به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

خبرگزاری فارس، سروده امیرعاملی علیه محمدرضا شجریان را منتشر کرد
در مقدمه این شعر آمده است:
«در پاسخ به منافقانی که می خواهند با صدای سوخته شجریان، مردم ایران را تحقیر کنند؛ مردمی که سرافراز و عاشقند مردمی که از جنس شقایقند.»

گم شدی آوازه خوان پیر ما *** گم شدی آخر به زیر دست و پا
کرد بیگانه تو را ابزار خویش *** خود شدی تا نور حق دیوار خویش
ربنایت چون خودت از یاد رفت *** خیل شاگردان، هلا! استاد رفت
رفته ای از پیش ماها دور حیف *** در سر پیری شدی مغرور حیف
مطرب عهد شبابم بوده ای *** مزه نان و کبابم بوده ای
خوب می خواندی صدایت خوب بود *** بعد تاج اصفهان مطلوب بود
می‏زدی چه چه برای شیخ و شاب *** با نوای تار و تنبور و رباب
هست ساز اینک ولی آواز نیست *** یک در گوشی به سویت باز نیست
تا نپیوندی عزیزم بر زوال *** کاشکی بودی مرید اعتدال
مکر آمریکا تو را منفور کرد *** زرق و برق غرب چشمت کور کرد
چونکه پیراهن دو تا شد بد شدی *** مثل آن مطرب که بد می زد شدی
«سایه»ات فرموده بود آوازه خوان *** که مرید پیردل باش و بمان
لیک ای مطرب دریغا که غرور *** کرد از مردم تو را صد سال دور
وقت پیری ناز کردی با همه *** ناز را آغاز کردی با همه
ناز کم کن سوی ملت باز گرد*** کم بگو از یأس ای استاد زرد»

چند بیتی فی البداهه و بی ویرایش از حقیر ( مریم رسول زادگان )
 به این شاعرنمای نون به نرخ روز خور

گم نخواهد شد صدای ِ ناز من *** چونکه از دل می رسد آواز من
این نه آواز من و ساز من است*** این صدای سالهای میهن است
ربنا خواندم که ملت روزه بود *** روزه ی دل بود و غمها می فزود
من صدای شادی این مردمم *** من خود آزادی این مردمم
حیف عمری را که جهل آمد پدید *** حیف ملت رنگ آزادی ندید
من نه پیرم آنچه را گفتی حسود *** پیر راهم دان به هر بود و نبود
مطربم خواندی عزیزا ، جاهلی *** جاهلی؟ نه ،نه ،بلکه عاملی
تاج را قدرش شناسی بی خرد *** ای که خواندی ملتی را رنگ زرد؟
ملتی را گر ندیدی . مرده ای*** چوب رب را بی صدا تو خورده ای
این نشان است تا روی رو به زوال *** هرکه شد خارج ز مرز اهتدال
قدر “سایه” می شناسی ای عدو؟ *** او که هجرت کرد از رفته بر او
سایه خورشید است در این آسمان *** گرچه گفته است او مرا آوازه خوان
خانه ی من شد دل پیر و جوان *** معبد عشاق دل شد آستان
من غرور خود ز ملت یافتم *** نی به زر یا زور قدری یافتم
ناز را بازار ملت می خرد *** ملتی نامم به عزت می برد
من اگر خاشاک باشم بهتر است *** بهتر از آنکس که مخدوم زر است
خادمش افسوس نادان است و بس *** کی شناسد فرق زر با جمله خس
من اگر پیرم ولی مستغنیم *** بی نیاز احترامم ،دون نیم
گوشه گوشه ،نام من آواز شد *** آگهی شعرت به کین ،همساز شد
جاهلا! زین بیش تو یاوه مگو *** رو ره عشق مرا ای دل بپو