ولادیمیر پوتین از سال ۲۰۰۰ تاکنون، ۱۶ سال رئیس جمهور روسیه و چهار سال نیز در مقام نخست وزیر عملاً رئیس جمهورِ غیرمستقیم آن کشور بوده است. اینک با اصلاح قانون اساسی روسیه پوتین میتواند تا سال ۲۰۳۶ یعنی تا سن ۸۴ سالگی در مقام ریاست جمهوری پهناورترین کشور دنیا ایفای نقش کند.
به واقع روسیه در غیاب فرهنگ قدرتمند دمکراتیک و احزاب سیاسی معتبر، عملاً به صورت تیول دائمی و حتی ملک طلق پوتین در آمده است و او هرگونه که بخواهد بر این کشور بزرگ حکمرانی میکند.
از نقطه نظر تاریخ فرهنگی روسیه، نوع زمامداری پوتین را میتوان ادامۀ تراژدیِ تکاپوی “روح روسی” برای دست و پا کردن هویتی مستقل و تاریخساز برای”ملت روس” دانست و حتی آن را نشانۀ زوال و فرومردگی چنین تکاپویی دانست!
اوج این تکاپو در قرن ۱۹ میلادی در ادبیات روس جلوهای خیره کننده یافت، دورهای که شاعران و نویسندگان نابغهای مانند پوشکین، لرمانتف، گوگول، تولستوی، چخوف، تورگنیف و داستایوفسکی یکی پس از دیگری شکفتند و با مطرح کردن غموض و اسرار “روح ملت روس” در قالب شعر و داستان، یکی از گرانبهاترین و عمیقترین گنجینههای ادبیات تاریخ بشر را به اهل جهان عرضه کردند.
روح روسی اما به محض آزادی از استبداد سیاسی تزاریسم، در غل و زنجیر استبداد همه جانبۀ بلشویسم در آمد! تحمیل سبک “رئالیسم سوسیالیستی” با زور دولت توتالیتر بر همۀ عرصههای هنر، از یک سو روشنفکران و نویسندگان ناراضی را اسیر انزوا و تهدید و فقر و فشار و نهایتاً گولاک و یا فرار از کشور کرد و از سوی دیگر، چشمههای خلاقیت ادبی در نویسندگان دولتی را خشکاند و آنان را به صورت ابزاری برای استمرار ستمگریهای دولت توتالیتر در آورد.
با این همه، موتور ماشین دولت بلشویکی در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ سوختاش تمام شد و به رغم عدم وجود بدیل و جایگزین سیاسی، در برابر چشمان بهتزدۀ جهانیان خاموش شد و از حرکت ایستاد.
در چشم به هم زدنی دولت کمونیستی از صحنۀ روزگار محو شد بیآنکه اجازۀ شکلگیری نیروی اجتماعی یا سیاسی مستقل و یا حتی آشنا به صورتهای دیگر زمامداری را در حاشیۀ خود و یا در بطن جامعه داده باشد.
این بود که پس سقوط دولت کمونیستی و فروپاشی اتحاد شوروی، فدراسیون روسیه دچار دولتی بینهایت ضعیف و حتی به عبارتی”بیدولتی” شد و زمینه را برای ظهور باندهای مختلف مافیایی و تصاحب اموال و املاک و داراییهایی بی حد و حساب بی صاحب ماندۀ رژیم پیشین را به رهبری چهرههای متنفذ و امنیتی دولت سابق فراهم آورد.
وضع چنان وخیم و آشفته شد که ولادیمیر پوتین به عنوان نیروی سابق کا.گ.ب، در صدد کنترل و تجمیع مافیاهای خودسر در ساختار دولتی به رهبری خود برآمد و با حذف رقبای نافرمان، عملاً زمام امور روسیه را به طور کامل به دست گرفت.
ایفای چنین نقشی با تمام عواقب مشکلآفرین آن برای آیندۀ ملت روسیه، به مذاق پوتین و همینطور تودۀ مردمی که جز چرخۀ استبداد و هرج و مرجِ مافیایی، تجربۀ زیستۀ دیگری در حیات خود ندارند، گویا بسیار خوش آمده است به طوری که هم پوتین میخواهد تا آخر عمر در کاخ کرملین جا خوش کند و هم ظاهراً تودۀ مردم بدین کار رضات دارند!
امروزه جای چخوف در روسیه خالی است تا روابط انحطاطآمیز و ابتذالآلود سیاسی آن کشور را در قالب طنز اجتماعی شیرین خود برملا کند.
منبع: کانال تلگرام نویسنده