به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، دی ۱۹، ۱۳۹۰

حقوق خویش ز مردان اگر زنان گیرند
در این میان من و صد دشت زن سپاه من است
(عارف قزوینی)

تقدیم به عزیزان نسرین ستوده، مهراوه، نیما، رضا خندان و مردم مظلوم ایران
پرویز داورپناه
عدالت خواهد آمد، درست در زمانی که همه امید را ازدست داده اند

«وقتی نمی توانم برای موکلانم کاری کنم ترجیح می دهم با آنها اعدام شوم»
(نسرین ستوده)
تلخ ترین کابوس برای یک زندانی این است که تصور کند ، فراموش شده است.
این نخستین بار نیست که موضوع زندانیان سیاسی به مسئله ای حاد تبدیل می شود. در دوره حساس کنونی، ارتجاعِ حاکم از هیچ گونه اقدام غیر انسانی و بی رحمانه در زندان ها به ویژه در حق زندانیان سیاسی ابایی نداشته است.
نسرین ستوده، نامی آشنا برای تمام فعالان زن بشمار می رود. نسرین ستوده، جز دفاع از شرف انسانی جرمی مرتکب نشده است. جرم او دفاع از کودکانی است که تلخی زندگی آنان را به زندان فرستاده است. جرم نسرین ستوده تلاش در جهت گسترش عدالت در نظام قضایی است. تلاش های نسرین ستوده شایسته تقدیر است نه مجازات.
نسرین ستوده باید فوراً آزاد شود، زیرا مردم به مبارزات او نیاز دارند و وظیفه ماست که با جدیت مطالبات ستوده را بیرون از زندان پیگیری کنیم.
زنان ایرانی در شرایط خطرناکی هستند، هیچ کس امروز با حس امنیت زندگی نمی کند. هر لحظه ممکن است عده ای به خانه ات بریزند و تو را ببرند.
ما می توانیم به نسرین بگوئیم که تو مال همه ی ما هستی، این مردم در این شرایط به وکلایی نظیر تو نیاز دارند.

نسرین ستوده کیست …
نسرین ستوده، نامی آشنا برای تمام فعالان زن بشمار می رود. نسرین ستوده (زاده ۱۳۴۲) حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی است. او عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان بوده و وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانی ِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشته‌است.
ستوده در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۸ میلادی) برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بین‌الملل» شد.
ستوده از سال ۱۳۷۰ مدتی نیز به فعالیت مطبوعاتی در نشریه «دریچه گفتگو» پرداخته‌است. همچنین مقالاتی در روزنامه‌های جامعه، توس، صبح امروز و مجله آبان منتشر کرده‌است.
ستوده در سال ۱۳۷۳ با رضا خندان ازدواج می کند و هم اکنون دارای دو فرزند به نام مهراوه و نیما می باشد.سال ۱۳۷۴ موفق به قبولی در آزمون وکالت شد اما نزدیک به ۸ سال طول کشید تا توانست پروانه وکالتش را دریافت کند.
نسرین ستوده، در یک خانواده متوسط که دارای چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) بود در سال ۱۳۴۳ در تهران به دنیا می آید.

نسرین ستوده از زبان خودش
او در مصاحبه با جلوه جواهری و ناهید کشاورز در تیر ماه ۸۷ می گوید:
«از ابتدا مذهب آزادی در خانواده ما در جریان بود. به ویژه مادرم خیلی پایبند به اعتقادات مذهبی بود اما همیشه ما را آزاد می گذاشت. جوانی را مادر من که مقارن با کودکی من بود با روشنفکری و یک دید کاملا باز نسبت به مذهب ما را بزرگ کرد. اما فکر می کنم به هر حال نحوه تربیتم و تاثیری که از مادرم داشتم در گرایشات مذهبی ام موثر بوده. من هنوز هم خودم را آدم مذهبی می بینم و همواره از اعتقادات مذهبی متاثر بودم.
پدر و مادر من هر دو تصدیق 6 داشتند یعنی 6 کلاس درس خوانده بودند. مادرم خانه دار بود پدرم فروشگاه داشت یعنی کاسب بود. درآمد متوسطی داشت. در خانواده از ابتدا پدرم خیلی تمایلات مردسالارانه داشت. از جوانی اش دوست داشته که بچه پسر داشته باشد. اتفاقا اولین بچه اش هم پسر می شود. دومین بچه اش دختر می شود که خواهر من بود. مادر من تعریف می کند که وقتی خواهرم به دنیا آمده پدرم خیلی ناراحت شده به مادرم با ناراحتی گفته که دختر زاییدی؟ بعد که بزرگ شدیم، ما دخترها خیلی پیشرفت داشتیم در زندگی شخصی و پسرا نداشتند. از این بابت پدرم همیشه می گفت که خدا من را تنبیه کرد که پسر دوست نداشته باشم. وقتی ما بزرگ شدیم کمی طرز فکر پدرم تغییر کرده بود. ولی همیشه جنبه های مردسالانه را داشت.»

فعالیت مطبوعاتی نسرین ستوده
ستوده از سال ۱۳۷۰ مدتی نیز به فعالیت مطبوعاتی در نشریه «دریچه گفتگو» پرداخته‌است. او خود در خصوص چگونگی کار در دریچه گفتگو می گوید:
«از سال ۷۰ من به همراه تعدادی از هم فکرانم، نشریه دریچه گفتگو را شروع کردیم. اما همه کسانی که در دریچه گفتگو کار می کردند ملی مذهبی نبودند. از جریانات چپ هم در آن حضور داشتند اما نقطه مشترک کار ما این بود که همه از اپوزوسیون بودند. من عضو هیات تحریریه بودم که در واقع بالاترین رکن آن نشریه بود. هفت یا هشت نفر عضو هیات تحریریه بودیم که من تنها عضو زن در آن بودم و مسئولیت سرویس اجتماعی را بر عهده داشتم. در آن نشریه سعی ما براین بود که راه گفتگو را باز کنیم. برای همین با همه ی طرز فکرها وقت می گرفتیم و صحبت می کردیم. گاهی یک موضوع را انتخاب می کردیم مثلا یادم است بحث هویت ملی آن موقع بالا گرفته بود. تا سال هفتاد گفتمان مسلط برای هویت افراد، هویت اسلامی-مذهبی بود و حالا از سال ۷۰ به بعد کم کم می خواست فضا باز بشود برای اینکه ما درباره هویت ملی مان حرف بزنیم. من یادم است راجع به هویت ملی با چند نفر از جمله دکتر پیمان، دکتر بشیریه و ... گفتگو کردیم. یا در سالگرد طالقانی با مهندس بازرگان خود من مصاحبه کردم. اولین مصاحبه سیاسی بود که بعد از سال های سخت دهه ۶۰ با مهندس بازرگان صورت گرفت. حتا من یادم است که به افراد دولتی هم مراجعه می کردم. ولی افراد دولتی تا خط مشی مجله را می دیدند به ما وقت مصاحبه نمی دادند»
«در هر جمعی که شرکت می کردم، متوجه می شدم که مراجع تصمیم گیرنده آقایان هستند. در دریچه گفتگو مرجع تصمیم گیری آقایان بودند، در گروه های سیاسی که با آنها همکاری داشتم مرجع تصمیم گیری آقایان بودند، یادم می آید که در دریچه گفتگو مجموعه مقالات و مصاحبه ها که در زمان خودش مجموعه خوبی محسوب می شد، به مناسبت روز جهانی زن تهیه کرده بودم، سال ۷۰ را می گویم که هنوز این روز شناخته نشده بود. مقاله ای از شیرین عبادی، مهرنگیز کار، مصاحبه با پروانه اسکندری (فروهر)، مصاحبه با نوش آفرین انصاری و ... در این مجموعه بود. به مناسبت روز جهانی زن اسفند ماه می خواستم که شماره دریچه گفتگو اختصاص داده شود به موضوع زن. اما مرجع تصمیم گیری در دریچه گفتگو این را اصلا نپسندید و آن شماره سرنوشت دیگری پیدا کرد که منجر به تعطیلی نشریه شد.»
«کم کم من گرایش پیدا کردم به اینکه باید راجع به حقوق خودم صحبت بکنم. بنابراین وقتی شروع کردم به موضوع زنان، اول همه همکاران مرد من با تعجب من را نگاه می کردند. برای اینکه همه از من یک تصور چریکی و سیاسی داشتند. گاهی حتا مسخره می کردند. یعنی دوستان درجه یک هرگز برخورد تمسخر آمیز نداشتند. چون ما شناخت داشتیم از هم بنابراین سعی می کردند گوش دهند. ولی من می دیدم که تمام سیاسی ها ادبی ها و و فعالینی که یک درجه از من دورتر بودند به خودشان جرات می دادند که این حرف ها را مسخره بکنند. حتا بسیاری از زنان به من می گفتند که بی خود دنبال این حرفها رفتی، اگر دموکراسی تحقق پیدا بکند، حقوق زنان متحقق خواهد شد. من به آنها جوابم این بود که اگر حقوق زنان تحقق پیدا بکند حتما دموکراسی به جامعه می آید.»

ازدواج ستوده در فعالیت هایش تاثیر نگذاشت.
«من در سال ۷۳ ازدواج کردم ازدواج من در فعالیت هایم تاثیر نگذاشت شاید دلیل اش این بود که همسرم با من همکاری داشت. من و همسرم در مجله دریچه گفتگو با هم آشنا شدیم آن موقعی که به من پیشنهاد ازدواج داد وارد جنبش زنان شده بودم و بنابراین به رویکرد من آشنا بود. همیشه همراهم بوده. نگاهش به فعالیت هایم محترمانه بوده و کمک و همدلی داشته. طی سال های اخیر، همراهی مردها با زنانشان و احترام برای فعالیت های آنها و همچنین حقوق مختص به زنان خیلی افزایش پیدا کرده در قشر روشنفکر. این مختص من نیست و خیلی ها را می بینم که از این بابت همراهی با زنان شان دارند.


اما اول یک تاثیر عینی دارد. زمانی که من می خواهم بروم بیرون احتیاج دارم کسی مسئولیت بچه را قبول کند. که در این مورد مشکلی نیست و همسرم مسئولیت بچه را بر عهده می گیرد و من دنبال کارم می روم. دوم یک تاثیر روانی دارد برای آدم. مثلا زمانی که قرار بود احضاریه برای من در هفته گذشته بیاید وقتی به من گفتند ماموران ما پشت در شما ایستادند من گفتم که من در را باز نمی کنم شما حق نداشتید به من زنگ بزنید مامورها اگر آمدند احضاریه را بندازند و بروند. بعد احضاریه شان جنبه رسمی تری پیدا کرد و به دفتر آوردند و تحویل دادند. همسر من بیش از من مقاومت نسبت به کار آنها نشان داد مثلا به او گفتند که در اینجا بنویسید که ساعت هشت و نیم صبح خانمم میاد گفت من نمی توانم روزی ده تا از این احضاریه ها میاد من که نمی توانم برای همه آنها انشاء بنویسم. دوست دارید بدهید من امضاء کنم دوست ندارید من انشاء نمی توانم بنویسم. خوب این برای من یک جور حمایت روانی بود. خیالم راحت است که اگر مساله ای پیش بیاید کسی هست که به درستی مسئول بچه ها باشد و من نگران نباشم. ناامنی روانی از طرف بچه هایی است که عقل شان می رسد. از نظر نیما (۹ماهه) نگران نیستم اما دخترم کمی از این بحث ها می ترسد و طبیعی است وقتی بحث بازداشت و این مسائل پیش میاید احساس ناامنی می کند واین خطر را حس می کند.»

نسرین ستوده می گوید:
« سال ۷۴ در آزمون وکالت شرکت کردم قبول هم شدم قبل از آن امتحانی نبود و کانون وکلا از بعد از انقلاب تا آن زمان حالت تعطیلی پیدا کرده بود. کانون وکلا یک سازمان مستقل است که هیات مدیره آن را وکلا اداره می کنند زیرا هزینه آن به عهده وکلا است. از دولت ریالی پول نمی گیرد. بعد از انقلاب اساسا آن هیات مدیره را تعطیل کردند کانون وکلا دست قوه قضائیه بود. و رئیس کانون را رئیس قوه قضائیه تعیین میکرد تا تقریبا سال های ۷۲ و۷۳ یعنی حدود ۱۵ سال و تنها یک رئیس داشت نه هیات مدیره. انتخابات از سال ۷۲ و یا ۷۳ بود که برگزار شد من سال ۷۴ امتحان دادم در امتحان علمی قبول شدم ولی اطلاعات هربار نامه می نوشت که ایشان به دلیل ارتباطات سیاسی اش رد است. از سال ۷۴ یک چیزی حدود ۸ سال طول کشید تا توانستم پروانه وکالتم را بگیرم. کسی هم که باعث شد تا من پروانه ام را بگیرم خانم فریده غیرت بود.»

قتلهای زنجیره ای سعید امامی؛ جرم سیاسی چیست؟
« در همان سال ها بود که احضار همکارانم در دریچه گفتگو اتفاق افتاد. آنها تحت بازجویی های طولانی همراه با رعب و وحشت و تهدید قرار گرفتند، یادتان باشد سال هایی بود که بعدها ما فهمیدیم در آن سال ها قتل های زنجیره ای سعید امامی صورت گرفته. هم دوستانم در دریچه گفتگو و هم دوستان ملی-مذهبی که در ارتباط با آنها قرار داشتم، خیلی در آن سال ها احضار می شدند و ذهن من مشغول شد به اینکه من به عنوان یک فرد حقوقی می توانم درباره جرم سیاسی صحبت بکنم. بنابراین جلسات متعددی را با دوستان گذاشتم و حتا جزوه ای با عنوان جرم سیاسی تهیه کردم و در اختیار دوستان قرار دادم که اگر شما را بخواهند احضار کنند باید این تشریفات رعایت شود، باید برگه احضاریه بیاید، باید بازجویی توسط مقام قضایی صورت بگیرد و حتا اینکه حقوق شما بعد از دستگیری به عنوان متهم در دوران گذراندن زندان چیست و آن اصل ۱۶۸ که به جرایم سیاسی باید با حضور هیات منصفه رسیدگی بشود همه اینها در آن جزوه مطرح شده بود. اینها باعث شد که کم کم ذهن من مشغول به این شود که حقوق مجرمان سیاسی چیست؟
شاید اولین کسی بودم که گفتم کسانی که مرتکب قتل های زنجیره ای شدند خودشان از مصادیق محاربه هستند. و گفتم آنهایی که قانون محاربه را علی رغم همه مخالفت ها تصویب کردند، حالا خودشان در کوزه افتادند. چون اینها برای ایجاد رعب و وحشت نسبت به دولت خاتمی این کار را کرده بودند.
زمانی که من پروانه ام را گرفتم بسیاری از کارهای رایگان خودم را در زمینه حقوق بشر حقوق کودکان و حقوق متهمان سیاسی شروع کردم. یک سال از پروانه من گذشته بود که اولین موکلی که در زمینه زنان داشتم خانم رویا طلوعی بود که هنوز اتهامش به طور جدی مطرح نشده بود. دفاع از او را در دادگاه سنندج به عهده گرفتم که خیلی کار سختی بود. خانم طلوعی سردبیر نشریه راسان بودند و می گفت برای تهیه خبر به تجمعی که در سنندج بوده رفته است.
بعد از آن با بالاگرفتن فعالیت های جنبش زنان در ایران و کمپین یک میلیون امضاء که ما اصلا فکر نمی کردیم به همچین قائله حقوقی گسترش پیدا کند، خوب طبیعی است من با فعالان این جنبش سال ها آشنا بودم، و در دفاع از آنان وارد این قضیه شدم. پروانه وکالتم را که گرفته بودم و به عنوان وکیل وارد دفاع شدم که تا به امروز هم با کمپین در حال همکاری هستم.»

دفاع از فعالان حقوق بشر
نسرین ستوده وکالت پرونده‌های فعالان حقوق بشر و کشته شدگان و اعدام شدگان حوادث پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ را نیز بر عهده داشته است.
یکی از همکاران نسرین ستوده گفته است:
«نسرین ستوده همواره کارش در چارچوب قوانین موجود بود. من به یاد دارم که او مرتبا از ورود به مسائل سیاسی انجمن را منع می کرد و صرفا اصلاح قوانین را درخواست می کرد.
وقتی ما کار برای بچه های کودکان کار در دروازه غار را آغاز کردیم، نسرین ستوده از همان ابتدا مجانی و بدون هیچ چشمداشتی به بچه های دروازه غار که مشکلات حقوقی بسیار داشتند، مشاوره های حقوقی می داد. برای همین است که امروز این کودکان کار دروازه غار در انتظار و چشم به راهش هستند.
نسرین ستوده آنقدر پرونده های مختلف در رابطه با همین کودکان کار داشت که من گاهی به او می گفتم چرا دفتر وکالت گرفته چون او عمدتا پرونده های حقوقی داشت که رایگان انجام می داد، از پرونده ها و مشاوره های حقوقی به کودکان کار، تا بچه های اعدامی زیر 18 سال تا بقیه پرونده های فعالان مدنی و جنبش زنان و...»

یکی دیگر از همکاران ستوده گفته است:
«من می خواستم این نکته را یادآور شوم که اگر فشار و دستگیری نسرین ستوده به خاطر موکلانش بوده است، پس چگونه است که در سیستم قضایی اساسا «وکیل» به رسمیت شناخته شده است؟ اگر وجود وکلا در سیستم قضایی ضروری شناخته شده است، پس چرا باید وکیلی را به جرم آن که وکالت افراد را برعهده گرفته است بازداشت کنند؟ حال حتا اگر موکلی بدترین جرم ها را مرتکب شده باشد باز هم در سیستم قضایی برعهده گرفتن وکالت آن فرد، امری ضروری اعلام شده است حال باید پرسید واقعا جرم نسرین ستوده که کل فعالیت هایش در چارچوب پرونده هایی است که وکالت شان را پذیرفته است چیست؟»

نسرين ستوده، برنده جايزه ۲۰۱۱ انجمن قلم آمريکا وزنبق طلايی شهرفلورانس ایتالیا
انجمن آمریکایی قلم (پن) روز چهارشنبه ۲۴ فروردین (۱۳ آوریل) اعلام کرد که جایزه آزادی قلم باربارا گلداسمیت سال ۲۰۱۱ خود را به نسرین ستوده، وکیل، فعال حقوق بشر و روزنامه نویس ایرانی اختصاص داده است.
کوآمه آنتونی آپيا، رييس انجمن قلم آمريکا گفته است: «نسرين ستوده نه تنها مظهر روح جايزه انجمن قلم/جايزه آزادی برای نوشتن باربارا گلداسميت است، بلکه مظهر روح اين سال استثنايی نيز هست.»
وی افزود: «به عنوان يک نويسنده، به عنوان يک فعال و به عنوان يک وکيل، او خود را وقف يک ايده ساده و نيرومند کرده است؛ اين اصل که حقوق تضمين‌شده توسط قانون مطلق هستند و متعلق به همگان می‌باشند. با تقديم اين جايزه، ما احترام خود را به او ادا می‌کنيم و همراه با ميليون‌ها ايرانی که وی از حقوق آن‌ها دفاع می‌کند، از افراد و دولت‌های سراسر جهان می‌خواهيم تا در درخواست برای آزادی فوری وی به ما بپيوندند.»
لاری سيمز، مدير برنامۀ آزادی برای نوشتن، در زمان اعلام جايزه در نيويورک «روحیه سازش‌ناپذير نسرين ستوده را در مبارزه برای عدالت، تساوی و حکومت قانون در ايران» ستود.
در سال ۲۰۰۸ کمیته بین‌المللی حقوق بشر ایتالیا که سازمانی غیر دولتی در زمینه حقوق بشر است، نخستین جایزه خود را به نسرین ستوده اهدا کرد. مراسم اهدای این جایزه ۱۰ دسامبر (۲۰ آذر)، روز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و روز جهانی حقوق بشر در شهر میرانو در ایتالیا برگزار شد.
شورای شهر فلورانس در اطلاعيه‌ای با اشاره به فعاليت‌های نسرين ستوده در«مخالفت با تبعيض قانونی عليه زنان، پذيرفتن وکالت کودکان زير ۱۸ سال محکوم به اعدام و تلاش برای برابری حقوقی زن و مرد در ايران»، اين فعاليت‌ها را دليل اهدای جايزه زنبق طلايی به وی اعلام کرده است.

۱۱ سال حبس تعزيری و ۲۰ سال محروميت از وکالت و خروج از کشور
در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ نسرین ستوده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ بر علیه نظام بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شد. او پیش از بازداشت، بارها به‌خاطر فعالیت‌های حقوقی‌اش مورد تهدید قرار گرفته بود. گروه‌های فشار از وی خواسته بودند که از وکالت دست بردارد. ستوده، اوایل مهرماه ۸۹ در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد.
پس از آن گروهی از فعالین مدنی و برخی از موکلین او با انتشار نامه‌ای خواستار شکستن اعتصاب غذای او شدند. در ۴ آبان ۱۳۸۹ نسرین ستوده پس از ۲۸ روز اعتصاب غذا بعد از ملاقات با یکی از اعضای خانواده‌اش اعتصاب خود را شکست.
شادروان واتسلاو هاول رئیس‌جمهور پیشین جمهوری چک و فعال حقوق بشر، در همایش بین‌المللی «فوروم ۲۰۰۰» که در اکتبر ۲۰۱۰ در پراگ برگزار شد، ضمن پشتیبانی از نسرین ستوده، خواستار آزادی فوری او از زندان شد.
نسرين ستوده، حقوقدان و فعال حقوق بشر به ۱۱ سال حبس تعزيری و ۲۰ سال محروميت از وکالت و خروج از کشور در دادگاه بدوی محکوم شده است.

"مسؤولان زندان ما را به سر کردن چادر مجبور می کنند"*
نسرین ستوده در اکتبر ۲۰۱۱ از سر کردن چادر امتناع ورزید. در عوض مسؤولان زندان نیز او را به مدت ۳ هفته از ملاقات هفتگی محروم کردند. نسرین ستوده در نامه ای به پسر ۴ ساله اش نیما و دختر ۱۱ ساله اش مهراوه دلایل امتناع خود را توضیح داده است: "از اينکه ماههاست شما را در آغوش نکشیده ام رنج می کشم. امروز مسؤولان زندان مرا مجبور کردند چادر به سر کنم. من این را قبول نکردم، چون نمی خواستم که فرزندانم فکر کنند که من تحت فشارهای روانی تحقیرآمیز قرار دارم. نمی خواهم فرزندانم فکر کنند که دیگران می توانند با زیر پا گذاشتن قانون، هر چیز ناعادلانه ای را تحمیل کنند."
نسرین ستوده تاکنون سه بار علیه شرایط حبس اش اعتصاب غذا کرده.است. او در مارس ۲۰۱۱ جایزه "آوارد" را به خاطر پای بندی اش به دفاع از آزادی به خود اختصاص داد. در آن زمان نامه دیگری برای دخترش مهراوه نوشت: "من وکالت پرونده های مشکلی را برعهده داشته ام و همچنان نیز به خاطر رعایت حقوق مردم، ازجمله فرزندانم، چنین پرونده هایی را به عهده خواهم گرفت. من مطمئنم که رنج های خانواده ام و خانواده های موکلانم طی سال های اخیر بیهوده نخواهد بود. عدالت خواهد آمد، درست در زمانی که همه امید را ازدست داده اند. عدالت خواهد آمد، من مطمئنم."
منبع: *روزنامه لوموند، ۱۲ دسامبر ۲۰۱۱

نسرین ستوده باید بدون قید و شرط آزاد گردد
هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر درایران گفت:
«نسرین ستوده یکی از شجاع ترین و صریح ترین مدافعان حقوق بشر در ایران است و خانوادۀ وی به صورت خستگی ناپذیری برای آزادی وی تلاش کرده اند. برماست که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، به تلاشهای خویش برای معرفی جهانی ستوده و افزایش فشار بر دولت ایران برای آزادی وی بیفزاییم. همچنین افراد می توانند نامه ای را به وزرای امور خارجۀ ۲۵ کشور در سراسرجهان ارسال کنند و از آنان تقاضا کنند تا خواستار آزادی نسرین ستوده شوند.»

مبارزه برای نجات جان همه ی زندانیان سیاسی و برپایی نهضتی وسیع، ملی، و بین المللی، برای آزادی آنان، وظیفه فوری تمام نیروها و سازمان های میهن دوست و آزادی خواه ایران است.

دکتر پرویز داورپناه
۱۹ دی ۱٣۹۰ - ۹ ژانويه ۲۰۱۲