس و قانون اساسی که مصدق خود را قهرمان دلبستگی به آنها نشان داده بود، برکنار کنند. شاه این را مؤثرترین راه از میان بردن اسطوره مصدق می‌دانست؛ می‌خواست خود را مظلوم وانمود کند و با توجه به قدرت نهضت ملی، جز کارهای پنهان و پردامنه یادشده، هر گام شتاب‌زدۀ دیگری را سهمگین می‌دانست. انگلیسیان از بهره برداری از نهادهای مشروطه غاقل نمانده بودند ولی، نگران از سرنوشت نفت و بازمانده حیثیت امپراتوری خود، تاب شکیبایی ِ بیشتر نداشتند. آمریکایی‌ها نخست خود را میانجی خیرخواه هر دو طرف وانمود کردند ولی با برگماشته شدن لوی هندرسن به‌جای هنری گریدی به سفارت آمریکا در تهران در ۱۹۵۱، از هر نظر با انگلیسیان در باره ضرورت برکناری مصدق همراه شدند. اختلاف‌نظری اگر بود در باره چندوچون و راهکارها بود.

مصدق از ترفندهای گستره دربار ناخشنود بود و شاه همچنان از ابراز ناسازگاری آشکار با او پرهیز می‌کرد. در بهمن ۱۳۳۱، شاه به مصدق خبر داد می‌خواهد سفری به خارج رود. اما این خبر محرمانه نماند. در اوایل اسفند به‌دروغ شایع شد که مصدق برای خروج شاه به او فشار آورده است. تصور شاه و درباریانی مانند حسین علاء، وزیر دربار، این بود که، پخش خبر سفر شاه، هوادارانش را مضطرب خواهد کرد و واکنش نشان خواهند داد و این می‌تواند نموداری از موقعیت و محبوبیت سلطنت دانسته شود. مخالفان مصدق ‌گفتند او می‌خواهد شاه را از کشور بیرون براند و خاندان پهلوی را براندازد. چشم‌انداز سفر شاه علاء و دیگر مخالفان مصدق را سخت سراسیمه کرده بود. علاء به دامان هندرسن دست آویخت. «علمای ۹ اسفند»، آیت‌الله بهبهانی و کاشانی، فرصت را مناسب دیدند و در پشتیبانی از شاه درنگ نکردند؛ قانون اساسی و مشروطیت را بر سرنیزه‌های تزویر کردند. نظامیان بازنشسته خودی نشان داند و غوغا برخاست؛ کسانی مانند طیب حاج رضایی و شعبان جعفری وارد صحنه شدند؛ رجاله دست به چماق بردند؛ نظامیان و مجلسیان هوادار شاه به جنبش درآمدند؛ این حادثه تمرینی برای رخدادهای مرداد ۳۲ شد.

در این میان هندرسن نیز که سخت نگران پیامدهای سفر شاه بود به تکاپو برخاسته بود. علاء مشوق بی‌تاب او بود. یکی از کارهای هندرسن رساندن پیامی است که موضوع این مستند بوده است. وزارت خارجه آمریکا تلگرامی را از سفارت آمریکا در لندن برای هندرسن فرستاد که تاریخ آن ۲۷ فوریه ۱۹۵۳/ ۸ اسفند ۱۳۳۱ بود. این پیام حاکی از این‌ بود که «وزارت خارجه بریتانیا پیامی دریافت کرده از ایدن، از ملکه الیزابت، حاوی نگرانی درباره رخدادهای مربوط به شاه و اظهار امیدواری زیاد که بتوانیم راهی پیدا کنیم که او را به خودداری از سفر ترغیب کنیم». هندرسن از طریق علاء، که نزدیک‌ترین همکاری را در کودتا با آمریکائیان داشت، به شاه خبر داد که پیامی دریافت کرده حاکی از این‌که شخص بسیار مهمی که شاه نسبت به او احساست بسیار دوستانه‌ای دارد اظهار امیدواری کرده است که شاه دست از سفر بردارد. هندرسن در کاخ شاه بود ولی حضور دیگران مانع دیدار او با شاه شد اما او تلفنی زیان‌های ترک کشور را به تفصیل برای شاه برشمرد و برای ترغیب او به ماندن آنچه می‌توانست کرد. همان روز ۸ اسفند تلگرام دیگری از لندن برای وزارت خارجه آمریکا ارسال شد حاکی از این‌که مراد از ملکه الیزابت «کشتی» است نه «پادشاه». انتونی ایدن وزیر خارجه وقت بریتانیا در کشتی ِ موسوم به ملکه الیزابت در حال سفر بود و از آن کشتی پیامی فرستاده بود که پیام ملکه تلقی شده بود. این نکته‌ای است که مستند کانال چهار «کشف» کرده است: تلگرام از ملکه نبود و دامن او را آلوده نباید پنداشت. اما آمریکائیان به روی خود نیاوردند؛ شاه هم خبر نشد. کار از کار گذشته بود و نتیجه دلخواه به بار آمده بود: شاه هواداران را مشمول عنایت کرد، و نرفت.

مستند گزاف گویانه می‌گوید انصراف شاه از سفر پیامد چیزی جز دریافت «پیام ملکه» نبود. عوامل دیگر هم در خودداری شاه اثر داشت. شاید از اول هم سخن از سفر نیرنگی بیش نبود. هر چه بود شاه ماند و زمینه‌سازی برای کودتا ادامه یافت. این مستند اصرار بر ماندن شاه را بخشی از برنامه کودتا می‌داند. این ناروا نیست. اما اگر شاه رفته بود کودتا به هم نمی‌خورد؛ راه‌های دیگری یافت می‌شد. شاید تصور این‌که شاهی برای شاه دیگر پیامی بفرستند غیرعادی نبود ولی هندرسن دیپلمات باسابقه‌ای بود و می‌توانست دریابد که فرستادن چنین پیامی از سوی ملکه انگلستان امری نامتعارف است. چیزی که به نظر مستندسازان نرسیده این است که شاید ایدن در ابهام این پیام نقشی داشت. اما هندرسن نیز عرضه این پیام به نام ملکه انگلستان را مفید دید و به گمان من خوب می‌دانست چه می‌کند. می‌دانست که رساندن پیامی از سوی «ملکه»، بااینکه یک سالی بیش از آغاز سلطنت او نمی‌گذشت، بر ذهن شاه که افسون زده قدرت بریتانیای کبیر بود تأثیری شگرف بر جا می‌گذاشت؛ او را آرام و چه‌بسا دلیر می‌کرد. هندرسن از سربازان ورزیده جنگ سرد بود و با مصدق رابطه‌ای تیره‌ای داشت. مصدق هنگام دیدار با او در جریان ۹ اسفند دخالت‌های او را با لحنی سرزنش‌آمیز نکوهش کرد. تلاش هندرسن برای جلوگیری از سفر شاه و پاسداری از نهاد سلطنت، که آن را در گزارش‌های خود «عامل ثبات» ایران می‌دانست، ابعاد گسترده‌تری از جا زدن نامه‌ای به نام ملکه انگلستان داشت. او فراتر از این هم رفت. وقتی در ۹ اسفند مصدق برای خداحافظی با شاه به کاخ رفته بود هندرسن به خانه او، که جایگاه نخست‌وزیری هم بود، رفت و خواهان دیدار فوری با او شد. دیدار صورت گرفت ولی مطلب مهمی برای گفتن نبود. مصدق خود به‌درستی دریافت که هدف هندرسن این بود که در آن غوغا او را به بیرون کاخ شاه بکشاند تا وطن‌پرستان غیرتمندی که پیرامون شعبان جعفری گردآمده بودند و به خانه مصدق هم حمله بردند، کار او را یکسره کنند. حتی اگر مصدق کشته هم نمی‌شد حیثیت او آسیب جدی می‌دید. هندرسن کنار آمدن با مصدق را ناممکن می‌دانست و از میان برداشتن او را ضروری می‌دید. به سران آمریکا هشدار می‌داد که ممکن است مصدق رابطه با آمریکا را نیز، همانند رابطه با بریتانیا، قطع کند.

هندرسن چنان با مصدق و آرمان‌های نهضت ملی دشمن بود که برای مقابله با آنها هر کاری را مجاز می‌دانست. در ماجرای کودتای چند ماه بعد هم نقش او قاطع بود. در تمام مراحل برنامه‌ریزی شرکت داشت. او بود که پیشنهاد کرد مقامات آمریکا شاه را تهدید کنند که اگر با برنامه کودتا همکاری نکند کس دیگری را به جانشینی او بر خواهند گماشت. پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد، هندرسن که نخواسته بود در هنگام وقوع کودتا در ایران باشد به‌شتاب وارد تهران شد، با مصدق دیدار کرد و به او چیزی جز دروغ نگفت. هدف او سردرگم کردن و فریب مصدق و برهم زدن اقدامات احتمالی او در مقابله با کودتا بود. می‌خواست از هر طریقی پیشبرد برنامه‌های ۲۸ مرداد را، که کاملاً از جزئیات آنها خبر داشت، تسهیل کند. کودتا را به نقش افراد نباید فروکاست. ولی هندرسن از بازیگران اصلی بود. مجسمه او باید در تخیل «قیام» اندیشان برافراشته شود.

در مستند به یکی دو نکته دیگر هم اشاره‌شده است: کارهایی که انگلیسیان در بدنام کردن حسین فاطمی، وزیر امور خارجه وقت، کردند. چون نقش او را در گسست رابطه دیپلماتیک قاطع می‌دانستند برای فلج کردن کارایی او از اتهام زدن‌های شرم آور روی برنتافتند. مستند، فدائیان اسلام را وابسته به سازمان اطلاعات برون مرزی انگلستان (ام آی ۶ ) خوانده است. می‌دانستیم که شماری از فدائیان از طریق سید ضیاءالدین طباطبایی در همراهی با مخالفان مصدق نقش داشتند ولی چه خوب بود اگر این محققان انگلیسی، فراسوی پیراستن گرد هر شائبه ای از دامان ملکه خود، به روشنگری در این زمینه‌ها هم توجهی نشان داده بودند و در باره نقش کسانی مانند رابین زینر و ان لمبتن سخنی بیش از آنچه همه می دانند گفته بودند.

عصرنو