جنایتها و خیانتها و اختلاسها و دروغها هرگز از یادمان نمیرود
پروین فهیمی و فرزندش سهراب
در خیابانها، کشتارها را از یاد نمی بریم. متاسفانه حاکمیتی که در حال حاضر دم از انسانیت میزند و کشته شدن شهروند آمریکایی را توسط پلیس فریاد میزند و آنرا محکوم و در صدا و سیمای میلی خود مورد بررسی قرار میدهد، یادشان نرود که با ما مردم خود چه کردند لااقل لحظه ای هم به گناهانی که خودشان مرتکب شده اند فکر و اعتراف کنند...
۲۵ خرداد ۸۸ هیچگاه از یادها نخواهد رفت چرا که بزرگترین راهپیمایی اعتراضی مسالمت آمیز مردم در تهران، که بیش از سه میلیون نفر در آن شرکت کرده و همگان شاهد آن بودند و بسیاری از خبرگزاریهای معتبر دنیا آن را بازتاب دادند،اما در آخر راهپیمایی، نیروهای اقتدارگرای قدرت طلب بسیاری از جوانان و مردم ما را به خاک و خون کشیدند….این ظلم فراموش نخواهد شد و این جنایت تا ابد بر تاریخ جمهوری اسلامی خواهد ماند…
آنروز تاریخی اکثر مردم در تهران برای اعتراض، خودجوش به بیرون آمدند تا بگویند رایشان کجاست؟ وچرا صندوق رای به نفع شخص دیگری مصادره شده پاست؟ آیا در دنیا تا بحال چنین راهپیمایی بزرگی و با سکوت و به این حد مسالمت آمیز انجام شده است؟…
اما حاکمیت اقتدار گرا چنان به وحشت افتاد که خواست عقده خود را از انتخاب مردم فقط با خونریزی به نمایش بگذارد و کشتار و سرکوب و رعب و وحشت را تا مدتها ادامه داد….
روز ۲۵ خرداد در میدان آزادی ضلع شمال شرقی آن مقابل پایگاه بسیج به بهانه حمله به آن، مردم را به رگبار بستند، مرد وزن و پیر و جوان را کشتند.
تک تیراندازان به جوانان تک به تک شلیک کردند، کسانی که در آنجا حضور داشته اند به چشم خود دیده اند…آمار کشته شدگان را ۸ نفر اعلام کردند اما بیش از آن بود. گویا فرزند من هم در همان روز تیر خورده بود. تعدادی از مجروحان و کشته شده ها را به بیمارستانها برده بودند و از خبرهایی که بعدها منتشر شد حاکی از آن بود که نیروهای امنیتی تعدادی از اجساد و مجروحان را از بیمارستان رسول اکرم به بیمارستانهای متعلق به سپاه (بقیه الله و خاتم النبیا و…) منتقل کرده بودند و ما آن شب در اکثر بیمارستانها و مراکز انتظامی به دنبال سهراب گشتیم. در اکثر بیمارستانها بیش از ده نفر مجروح وجود داشت حتی در بیمارستان امام خمینی تعداد بسیاری مجروح بستری بود، در هیچ بیمارستانی خبری از سهراب نیافتیم. روز ۲۶ خرداد به کلانتری محل رفتم و اعلام مفقودی کردم. از آن به بعد هر روز کارمان از صبح زود شروع میشد، از دادگاه انقلاب و آگاهی و اوین تا مراکز انتظامی و سپاه و بسیج بدنبالش می گشتیم و هیچ خبر موثقی دریافت نمیکردیم. صبح تا شب هر روز به همین منوال میگذشت،
تا بالاخره ۲۰ تیر در آگاهی شاپور عکس کشته شده او را نشانمان دادند و روز ۲۲ تیر جوان عزیزمان را به خاک سپردیم. سهراب ۱۹ ساله بدست نیروهای سپاه و بسیج کشته شد،…به چه جرمی؟..به کدامین گناه؟…هنوز که هنوز است بعد از ۱۱ سال هیچ کس پاسخگوی این جنایت نبوده است…
سهراب کوچکترین فرزند خانواده بود، پدرش دوسال قبل از وی بعلت بیماری فوت کرد، ایشان فرهنگی و در آموزش و پرورش و دانشگاه و چندین کارخانه به خدمت مشغول بود. ما چهار فرزندمان را در نهایت مهربانی و عطوفت بزرگ کردیم، سهراب دیپلم گرفت و خودش را برای امتحان کنکور آماده میکرد. آرزویش قبولی حتی در شهرهای دور هم اگر قبول میشد دوست داشت که ادامه تحصیل بدهد و بیشتر تمایل داشت رشته کشاورزی را دنبال کند و عقیده داشت این کشور باید از نظر کشاورزی خودکفا شود، آرزوهای دیگری هم داشت، وقتی پدرش بیمار و در خانه بستری بود، در پرسشنامه ای که توسط مشاور مدرسه تنظیم شده بود و سهراب آن را پر کرده بود، سه آرزوی خود را ای چنین نوشته بود: ۱-سلامتی همه ی خانواده ۲-سلامتی مردم ایران در تمام نقاط ۳-زندگی کردن همه با هم با صلح و دوستی و دموکراسی.
این روزها که بیشتر سال ۸۸ را به یاد می آورم و هنوز بعد از ۱۱ سال باورش برایمان سخت است که سهراب در کنارمان نیست، هرچند خاطرات قشنگی از او برایمان بجا مانده و یادش برایمان تا ابد زنده و جاودان خواهد ماند اما خرداد امسال خبر کشته شدن جورج فولوید آمریکایی به طرز فجیعی توسط پلیس آمریکا، باعث شد که کشته شدن فرزندان عزیزمان برایم یادآوری شود. جا دارد که بگویم چه ظلمی بر ما رفته و از یادها نخواهد رفت….چه جنایتهایی را که توسط نیروهای امنیتی شاهد بوده ایم…
در خیابانها، کشتارها را از یاد نمی بریم. متاسفانه حاکمیتی که در حال حاضر دم از انسانیت میزند و کشته شدن شهروند آمریکایی را توسط پلیس فریاد میزند و آنرا محکوم و در صدا و سیمای میلی خود مورد بررسی قرار میدهد، یادشان نرود که با ما مردم خود چه کردند لااقل لحظه ای هم به گناهانی که خودشان مرتکب شده اند فکر و اعتراف کنند…
یادشان باشد که ۲۵ خرداد و ۳۰ خرداد ، جنایت کهریزک ، ۲۵ بهمن و سال هایی که خونها ریختند، ۶۰ و ۶۷ و ۷۸ و ۸۸ و ۸۹ و ۹۶ و آبان ۹۸ و هواپیمای اوکراین و قتلهای زنجیره ای و کشتن فروهرها و دانشجویان و زندانیان در زندانها و….،
یادشان نرود که چه بلاهایی را به سر ما مردم آورده اند…
زندانها را از مردم و فعالین سیاسی و اجتماعی پر کردند. کاندیدهای مردم را به حصر بردند و تعدادی از زندانیان را در زندانها بر اثر شکنجه و بیماری و اعدام کشتند…چه خانواده هایی را از هم پاشیدند….اینها همه بلاهایی ست که سالهاست برسرما آورده اند و هیچ کس خود را پاسخگو نمیداند.
آیا خود را موظف میدانند روزی باید به این سوالات پاسخ دهند؟؟…
آیا تمامی این پرونده ها روزی باز خواهد شد و جنایتکاران محکوم خواند شد؟؟..
یادم هست در زمان انقلاب یکی از شعارهایی که میدادیم “ننگ با رنگ پاک نمیشود” بود و الان نیز خواهیم گفت که جنایت ها و خیانت ها و اختلاس ها و دروغ ها هرگز از یادمان نمیرود، باشد تا روزی را شاهد باشیم که گناهکاران و خیانتکاران به حقوق مردم، در دادگاه های عادلانه محاکمه ومعرفی شوند و به سزای اعمال خود برسند.
“پروین فهیمی”
۲۵ خرداد ۹۹